صفت ( adjective )
مشتقات: infallibly (adv.), infallibility (n.)
مشتقات: infallibly (adv.), infallibility (n.)
• (1) تعریف: incapable of error.
• متضاد: fallible
• متضاد: fallible
- The computer's calculation is considered infallible.
[ترجمه گوگل] محاسبه رایانه خطاناپذیر تلقی می شود
[ترجمه ترگمان] محاسبات کامپیوتری بدون اشتباه در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] محاسبات کامپیوتری بدون اشتباه در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You are wrong if you think you're infallible; you're bound to make a mistake one day that you'll seriously regret.
[ترجمه گوگل] اگر فکر می کنید که خطاناپذیر هستید، اشتباه می کنید حتما یک روز اشتباهی مرتکب می شوید که به شدت پشیمان می شوید
[ترجمه ترگمان] تو اشتباه می کنی اگر فکر می کنی you؛ باید یک روز اشتباه کنی که واقعا پشیمان خواهی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تو اشتباه می کنی اگر فکر می کنی you؛ باید یک روز اشتباه کنی که واقعا پشیمان خواهی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: not liable to error or failure; extremely reliable.
• متضاد: fallible
• مشابه: unerring
• متضاد: fallible
• مشابه: unerring
- I will rely on your infallible judgment.
[ترجمه گوگل] من به قضاوت معصوم تو تکیه می کنم
[ترجمه ترگمان] من به قضاوت اشتباه شما متکی خواهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من به قضاوت اشتباه شما متکی خواهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This book is an infallible guide to travel in Italy.
[ترجمه گوگل] این کتاب راهنمای بی خطا برای سفر به ایتالیا است
[ترجمه ترگمان] این کتاب راهنمای infallible برای سفر در ایتالیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این کتاب راهنمای infallible برای سفر در ایتالیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: of the pope, incapable of fallacy or error in expounding Roman Catholic doctrine on faith or morals.