اسم ( noun )
• (1) تعریف: lack of interest, esp. when interest is called for, expected, or hoped for.
• مترادف: apathy, unconcern
• متضاد: ardor, concern, dedication, devotion, enthusiasm, sympathy, zeal
• مشابه: disinterest, nonchalance, phlegm, stoicism
• مترادف: apathy, unconcern
• متضاد: ardor, concern, dedication, devotion, enthusiasm, sympathy, zeal
• مشابه: disinterest, nonchalance, phlegm, stoicism
- When their elderly mother began to show indifference toward the things she had always cared about, the family began to worry about her.
[ترجمه گوگل] وقتی مادر مسن آنها نسبت به چیزهایی که همیشه به آنها اهمیت می داد بی تفاوتی نشان داد، خانواده شروع به نگرانی در مورد او کردند
[ترجمه ترگمان] وقتی که مادر سالخورده شروع به بی اعتنایی به چیزهایی کرد که همیشه برایش اهمیت داشت، خانواده به نگرانی درباره او پرداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی که مادر سالخورده شروع به بی اعتنایی به چیزهایی کرد که همیشه برایش اهمیت داشت، خانواده به نگرانی درباره او پرداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He was excited about his proposal, but it was met with indifference at the committee meeting.
[ترجمه علیرضا] او در مورد پیشنهادش هیجان زده بود، اما در جلسه کمیته با بی تفاوتی مواجه شد|
[ترجمه گوگل] او از پیشنهاد خود هیجان زده بود، اما در جلسه کمیته با بی تفاوتی مواجه شد[ترجمه ترگمان] او از پیشنهاد او به هیجان آمده بود، اما در جلسه کمیته با بی تفاوتی مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She infatuated with him, but his attitude toward her was one of complete indifference.
[ترجمه گوگل] او شیفته او بود، اما رفتار او نسبت به او کاملاً بی تفاوت بود
[ترجمه ترگمان] شیفته او شده بود، اما رفتارش نسبت به او یکی از بی تفاوتی کامل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شیفته او شده بود، اما رفتارش نسبت به او یکی از بی تفاوتی کامل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: lack of importance.
• مترادف: inconsequence, insignificance, triviality, unimportance
• مترادف: inconsequence, insignificance, triviality, unimportance