✍ توضیح: The ability to take action independently or start something new 🌟
🔍 مترادف: Enterprise
✅ مثال: Her initiative in organizing the charity event was praised by everyone.
دستاورد
مناسب ترین معادل در ترجمه هاست.
مثل strategic initiative
دستاورد استراتژیک
طرح - برنامه - ابتکار عمل - اقدام جدی
( قوه ) ابتکار
initiative for طرح و برنامه و یا راح حلی که مشکلی را مرتفع میکند.
به معنی کنترل امور یا مسوولیت کاری رو قبول کردن یا از دست دادن. The initiative. مانند ( take / seize / loose the initiative )
1. ابتکار 2. قوه ابتکار 3. ابتکار عمل
مثال:
acknowledgement of the need to take new initiatives
تایید و تصدیقِ نیاز به اتخاذ ابتکار عملهای جدید
فعالیت / اقدام
مثال: She took the initiative to organize the event.
او اقدام به برگزاری رویداد کرد.
طرح پیشنهادی
قوه ابتکار
طرح ابتکاری
ابتکار
اقدام
طرح اولیه
ابتکار عمل یا اقدامات ابتکاری
take the initiative
ابتکار عمل را به دست گرفتن
a number initiatives to improve . . . .
چند اقدام ابتکاری که وضعیت چیزی را بهبود می بخشد
اقدام
initiate : شروع کردن
initiation : شروع ، راه اندازی
initial : اولیه
initiative : ابتکار ، طرح
مسئولیت عمل، یا توسعا خود عمل یا تقلیلا مسئولیت، از این رو می شود آن را به 1 - عمل؛ 2 - مسئولیت؛ 3 - مسئولیت عمل ترجمه نمود.
طرح اگه به صورت قابل شمارش بکار بره
خلاقیت اگه به صورت غیرقابل شمارش بکار بره
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : initiate / initialize / initial
✅️ اسم ( noun ) : initiate / initiation / initiative / initiator / initial / initialization
✅️ صفت ( adjective ) : initial
✅️ قید ( adverb ) : initially
Initiative : ابتکار
قدرت و فرصت انجام کاری قبل از بقیه
Creativity : خلاقیت
توانایی ساخت چیزهای جدید یا فکر کردن به ایده های جدید
Innovation : نوآوری
عمل، فرآیند ( پروسه ی ) معرفی ایده ها، دستگاه ها یا روش های جدید
یک ایده، دستگاه یا روش جدید
آغازگر - شروع کننده
Doing something on your own without others telling what to do
طرح
ابتکار عمل
طرح جدید
پیش قدمی ، پیش قدم بودن n
قدم اول
● قدرت تصمیم گیری
● طرح نوآورانه
● ابتکار عمل
● پیش نویس
آغازگری در initiative vs. guilt : آغازگری در برابر احساس گناه ( روانشناسی )
اقدام ابتکاری
initiative ( noun ) = ابتکار، خلاقیت، طرح جدید، برنامه، رویکرد
معانی دیگر ������� قوه ابتکار عمل، حق قانون گذاری عمومی، قدرت تصمیم گیری، همراه با حرف ( the ) به معنای قدرت مسئولیت پذیری
Definition = یک طرح یا روند جدید برای دستیابی به چیزی یا حل یک مشکل/توانایی استفاده از قضاوت برای تصمیم گیری و انجام کارها بدون اینکه به شما گفته شود چه کاری انجام دهید/توانایی قضاوت درباره آنچه باید انجام شود و اقدام به ویژه بدون پیشنهاد افراد دیگر/یک تلاش جدید برای رسیدن به یک هدف یا حل یک مشکل ، یا یک روش جدید برای انجام این کار/
... [مشاهده متن کامل]
to seize = تصاحب قوه ابتکار عمل یا قدرت مسئولیت پذیری
an education/environmental/economic initiative = یک برنامه یا طرح آموزش / محیط زیست / اقتصادی
a marketing/cost - cutting initiative = یک برنامه بازاریابی / کاهش هزینه
examples :
1 - I shouldn't always have to tell you what to do, use your initiative ( = use your own judgment to decide what to do ) !
همیشه لازم نیست که به شما بگویم چه کاری انجام دهید ، از ابتکار عمل خود استفاده کنید ( = از قضاوت خود برای تصمیم گیری در مورد اینکه چه کاری انجام دهید استفاده کنید ) !
2 - a government initiative to help small business owners
برنامه جدید دولت برای کمک به صاحبان مشاغل کوچک
3 - I can attest to his tremendous energy and initiative.
من می توانم به انرژی و ابتکار فوق العاده او قسم بخورم.
4 - I put it all down to her hard work and initiative.
من همه اینها را نتیجه سخت کوشی و قوه ابتکار عمل او می دانم.
5 - The peace initiative was welcomed by both sides.
رویکرد صلح مورد استقبال هر دو طرف قرار گرفت.
6 - The German leadership lauded the Russian initiative.
رهبری آلمان قوه ابتکار عمل روسیه را تحسین کردند.
7 - The UN called on all parties in the conflict to take a positive stance towards the new peace initiative.
سازمان ملل متحد از همه طرف های درگیر خواست تا در قبال رویکرد صلح جدید موضع مثبت بگیرند.
8 - Joe Walker will be spearheading our new marketing initiative.
جو واکر پیشگام ابتکار بازاریابی جدید ما خواهد بود.
9 - The initiative has across - the - board support.
این طرح از پشتیبانی سراسری برخوردار است.
10 - Although she was quite young, she showed a lot of initiative and was promoted to manager after a year.
اگرچه کاملاً جوان بود ، اما قدرت مسئولیت بالایی از خود نشان داد و پس از یک سال به عنوان مدیر ارتقا یافت.
11 - Lisa showed initiative on the job and was soon promoted.
لیزا قوه ابتکار عمل را در شفلش نشان داد و خیلی زود ارتقا یافت.
12 - The defense secretary announced a major initiative to upgrade our military preparedness.
وزیر دفاع از طرح جدید بزرگ برای ارتقا آمادگی نظامی ما خبر داد.
اختیار
پیش قدمی
"طرح" یا "برنامه" در سطح بزرگ مثل طرح ها یا برنامه های دولت برای حل مشکلات به صورت موردی.
در بالا هم یکی از دوستان اشاره کردند اما مستقیما به قانون ربطی ممکنه نداشته باشه.
۱ - برای مواجهه با مشکلی: طرح، برنامه یا پیشنهاد ( جدید ) ، طرح یا اقدام ابتکاری/
۲ - در تصمیم گیری یا انجام کاری: ذوق، انگیزه، میل، شوق، انرژی، رانه، خواست خود/
۳ - پیشگام و پیشقدم بودن، پیشقدمی و پیشگامی کردن، ابتکار عمل ( را در دست گرفتن )
استعداد
قریحه
طرح نوآورانه
ابتکار عمل
ابتکار
اقدام
ایده
توافق جمعی
نهاد
خلاقیت
1 - ابتکار عمل را در دست گرفتن، فرصت را غنیمت شمردن
take/seize the initiative
2 - میل، ذوق = desire
he has ability but lacks initiative
3 - طرح و برنامه = plan
oppose a new initiative
ابتکار عمل
مبتکر - کسی که به خوبی می تواند تصیم خوب بگیرد.
متولی
نوآوری
طبع و ذوق ( همان معنی قریحه )
میل و خواسته
لایحه، پبش نویس
طرح ، اقدام
بنیاد ( مثل بنیاد مسکن یا بنیاد مستضعفین )
طرح یا پیشنهاد ( که مردم در سوییس یا برخی ایالتهای امریکا میتوانند خارج از قوه مقننه برای ایجاد قانون جدید ارائه و تصویب کنند )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٠)