incapacitation

/ˌɪnkəˌpæsəˈteɪʃən//ˌɪnkəˌpæsəˈteɪʃən/

معنی: نا توانی، محجوری
معانی دیگر: محجوری، ناتوانی

جمله های نمونه

1. The risk of incapacitation increases with advancing years, and increases more rapidly after the age of 5
[ترجمه گوگل]خطر ناتوانی با افزایش سن افزایش می یابد و پس از 5 سالگی سریعتر افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]ریسک of با افزایش سن افزایش می یابد و پس از سن ۵ سالگی به سرعت افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Incapacitation by sickness or disease caused directly or indirectly by your misconduct.
[ترجمه گوگل]ناتوانی ناشی از بیماری یا بیماری به طور مستقیم یا غیرمستقیم ناشی از رفتار نادرست شماست
[ترجمه ترگمان]بیماری یا بیماری به طور مستقیم یا غیر مستقیم توسط سو رفتار شما ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The death or incapacitation of the defendant's only family member capable of caring for the defendant's minor child or minor children.
[ترجمه گوگل]فوت یا ناتوانی تنها عضو خانواده متهم که قادر به نگهداری از فرزند یا فرزندان صغیر متهم است
[ترجمه ترگمان]مرگ یا incapacitation تنها عضوی از خانواده است که قادر به مراقبت از کودک خردسال یا بچه های کوچک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I have never, ever, experienced such complete, instant incapacitation as being hit with the M26 Taser.
[ترجمه گوگل]من هرگز، هرگز چنین ناتوانی کامل و فوری را به اندازه برخورد با M26 Taser تجربه نکرده بودم
[ترجمه ترگمان]من هرگز تا به حال تجربه چنین کامل و کاملی نداشته ام، مثل اینکه با آن دستگاه شوک الکتریکی برخورد کرده باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But like tear gas, it has only one effect: incapacitation.
[ترجمه گوگل]اما مانند گاز اشک آور تنها یک اثر دارد: ناتوانی
[ترجمه ترگمان]اما مانند گاز اشک آور، تنها یک اثر دارد: incapacitation
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is a good indication that future news of his incapacitation would not shock.
[ترجمه گوگل]این نشانه خوبی است که خبرهای آینده از ناتوانی او شوکه کننده نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]این نشانه خوبی است که اخبار آینده of شوکه نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There has been no satisfactorily effective method for the clinical treatment of articular cartilage degradation and functional incapacitation due to traumas and cartilage lesions up till now.
[ترجمه گوگل]تاکنون هیچ روش موثر و رضایت بخشی برای درمان بالینی تخریب غضروف مفصلی و ناتوانی عملکردی ناشی از تروما و ضایعات غضروفی وجود نداشته است
[ترجمه ترگمان]هیچ روش موثر و رضایت بخشی برای درمان بالینی of غضروف و آسیب های عملکردی به خاطر جراحات و جراحات غضروف تا به حال وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the earlier period, it show mobile arthrosis ache, swelling and dysfunction; while in the advanced stage, it show arthrosis rigor, deformed, functional incapacitation or even disability.
[ترجمه گوگل]در دوره قبلی، درد آرتروز متحرک، تورم و اختلال عملکرد را نشان می دهد در حالی که در مرحله پیشرفته، شدت آرتروز، تغییر شکل، ناتوانی عملکردی یا حتی ناتوانی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]در دوره قبل، نشان می دهد که به درد مفاصل، تورم و اختلال عملکرد کمک می کند؛ در حالی که در مرحله پیشرفته، نشان می دهد که سختی، تغییر شکل یافته، کارکردی یا حتی ناتوانی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It may have been an unavoidable reason, like problems at home or incapacitation .
[ترجمه گوگل]ممکن است این یک دلیل اجتناب ناپذیر باشد، مانند مشکلات در خانه یا ناتوانی
[ترجمه ترگمان]شاید یک دلیل غیرقابل اجتناب بوده باشد، مثل مشکلات در خانه یا خانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So cold, in fact, that staying in it can seriously impact your morale and can lead to incapacitation .
[ترجمه گوگل]در واقع آنقدر سرد است که ماندن در آن می تواند به شدت بر روحیه شما تأثیر بگذارد و منجر به ناتوانی شود
[ترجمه ترگمان]در واقع، در واقع، ماندن در آن می تواند به طور جدی روحیه شما را تحت تاثیر قرار دهد و می تواند منجر به incapacitation شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The experiments were done in two parts: The protective effect of head shielding on the incapacitation of general performance capacity postexposure observed by rotarod method.
[ترجمه گوگل]آزمایش‌ها در دو بخش انجام شد: اثر محافظتی محافظ سر بر ناتوانی ظرفیت عملکرد عمومی پس از مواجهه با روش روتارود مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها در دو قسمت انجام شد: اثر حفاظتی سر بر روی incapacitation ظرفیت عملکرد کلی postexposure توسط روش rotarod مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sick leave is a form of insurance that is accumulated in order to provide a cushion for incapacitation due to illness.
[ترجمه گوگل]مرخصی استعلاجی نوعی بیمه است که به منظور ایجاد بالشتک برای ناتوانی ناشی از بیماری جمع آوری می شود
[ترجمه ترگمان]مرخصی استعلاجی شکلی از بیمه است که به منظور تهیه کو سن برای incapacitation به خاطر بیماری انباشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mandibular segmental defect or asymmetry due to congenital or acquired factors will lead to severe functional incapacitation and facial deformity.
[ترجمه گوگل]نقص یا عدم تقارن سگمنتال فک پایین به دلیل عوامل مادرزادی یا اکتسابی منجر به ناتوانی شدید عملکردی و بدشکلی صورت خواهد شد
[ترجمه ترگمان]نقص و یا عدم تقارن به علت عوامل مادرزادی و یا اکتسابی منجر به incapacitation عملکردی شدید و بدشکلی صورت خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Appointing an Acting President in the event of the FAI President's death or incapacitation.
[ترجمه گوگل]انتصاب رئیس موقت در صورت فوت یا ناتوانی رئیس FAI
[ترجمه ترگمان]Appointing یک رئیس جمهور موقت در رویداد مرگ رئیس جمهور fai یا incapacitation
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناتوانی (اسم)
failure, weakness, asthenia, impotence, impotency, impuissance, infirmity, inability, incapacitation, disability, flivver, intolerance, disablement, insufficiency, intolerancy, incapability, insufficience

محجوری (اسم)
incapacitation

انگلیسی به انگلیسی

• limiting of ability; disqualification (law)

پیشنهاد کاربران

سلب صلاحیت
عزل یا خلع کردن
محدودیت
ممنوعیت
بازداشته شده
محدود شدگی
منع شدگی
توان گیری ( اهداف مجازات )
از توان انداختن
محرومیت

بپرس