inner circle

/ˈɪnərˈsɝːkəl//ˈɪnəˈsɜːkəl/

(هر گروه کوچک و اختصاصی که دارای قدرت یا نفوذ زیاد باشد) باند، جرگه، دار و دسته، درون گروه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a small, exclusive group of influential people.

جمله های نمونه

1. Dr Simpson was a member of the inner circle of government officials.
[ترجمه گوگل]دکتر سیمپسون یکی از اعضای حلقه داخلی مقامات دولتی بود
[ترجمه ترگمان]دکتر سیمپسون عضو دایره درونی مقامات دولتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Johnson was part of the president's inner circle .
[ترجمه گوگل]جانسون بخشی از حلقه درونی رئیس جمهور بود
[ترجمه ترگمان]جانسون بخشی از دایره درونی رئیس جمهور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The inner circle represents activities that are accepted as sport in all countries and fulfil all of Rodgers' criteria.
[ترجمه گوگل]دایره درونی نشان دهنده فعالیت هایی است که در همه کشورها به عنوان ورزش پذیرفته شده است و تمام معیارهای راجرز را برآورده می کند
[ترجمه ترگمان]دایره درونی، فعالیت هایی را نشان می دهد که به عنوان ورزش در تمام کشورها پذیرفته می شوند و همه معیارهای Rodgers را برآورده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For the inner circle, Mr Bush reached back to the Ford administration, and to his father's.
[ترجمه گوگل]برای حلقه داخلی، آقای بوش به دولت فورد و دولت پدرش بازگشت
[ترجمه ترگمان]برای محفل داخلی، آقای بوش به دولت فورد و پدرش بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Why would a member of his inner circle record such an event?
[ترجمه گوگل]چرا یکی از اعضای حلقه درونی خود چنین رویدادی را ثبت می کند؟
[ترجمه ترگمان]چرا یکی از اعضای دایره درونی او چنین رویدادی را ثبت می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But in Johnson's inner circle of advisers, there were fewer defections.
[ترجمه گوگل]اما در حلقه درونی مشاوران جانسون، فرارهای کمتری وجود داشت
[ترجمه ترگمان]اما در دایره داخلی مشاوران جانسون، defections کمتری وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hubbell, part of the Clintons' inner circle, is intimately familiar with their financial affairs.
[ترجمه گوگل]هابل، بخشی از حلقه نزدیک کلینتون ها، از نزدیک با امور مالی آنها آشنا است
[ترجمه ترگمان]Hubbell، بخشی از دایره درونی Clintons، به خوبی با امور مالی خود آشنا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is not one of the inner circle, and does not know where his orders came from.
[ترجمه گوگل]او از حلقه های درونی نیست و نمی داند دستوراتش از کجا آمده است
[ترجمه ترگمان]او یکی از محافل خصوصی نیست، و نمی داند که از کجا دستورهای او صادر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Edna McGurk came from an insular inner circle of elite Philadelphia society.
[ترجمه گوگل]ادنا مک گورک از یک حلقه درونی دور از جامعه نخبگان فیلادلفیا بود
[ترجمه ترگمان]مک گرک مک گورک، از یک دایره داخلی جدا شده از طبقه ممتاز جامعه فیلادلفیا به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But the vortex fills as he nears its inner circle.
[ترجمه گوگل]اما با نزدیک شدن به دایره درونی گرداب پر می شود
[ترجمه ترگمان]اما گرداب همان طور که به دایره درونی خود نزدیک می شود، پر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Most of the President's inner circle have been friends and confidants of the President's for years.
[ترجمه گوگل]بیشتر حلقه‌های نزدیک رئیس‌جمهور سال‌ها از دوستان و معتمدین رئیس‌جمهور بوده‌اند
[ترجمه ترگمان]بیشتر دایره درونی رئیس جمهور برای سال ها دوستان و محرم اسرار رئیس جمهور بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. No doubt Nixon and his inner circle savoured the notion.
[ترجمه گوگل]بدون شک نیکسون و حلقه درونی او از این ایده لذت بردند
[ترجمه ترگمان]بدون شک نیکسون و دایره درونی او این ایده را درک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As well he might, being a member of the inner circle.
[ترجمه گوگل]او همچنین ممکن است، عضو حلقه درونی باشد
[ترجمه ترگمان]شاید هم یکی از اعضای انجمن اخوت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And I felt privileged to be a member of his inner circle.
[ترجمه گوگل]و من احساس افتخار می کردم که عضوی از حلقه درونی او باشم
[ترجمه ترگمان]و من احساس می کردم که یکی از اعضای دایره درونی اون هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Those, like Bord, who were a part of the sprawling Ailey inner circle enjoyed additional perks.
[ترجمه گوگل]کسانی مانند بورد که بخشی از حلقه درونی گسترده آیلی بودند از مزایای بیشتری برخوردار بودند
[ترجمه ترگمان]اینها، مانند Bord، که بخشی از دایره داخلی پراکنده بودند، از مزایای اضافی بهره مند بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• close associates, people who are mostly closely involved in something

پیشنهاد کاربران

مشاوران
حلقه خودی ها
حلقه نزدیکان
حلقه نزدیکان حلقه اطرافیان
کشورهای انگلیسی زبان
مثل استرالیا انگلیس کانادا نیوزلند
گروه پرنفوذ
گروه بانفوذ
دست های پشت پرده

بپرس