صفت ( adjective )
• (1) تعریف: single, distinct, or separate.
• مترادف: distinct, lone, peculiar, separate, single, sole, solitary
• متضاد: aggregate
• مشابه: alone, independent, isolated, particular, several
• مترادف: distinct, lone, peculiar, separate, single, sole, solitary
• متضاد: aggregate
• مشابه: alone, independent, isolated, particular, several
- Use commas to separate individual items in a series.
[ترجمه گوگل] از کاما برای جدا کردن موارد جداگانه در یک سری استفاده کنید
[ترجمه ترگمان] از کاما برای جدا کردن آیتم های جداگانه در یک سری استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از کاما برای جدا کردن آیتم های جداگانه در یک سری استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- These crimes are individual acts and are unrelated to each other.
[ترجمه زینب سرآمد] این جرایم عملکردهای فردی هستند و به یکدیگر ربطی ندارند.|
[ترجمه گوگل] این جرایم اعمال فردی بوده و ارتباطی با یکدیگر ندارند[ترجمه ترگمان] این جرایم اقدامات فردی هستند و به هم مرتبط نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: pertaining to one person.
• مترادف: particular, personal, single, specific
• متضاد: collective, common, communal, concerted, popular
• مشابه: alone, characteristic, inherent, intrinsic, private
• مترادف: particular, personal, single, specific
• متضاد: collective, common, communal, concerted, popular
• مشابه: alone, characteristic, inherent, intrinsic, private
- These students will be honored for their individual achievements as well as for their work on this project as a team.
[ترجمه گوگل] این دانش آموزان به خاطر دستاوردهای فردی و همچنین به دلیل کار تیمی در این پروژه مورد تجلیل قرار خواهند گرفت
[ترجمه ترگمان] این دانش آموزان به خاطر دستاوردهای فردی خود و همچنین برای کار خود در این پروژه به عنوان یک تیم مفتخر خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این دانش آموزان به خاطر دستاوردهای فردی خود و همچنین برای کار خود در این پروژه به عنوان یک تیم مفتخر خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: different from the norm; untypical; unique.
• مترادف: different, distinct, original, singular, special, uncommon, unique, unusual
• متضاد: common, general
• مشابه: alone, distinctive, distinguished, especial, exceptional, extraordinary, peculiar, rare, select, unconventional
• مترادف: different, distinct, original, singular, special, uncommon, unique, unusual
• متضاد: common, general
• مشابه: alone, distinctive, distinguished, especial, exceptional, extraordinary, peculiar, rare, select, unconventional
- She has an individual way of solving problems.
[ترجمه کیمیا] او یک راه حل منحصر به فرد برای حل مشکل دارد|
[ترجمه شان] او برای حل مشکلات یک راه منحصر به فرد ( اختصاصی ) دارد.|
[ترجمه گوگل] او یک راه فردی برای حل مشکلات دارد[ترجمه ترگمان] او یک روش انفرادی برای حل مشکلات دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He certainly has an individual point of view.
[ترجمه گوگل] او مطمئناً دیدگاه فردی دارد
[ترجمه ترگمان] او قطعا یک نقطه نظر فردی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او قطعا یک نقطه نظر فردی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a single human being; person.
• مترادف: human, mortal, party, person, soul
• مشابه: being, creature, entity, one, personage, somebody
• مترادف: human, mortal, party, person, soul
• مشابه: being, creature, entity, one, personage, somebody
- Every individual has his or her own hopes and desires.
[ترجمه شان] امید ها و آارزو های هر زن یا مردی ویژه خود او است.|
[ترجمه گوگل] هر فردی امیدها و خواسته های خود را دارد[ترجمه ترگمان] هر فرد امید و آرزوهای خود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The crime was witnessed by several individuals.
[ترجمه شان] چندین نفر شاهد انجام این جرم بودند.|
[ترجمه گوگل] این جنایت توسط چند نفر مشاهده شد[ترجمه ترگمان] چندین نفر شاهد این جرم بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a single person as distinguished from a group.
• مترادف: person
• مشابه: one
• مترادف: person
• مشابه: one
- We try to treat students as individuals in this school.
[ترجمه گوگل] ما سعی می کنیم در این مدرسه با دانش آموزان به صورت فردی رفتار کنیم
[ترجمه ترگمان] ما سعی می کنیم با دانشجویان به عنوان افراد این مدرسه رفتار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما سعی می کنیم با دانشجویان به عنوان افراد این مدرسه رفتار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید