اسم ( noun )
• (1) تعریف: a cut, esp. one made during surgery.
• مشابه: section
• مشابه: section
- The surgeon made an incision in the patient's abdomen.
[ترجمه گوگل] جراح برشی در شکم بیمار ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان] جراح یه شکاف تو شکم بیمار ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جراح یه شکاف تو شکم بیمار ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the act of making a cut.
- Incision is not the most difficult part of the operation.
[ترجمه گوگل] برش سخت ترین قسمت عمل نیست
[ترجمه ترگمان] incision دشوارترین بخش عملیات نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] incision دشوارترین بخش عملیات نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: perceptiveness; acuteness.
- Her comments were made with incision.
[ترجمه راد] نظرات او تقطیع شده بود|
[ترجمه گوگل] نظرات او با برش داده شد[ترجمه ترگمان] comments را با برش درست کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید