- This recording of the aria has been called incomparable by the music critics.
[ترجمه گوگل] این ضبط آریا توسط منتقدان موسیقی بی نظیر خوانده شده است [ترجمه ترگمان] این ضبط آریا از نظر منتقدان موسیقی بی نظیر بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Even as a child, Mozart had an incomparable talent.
[ترجمه گوگل] موتزارت حتی در کودکی استعداد بی نظیری داشت [ترجمه ترگمان] حتی به عنوان یک کودک، موتزارت یک استعداد بی نظیر داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: not suitable for comparison; dissimilar. • مترادف: different, dissimilar, unlike • متضاد: comparable, equivalent • مشابه: unequal
جمله های نمونه
1. incomparable skill
مهارت بی مانند
2. love is incomparable with money
عشق و پول با هم غیرقابل مقایسه هستند.
3. His talent is incomparable with mine.
[ترجمه گوگل]استعداد او با من قابل مقایسه نیست [ترجمه ترگمان]استعداد او بی نظیر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Friday, January 2 the incomparable singer / songwriter Miss Lavelle White takes the stage.
[ترجمه گوگل]جمعه، 2 ژانویه، خواننده / ترانه سرای بی نظیر خانم لاول وایت روی صحنه می رود [ترجمه ترگمان]روز جمعه، ۲ ژانویه، دوشیزه Lavelle وایت خواننده و ترانه بی نظیر در صحنه حاضر شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The cuisine is incomparable and the cellars are treasure houses of vintage after vintage of superb wines.
[ترجمه گوگل]آشپزی غیرقابل قیاس است و سردابها گنجینهای از شرابهای قدیمی هستند [ترجمه ترگمان]این غذاها بی نظیر هستند و زیرزمین، treasure از شراب انگور پس از شراب عالی هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She is incomparable and in business terms she is perfect.
[ترجمه گوگل]او غیرقابل مقایسه است و از نظر تجاری او کامل است [ترجمه ترگمان]او بی نظیر است و در شرایط کاری کامل است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. His singing voice is incomparable.
[ترجمه گوگل]صدای آواز او قابل مقایسه نیست [ترجمه ترگمان]صدای آواز او بی نظیر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Shape like tiger, white, fierce and incomparable, so become a distinguished symbol.
[ترجمه گوگل]شکلی مانند ببر، سفید، خشن و غیرقابل مقایسه داشته باشید، پس به نمادی متمایز تبدیل شوید [ترجمه ترگمان]شکل ببر، سفید، درنده و بی نظیر، بنابراین نماد برجسته ای تبدیل می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. But don't fear self-deceiving stupid. His incomparable pleasure.
[ترجمه گوگل]اما احمق از خودفریبی نترسید لذت بی نظیر او [ترجمه ترگمان]اما از خود بی خود نشو لذت بی نظیری که داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Website author the also exactly be her incomparable art charm and oriency artistic image gasping in admiration of being.
[ترجمه گوگل]نویسنده وب سایت نیز دقیقاً جذابیت هنری بینظیر و تصویر هنری اوست که در تحسین وجود نفس نفس میزند [ترجمه ترگمان]نویسنده وب سایت نیز همان جذابیت هنری بی نظیر و تصویر هنری oriency را دارد که در تحسین از بودن به نفس نفس افتاده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It is both her incomparable strength and her ultimate limitation.
[ترجمه گوگل]این هم قدرت غیرقابل مقایسه و هم محدودیت نهایی اوست [ترجمه ترگمان]این هم قدرت بی نظیر او و هم محدودیت نهایی اوست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Though incomparable in scale with the two world wars, the Korean War was the first hot war during the cold-war period, and was also one of the severest conflicts between the East and the West.
[ترجمه گوگل]اگرچه در مقیاس با دو جنگ جهانی قابل مقایسه نیست، اما جنگ کره اولین جنگ داغ در طول دوره جنگ سرد بود و همچنین یکی از شدیدترین درگیری ها بین شرق و غرب بود [ترجمه ترگمان]جنگ کره با اینکه در مقایسه با دو جنگ جهانی بی نظیر بود، اولین جنگ گرم در طول دوران جنگ سرد بود و یکی از سخت ترین نبردها بین شرق و غرب بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Parallel processing possesses incomparable superiority relative to traditional sequential processing.
[ترجمه محمد رضا علم طلب] پردازش موازی برتری بی نظیر نسبت به پردازش متوالی دارد.
|
[ترجمه گوگل]پردازش موازی نسبت به پردازش متوالی سنتی برتری غیر قابل مقایسه ای دارد [ترجمه ترگمان]پردازش موازی دارای برتری بی نظیر نسبت به پردازش سنتی سنتی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It was a performance of incomparable brilliance.
[ترجمه گوگل]عملکردی با درخشش بی نظیر بود [ترجمه ترگمان]این یک نمایش درخشندگی بی نظیر بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ریاضیات] ناهمسنجیدنی، قیاس ناپذیر، ناسنجیدنی، بی قیاس
انگلیسی به انگلیسی
• cannot be compared, dissimilar; matchless, unequalled, unparalleled something that is incomparable is very good or great in degree; a formal word.
پیشنهاد کاربران
قابل مقایسه نبودن. غیر قابل مقایسه بودن مثال: While there have been presidents who were liked in other countries and their deaths were mourned by their people, I remember some cases myself, it was incomparable to what occurred here. ... [مشاهده متن کامل]
در حالی که روسای جمهوری بوده اند که در کشورهای دیگر محبوب بودند و مردم برای مرگشان عزاداری کردند. من چند موردی را خودم بیاد دارم. قابل مقایسه نبود با آنچه که اینجا اتفاق افتاد.