indistinctive

/ɪndɪˈstɪŋktɪv//ˌɪndɪsˈtɪŋktɪv/

معنی: نا مشخص
معانی دیگر: نابرجسته، ناچشمگیر، عاری از ویژگی

جمله های نمونه

1. Because of the keen competition, indistinctive room decoration in hotel isn't highly competitive.
[ترجمه گوگل]به دلیل رقابت شدید، دکوراسیون اتاق غیر متمایز در هتل چندان رقابتی نیست
[ترجمه ترگمان]به دلیل رقابت شدید، تزیین اتاق indistinctive در هتل بسیار رقابتی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. By larvae, the change is indistinctive.
[ترجمه گوگل]توسط لارو، تغییر نامشخص است
[ترجمه ترگمان]با لارو، این تغییر indistinctive است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The serving years in the company, ROA and the proportion of the independent board member are in indistinctive positive correlation with the compensation of the CEOs.
[ترجمه گوگل]سنوات خدمت در شرکت، ROA و نسبت اعضای مستقل هیئت مدیره همبستگی مثبت نامشخصی با پاداش مدیران عامل دارند
[ترجمه ترگمان]پنج سال خدمت در این شرکت، ROA و نسبت عضو هیات مدیره مستقل، همبستگی مثبتی با غرامت مدیران عامل دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. From the forecasting results obtained, it can be concluded that the annual runoff has indistinctive decreasing trend and obvious periodical change and stochastic change.
[ترجمه گوگل]از نتایج پیش‌بینی به‌دست‌آمده می‌توان نتیجه گرفت که رواناب سالانه دارای روند کاهشی نامشخص و تغییرات دوره‌ای آشکار و تغییرات تصادفی است
[ترجمه ترگمان]از نتایج پیش بینی بدست آمده، می توان نتیجه گرفت که رواناب سالانه دارای روندی کاهشی و تغییر تناوبی و تغییر تصادفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. However, melody only has a distinct difference in slow tempo and has indistinctive difference in fast tempo.
[ترجمه گوگل]با این حال، ملودی فقط تفاوت مشخصی در سرعت آهسته دارد و تفاوت نامشخصی در سرعت تند دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال ملودی فقط تفاوت مشخصی با سرعت کم دارد و تفاوت زیادی در آهنگ تند دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Results show that the relation between seasonal rainfall and ENSO for spring is the most indistinctive among Spring, Summer and Autumn.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می‌دهد که رابطه بین بارندگی فصلی و ENSO در فصل بهار در بین فصل‌های بهار، تابستان و پاییز نامشخص‌ترین است
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که رابطه بین بارش فصلی و ENSO برای بهار فصل بهار، تابستان و پاییز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Essentially speaking, the low technology and labor intensive product takes the good part in our export goods, and its optimization is indistinctive.
[ترجمه گوگل]اساساً، محصول کم فناوری و نیروی کار سهم خوبی در کالاهای صادراتی ما دارد و بهینه سازی آن مشخص نیست
[ترجمه ترگمان]در اصل، تکنولوژی پایین و محصول فشرده کار بخش خوبی را در کالاهای صادراتی خود به دست می آورد و بهینه سازی آن indistinctive است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نا مشخص (صفت)
indeterminate, unlimited, peddling, indistinctive

انگلیسی به انگلیسی

• not distinctive, common, having noting unique

پیشنهاد کاربران

بپرس