1. information can be acquired readily in a library
در کتابخانه به آسانی می توان اطلاعات به دست آورد.
2. information feedback
بازخور اطلاعات
3. information is of little importance unless you know how to sift it
اطلاعات ارزش چندانی ندارد مگر اینکه بدانی چگونه آن را حلاجی کنی.
4. an information desk
میز اطلاعات
5. classified information was leaked to the press
اطلاعات محرمانه به جراید درز کرد.
6. closet information
اطلاعات محرمانه
7. firsthand information
اطلاعات دست اول
8. fragmentary information
اطلاعات جسته و گریخته
9. fresh information
اطلاعات جدید
10. full information
اطلاعات تمام و کمال
11. inside information
اطلاعات محرمانه
12. meteorological information
اطلاعات هواشناسی
13. our information about the nature of matter is insufficient
دانش ما نسبت به ماهیت ماده کافی نیست.
14. second-hand information
اطلاعات دست دوم
15. straight information
اطلاعات موثق
16. the information contained in this book is dated
اطلاعات موجود در این کتاب کهنه است.
17. the information disseminated by the radio
اطلاعات منتشر شده توسط رادیو
18. the information has been helpful to a great many people
این اطلاعات برای تعداد کثیری از مردم مفید بوده است.
19. the information thus collected was printed in newspapers
اطلاعاتی که از این راه به دست آمده بود در روزنامه ها چاپ شد.
20. the information which he received
اطلاعاتی که او به دست آورد
21. this information is highly confidential
این اطلاعات بسیار محرمانه است.
22. prize information out of someone
به زور از کسی حرف کشیدن
23. a hotel's information desk
بخش اطلاعات (آگهگان) هتل
24. all the information relevant to his new responsibilities
همه ی اطلاعات مربوط به وظایف جدید او
25. for your information
برای اطلاع (آگهداد) شما
26. the important information that has been dredged up from the old files
اطلاعات مهمی که از آن پرونده های قدیمی استخراج شده است
27. the latest information (received) from the battle front
آخرین اطلاعات (اگهدادهای) رسیده از جبهه ی جنگ
28. to distil information before presenting it to the committee
اطلاعات را پیش از ارائه به کمیته تلخیص کردن (ژاویدن)
29. to gather information
اطلاعات گردآوری کردن
30. to glean information
کم کم اطلاعات به دست آوردن
31. to make information public
اطلاعات را علنی کردن
32. to withhold information
اطلاعات ندادن
33. a pipeline of information
راه دریافت اطلاعات
34. a repository of information
مرکز اطلاعات
35. a well of information
گنجینه ای از اطلاعات
36. avoid giving any information
از دادن هر گونه اطلاعات خودداری کنید.
37. nancy volunteered no information
نانسی هیچ اطلاعی نداد.
38. the amount of information transmitted by a picture
میزان اطلاعاتی که توسط یک تصویر رسانده می شود
39. the input of information into the computer
درونداد اطلاعات به کامپیوتر
40. to hold back information
از دادن اطلاعات سر باز زدن
41. we have little information on the deep interior of the earth
ما درباره ی درون ژرف زمین (اعماق زمین) اطلاعات کمی داریم.
42. a primary source of information
منبع دست اول اطلاعات
43. a secondary source of information
منبع دست دوم اطلاعات
44. an accumulation of various information
مجموعه ای از اطلاعات گوناگون
45. an inexhaustible mine of information
سرچشمه ی پایان ناپذیر اطلاعات
46. he handed on the information to us
او اطلاعات را به ما می رساند.
47. i inquired at the information desk
از میز اطلاعات سئوال کردم.
48. please give some background information on yourself
لطفا سوابق خود را ذکر کنید.
49. the increasing store of information
فراوانی روز افزون اطلاعات
50. the insertion of extra information made his speech too long
وارد نمودن اطلاعات اضافی نطق او را خیلی طولانی کرد.
51. the police pumped the information out of him
پلیس اطلاعات را از او در کشید.
52. apropos of insurance, the following information is vital . . .
در مورد بیمه اطلاعات ذیل حیاتی است . . .
53. can you give me more information about his parentage?
آیا می توانی درباره ی اصل و نسب او اطلاعات بیشتری به من بدهی ؟
54. he possessed me of the information i needed
اطلاعاتی را که لازم داشتم در اختیارم گذاشت.
55. i finally extracted the necessary information from her
بالاخره اطلاعات لازم را از او بیرون کشیدم.
56. she was questing ceaselessly for information
لاینقطع دنبال اطلاعات می گشت.
57. the digestion of all that information in such a short time is impossible
فهم همه ی آن اطلاعات در مدتی چنین کوتاه غیرممکن است.
58. the organization and retrieval of information
سازماندهی و بازیابی اطلاعات
59. they used torture to extort information from him
آنان برای گرفتن اطلاعات،او را شکنجه می دادند.
60. we will furnish the necessary information later
اطلاعات لازم را بعدا ارائه خواهیم کرد.
61. we will supply the necessary information
ما اطلاعات لازم را در اختیار شما خواهیم گذاشت.
62. you must dig up more information
باید اطلاعات بیشتری به دست بیاورید.
63. the inward and outward flow of information
جریان درون سوی و برون سوی اطلاعات
64. you must first obtain the necessary information
شما باید اول اطلاعات لازم را به دست آورید.
65. gradually he piled up a lot of information on rustam
کم کم اطلاعات زیادی درباره ی رستم گردآوری کرد.
66. they got him drunk and pried all the information out of him
او را مست کردند و همه ی اطلاعات را از او در کشیدند.
67. we monitor the enemy's radio broadcasts for military information
ما برای کسب اطلاعات نظامی برنامه های رادیویی دشمن را خبرنیوشی می کنیم.
68. security clearance of those with access to secret atomic information
تایید صلاحیت امنیتی کسانی که به اطلاعات محرمانه ی اتمی دسترسی دارند
69. he picked up all manner of more or less important information
او همه گونه اطلاعات کم و بیش مهم را کسب کرد.