indomitable

/ˌɪnˈdɑːmətəbl̩//ɪnˈdɒmɪtəbl̩/

معنی: سخت، سرکش، رام نشدنی، تسخیر ناپذیر، غیر قابل فتح، تسلط ناپذیر
معانی دیگر: (آنچه که به آسانی قابل شکست دادن یا سرکوب کردن یا تحت سلطه درآوردن نباشد) شکست ناپذیر، سرکوب ناپذیر، چیرگی ناپذیر، سلطه ناپذیر، تسلیم نشدنی، راسخ، استوار، نستوه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: indomitably (adv.), indomitability (n.), indomitableness (n.)
• : تعریف: too strong to be subdued or discouraged; unconquerable.
مترادف: insuperable, invincible, unbeatable, unconquerable
متضاد: conquerable
مشابه: dauntless, doughty, fearless, impregnable, intrepid, invulnerable, persistent, unassailable, undaunted

- The indomitable spirit of the pioneers brought them through many hardships.
[ترجمه گوگل] روحیه تسلیم ناپذیر پیشکسوتان سختی های زیادی را برای آنها به همراه داشت
[ترجمه ترگمان] روح سرسخت پیشگامان آن ها را از بسیاری از سختی ها عبور داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. indomitable courage
شجاعت تزلزل ناپذیر

2. indomitable will
اراده ی استوار

3. Achieved unremittingly, indomitable than when subjected to failure is more important.
[ترجمه گوگل]به دست آوردن بی وقفه، تسلیم ناپذیر از زمانی که در معرض شکست قرار می گیرد، مهم تر است
[ترجمه ترگمان]Achieved unremittingly، رام نشدنی نسبت به زمانی که در معرض شکست قرار داشته باشد، مهم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Have achieved unremittingly, indomitable than when subjected to failure is more important.
[ترجمه گوگل]بی وقفه به دست آورد، تسلیم ناپذیر از زمانی که در معرض شکست مهم تر است
[ترجمه ترگمان]به unremittingly دست یافته است، نسبت به زمانی که در معرض شکست قرار دارد، اهمیت بیشتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Alice was a woman of indomitable spirit.
[ترجمه Hyouka] آلیس زنی با روحی رام نشدنی ( سرکش، استوار، سرسخت ) بود.
|
[ترجمه گوگل]آلیس زنی با روحیه تسلیم ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]آلیس زن روح شکست ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The indomitable Mrs Furlong said she would continue to fight for justice.
[ترجمه گوگل]خانم فرلونگ رام نشدنی گفت که به مبارزه برای عدالت ادامه خواهد داد
[ترجمه ترگمان]خانم furlong رام نشدنی گفت که او به مبارزه با عدالت ادامه خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But with it all, an indomitable hope of the finest calibre.
[ترجمه گوگل]اما با همه اینها، امیدی سرکش از بهترین کیفیت
[ترجمه ترگمان]اما با این همه، امید indomitable از بهترین calibre بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Alice Fernie was a woman of indomitable spirit.
[ترجمه گوگل]آلیس فرنی زنی با روحیه تسلیم ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]آلیس Fernie زن روح شکست ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Self-confident, individualistic, indomitable and highly respected, they used to be the kings and queens of photography.
[ترجمه Hyouka] خودمطمئن، مستقل، تسلیم ناپذیر و بسیار مورد احترام، آن ها درگذشته پادشاهان و ملکه های عکاسی بودند.
|
[ترجمه گوگل]آنها با اعتماد به نفس، فردگرا، تسلیم ناپذیر و بسیار مورد احترام، پادشاهان و ملکه های عکاسی بودند
[ترجمه ترگمان]خود - اعتماد به نفس، فرد گرایی، رام نشدنی و بسیار محترم، آن ها پادشاهان و ملکه های عکاسی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Congratulations to two indomitable Edinburgh walkers.
[ترجمه گوگل]به دو واکر رام نشدنی ادینبورگ تبریک می گویم
[ترجمه ترگمان]به دوتا واکر رام نشدنی تبریک میگم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I want to learn Calla indomitable spirit, I want to learn it never yield quality.
[ترجمه گوگل]من می خواهم روح تسلیم ناپذیر Calla را یاد بگیرم، من می خواهم یاد بگیرم که هرگز کیفیت را ارائه ندهد
[ترجمه ترگمان]می خواهم روح سرکش و سرکش خود را یاد بگیرم، می خواهم یاد بگیرم که هرگز کیفیت را به دست نمی آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But in her indomitable way, my friend is on with determination and enthusiasm.
[ترجمه گوگل]اما دوست من در راه تسلیم ناپذیر خود با عزم و اشتیاق ادامه می دهد
[ترجمه ترگمان]اما دوست من با عزمی جزم و با اراده ای استوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Intellectual endowments, internal drive, diligent working attitude and indomitable spirit all are prerequisites of the success of scientific research.
[ترجمه گوگل]استعدادهای فکری، انگیزه درونی، نگرش کاری سخت کوش و روحیه تسلیم ناپذیر، همه از پیش نیازهای موفقیت تحقیقات علمی هستند
[ترجمه ترگمان]موهبت های معنوی، محرک درونی، روحیه کار سخت کوش و روح رام نشدنی همگی پیش نیازهای موفقیت تحقیقات علمی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Through such indomitable thinking, the Chinese claim they have found a cure for deaf - muteness.
[ترجمه گوگل]چینی ها از طریق چنین تفکر تسلیم ناپذیری ادعا می کنند که درمانی برای ناشنوایی پیدا کرده اند - لال
[ترجمه ترگمان]چینی ها با چنین فکری رام نشدنی، این ادعا را دارند که درمانی برای ناشنوا - muteness پیدا کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سخت (صفت)
firm, hard, rigid, serious, solid, difficult, stringent, laborious, dogged, adamantine, tough, strict, strong, sticky, troublesome, exquisite, chronic, heavy, formidable, grim, demanding, arduous, ironclad, indomitable, austere, exacting, severe, stout, rugged, grave, intense, violent, callous, inexorable, trenchant, tense, crusty, difficile, trying, dour, intolerable, flinty, stony, petrous, hard-shell, irresistible, insupportable, inflexible, insufferable, labored, steely, rigorous, rocky, unsparing

سرکش (صفت)
wanton, randy, restive, stubborn, arrogant, rebellious, disobedient, indomitable, rebel, recalcitrant, turbulent, contumacious, froward, unyielding, insubordinate, refractory, indocile, malignant, hard-mouthed, irrepressible, inelastic, malcontent, rowdy

رام نشدنی (صفت)
intractable, indomitable, indocile, tameless

تسخیر ناپذیر (صفت)
indomitable, unconquerable

غیر قابل فتح (صفت)
indomitable

تسلط ناپذیر (صفت)
indomitable

انگلیسی به انگلیسی

• unconquerable, cannot be subdued or overcome
someone who is indomitable never admits that they have been defeated; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
For instance, a leader might be described as “indomitable” if they are able to inspire and motivate others even in challenging situations.
In a sports game, a player might be praised as “indomitable” if they consistently perform at a high level despite facing tough opponents.
...
[مشاهده متن کامل]

A person describing their resilience might say, “No matter what obstacles come my way, I have an indomitable spirit that keeps me going. ”

1. تسخیرناپذیر. شکست ناپذیر. تزلزل ناپذیر 2. راسخ. استوار
مثال:
they hadn't counted on Rangers' indomitable spirit
آنها انتظار روحیه شکست ناپذیر تکاورها را نداشته بودند.
A selfless man has an indomitable spirit.
یک مرد ازخودگذشته و فداکار یک روح تسخیرناپذیر و راسخ و استوار دارد.
تسلیم ناپذیر
سرسخت
دلیر و شجاع

بپرس