1. The decision will inevitably lead to political tensions.
[ترجمه گوگل]این تصمیم به ناچار منجر به تنش های سیاسی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این تصمیم به ناچار منجر به تنش های سیاسی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. In the way you go on, you are inevitably coming apart.
[ترجمه گوگل]در راهی که پیش می روید، ناگزیر از هم جدا می شوید
[ترجمه ترگمان]به طوری که شما ادامه می دهید، به طور اجتناب ناپذیری از هم جدا می شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The recent political incident will inevitably count against the peace process of the two countries.
[ترجمه گوگل]حادثه سیاسی اخیر ناگزیر در برابر روند صلح دو کشور به حساب خواهد آمد
[ترجمه ترگمان]حادثه اخیر سیاسی به طور اجتناب ناپذیری بر علیه روند صلح دو کشور به حساب خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Deviate from socialism and China will inevitably retrogress to semi - feudalism and semi - colonialism .
[ترجمه گوگل]با انحراف از سوسیالیسم، چین به ناچار به نیمه فئودالیسم و نیمه استعمار قهقرایی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]deviate از سوسیالیسم و چین به ناچار به نیمه - و نیمه استعمار تبدیل خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The suggestion inevitably provoked outrage from student leaders.
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد به ناچار خشم رهبران دانشجو را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد بدون شک خشم رهبران دانش آموزان را برانگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The stores will inevitably end up competing with each other in their push for increased market shares.
[ترجمه گوگل]فروشگاه ها به ناچار در تلاش برای افزایش سهم بازار با یکدیگر رقابت خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]این مغازه ها به ناچار به رقابت با یکدیگر در فشار برای افزایش سهم بازار خواهند رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Inevitably, when both parents have custody of the child, there's a lot of to-ing and fro-ing between them for the child concerned.
[ترجمه گوگل]به ناچار، زمانی که هر دو والدین حضانت کودک را بر عهده دارند، بین آنها رفت و آمدهای زیادی برای کودک مورد نظر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به ناچار، وقتی که هر دو پدر و مادر بچه را بازداشت کردند، در میان آن ها به خاطر بچه نگران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Inevitably she took out her frustrations on the children.
[ترجمه گوگل]به ناچار ناراحتی هایش را روی بچه ها کشید
[ترجمه ترگمان]اما به ناچار ناامیدی خود را نسبت به بچه ها از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Most modern housing estates are terrible and inevitably done on the cheap.
[ترجمه گوگل]اکثر شهرک های مسکونی مدرن وحشتناک هستند و به ناچار با قیمت ارزان انجام می شوند
[ترجمه ترگمان]اغلب ساختمان های مسکونی مدرن وحشتناک هستند و به طور اجتناب ناپذیری بر روی محصولات ارزان انجام می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Inevitably, the press exaggerated the story.
[ترجمه گوگل]به ناچار مطبوعات ماجرا را اغراق کردند
[ترجمه ترگمان]مطبوعات به طور اجتناب ناپذیری این داستان را بازگو کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Such a large investment inevitably entails some risk.
[ترجمه گوگل]چنین سرمایه گذاری بزرگی ناگزیر مستلزم ریسک است
[ترجمه ترگمان]چنین سرمایه گذاری بزرگ به ناچار مستلزم برخی ریسک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Older cars inevitably lack the latest safety refinements.
[ترجمه گوگل]خودروهای قدیمی به ناچار فاقد آخرین اصلاحات ایمنی هستند
[ترجمه ترگمان]اتومبیل های قدیمی تر فاقد هرگونه اصلاحات امنیتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Their arguments inevitably end in tears.
[ترجمه گوگل]مشاجرات آنها به ناچار به گریه ختم می شود
[ترجمه ترگمان]استدلالات آن ها به ناچار به گریستن ختم می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The book inevitably mirrors my own interests and experiences.
[ترجمه گوگل]این کتاب ناگزیر منعکس کننده علایق و تجربیات من است
[ترجمه ترگمان]این کتاب به ناچار علایق و تجربیات خودم را انعکاس می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Inevitably there's some caller prating on about the decline in moral standards.
[ترجمه گوگل]به ناچار برخی از تماسگیرندگان درباره کاهش معیارهای اخلاقی صحبت میکنند
[ترجمه ترگمان]این مساله به طور اجتناب ناپذیری در مورد کاهش استانداردهای اخلاقی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید