ing


ing _
پسوند:، سازنده ی وجه وصفی حال [talking یا hearing]، سازنده ی اسم فعل [a painting یا a covering یا carpeting]

بررسی کلمه

پسوند ( suffix )
• : تعریف: used to form the present participle of verbs.

- looking
[ترجمه فاطمه] نگاه کردن
|
[ترجمه سپهر] در حال نگاه کردن
|
[ترجمه ...] خیره شدن
|
[ترجمه عمت] الان نگاه کردن
|
[ترجمه :)] تماشا کردن
|
[ترجمه سید مهدیار پدیدار] درحالی که نگاه میکرد
|
[ترجمه Niloofar] در حال نگاه کردن 🥰
|
[ترجمه گوگل] نگاه کردن
[ترجمه ترگمان] نگاه می کرد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- intimidating
[ترجمه گوگل] ارعاب کننده
[ترجمه ترگمان] رعب و وحشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
پسوند ( suffix )
(1) تعریف: activity, or an instance or result of (such) activity.

- deceiving
[ترجمه الاغ] خر
|
[ترجمه گوگل] فریب دادن
[ترجمه ترگمان] فریب!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- throwing
[ترجمه سید مهدیار پدیدار] انداختن
|
[ترجمه گوگل] پرتاب کردن
[ترجمه ترگمان] پرت کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- drawing
[ترجمه ناشناس] نقاشی کشیدن
|
[ترجمه Niloofar] در حال نقاشی کشیدن 🥰
|
[ترجمه گوگل] طراحی
[ترجمه ترگمان] در حالی که نقاشی را می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: material or some other thing that performs (such) an action or function.

- stuffing
[ترجمه گوگل] پر کردن
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- cowling
[ترجمه گوگل] پوشیدن
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• -ing is added to verbs to form present participles or uncount nouns referring to activities. present participles are often used as adjectives that describe a person or thing as doing something. nouns and adjectives of this kind are often not defined but are treated with the related verbs.

پیشنهاد کاربران

بعضی از کلمات با پسوند "ing" شامل موارد زیر می شوند:
1. Running
2. Swimming
3. Playing
4. Reading
5. Writing
6. Singing
7. Dancing
8. Jumping
9. Sleeping
10. Eating
11. Cooking
...
[مشاهده متن کامل]

12. Traveling
13. Studying
14. Working
15. Shopping
16. Talking
17. Laughing
18. Painting
19. Cleaning
20. Gardening
21. Listening
22. Helping
23. Watching
24. Baking
25. Cycling
26. Hiking
27. Fishing
28. Boating
29. Building
30. Designing
31. Editing
32. Filming
33. Gardening
34. Jogging
35. Knitting
36. Learning
37. Managing
38. Organizing
39. Planning
40. Quilting
41. Running
42. Sewing
43. Training
44. Visiting
45. Walking
46. Yawning
47. Zip - lining
48. Attending
49. Bowling
50. Campaigning
این فقط چند مثال از کلماتی هستند که دارای پسوند "ing" هستند.

به معنی انجام دادن کاری
مثل swimming
شنا کردن👆🏻
ببخشید کسی می تونه چندتاing مربوط ب زمان حال بگه؟
هر وقت ing دیدید بدونید کاریه که ادامه داره و هنوز تکلیفش معلوم نیست اصطلاحا action in progress
یعنی تکلیفش معلوم نیست که بعدش چی میشه مثلا
i was watching tv من داشتم تلوزیون نگاه میکردم
خب بعدش چی شد دیگه نگا نکردی برقا رفت چی شد
میبینید بعدش معلوم نیس چی میشه
جواب نانا :خب بزن داخل همین دیکشنری میاد من معنی این کلمه بنازم که نوشتی رو نفهمیدم اما get on ing رو که زدم نوشت معنیش میشه ( شروع به کار کنید . ) اما فکر کنم جوابت این نباشه من منظورت از بنازم رو به همون جمله انگلیسی اضافه کنیم رو نفهمیدم . . .
ببخشید وقتی بنازم بهget on ing اضافه کنیم میشه چی
زمان حال استمراری
به زمان حال دلالت دارد.
اگر بعد از کلمه بیاید به حالت استماری در می اید مثل reading
اگر بعد ازsimple verb بیاید اون رو به حال استمراری تبدیل میکنه

بپرس