• : تعریف: not subject to transfer, surrender, or removal, esp. one's rights as a citizen. • مشابه: inherent
جمله های نمونه
1. inalienable rights
حقوق سلب نشدنی
2. He said the republic now had an inalienable right to self-determination.
[ترجمه سید امیر عباس طباطبایی] او گفت که جمهوری الان یک حق مسلم و غیر قابل سلب برای تعیین سرنوشت خودشان دارد
|
[ترجمه گوگل]او گفت که جمهوری اکنون حق مسلم خود برای تعیین سرنوشت دارد [ترجمه ترگمان]وی گفت که این جمهوری در حال حاضر حق inalienable برای خودمختاری دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He maintains that Taiwan has always been an inalienable part of China.
[ترجمه فریبا دیبافر] او ادعا می کرد که تایوان همیشه یک بخش جدایی ناپذیر از چین بوده است .
|
[ترجمه گوگل]او معتقد است که تایوان همیشه بخشی جدا نشدنی از چین بوده است [ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که تایوان همیشه بخش inalienable از چین بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We have an inalienable right to play college basketball.
[ترجمه فریبا دیبافر] ما یک حق سلب نشدنی برای بازی بسکتبال کالج داریم .
|
[ترجمه گوگل]ما حق مسلم بازی بسکتبال دانشگاهی داریم [ترجمه ترگمان]ما حق inalienable برای بازی بسکتبال کالج داریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. This is an inalienable duty.
[ترجمه فریبا دیبافر] این یک وظیفه انتقال ناپذیر است.
|
[ترجمه گوگل]این یک وظیفه مسلم است [ترجمه ترگمان]این یه وظیفه inalienable [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The first inalienable right of a trainee was to dawdle and amuse himself before he settled into his chair for the morning.
[ترجمه گوگل]اولین حق مسلم یک کارآموز این بود که قبل از اینکه صبح روی صندلی خود بنشیند، دست و پا بزند و خود را سرگرم کند [ترجمه ترگمان]نخستین inalienable که از کار آموز trainee بود برای سرگرم کردن و سرگرم کردن خودش بود قبل از اینکه صبح ها روی صندلیش بنشیند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Childbirth might seem to be the last inalienable right of any female citizen within a civilized society.
[ترجمه گوگل]ممکن است به نظر برسد که زایمان آخرین حق مسلم هر شهروند زن در یک جامعه متمدن است [ترجمه ترگمان]وضع حمل و نقل ممکن است آخرین حق مسلم هر شهروند زن در جامعه متمدن باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Hong Kong is an inalienable part of China.
[ترجمه گوگل]هنگ کنگ بخشی جدا نشدنی از چین است [ترجمه ترگمان]هنگ کنگ یک بخش جدایی ناپذیر از چین است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It was the inalienable important component in the Mountain Resort.
[ترجمه گوگل]این جزء مهم جدا نشدنی در استراحتگاه کوهستان بود [ترجمه ترگمان]این عنصر مهم در تفریحگاه کوهستان بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Taiwan is an inalienable part of Chinese territory from ancient times.
[ترجمه گوگل]تایوان از دوران باستان بخشی جدایی ناپذیر از قلمرو چین بوده است [ترجمه ترگمان]تایوان از زمان های باستان بخشی جدایی ناپذیر از قلمرو چین است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Freedom of speech should be an inalienable right.
[ترجمه گوگل]آزادی بیان باید حق مسلمی باشد [ترجمه ترگمان]آزادی بیان باید حق لاینفک باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. New Democratism Culture had an inalienable relationship with Socialism Culture.
[ترجمه گوگل]فرهنگ نو دمکراتیسم با فرهنگ سوسیالیسم رابطه ای غیرقابل تفکیک داشت [ترجمه ترگمان]فرهنگ جدید Democratism رابطه inalienable با سوسیالیسم فرهنگ داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Taiwan is an inalienable part of the Chellonese territory.
[ترجمه گوگل]تایوان بخشی جدایی ناپذیر از قلمرو Chellonese است [ترجمه ترگمان]تایوان بخش inalienable از قلمرو Chellonese است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. At the same time it is an integral, inalienable right.
[ترجمه گوگل]در عین حال این یک حق جدایی ناپذیر و مسلم است [ترجمه ترگمان]در عین حال، این یک حق لاینفک، غیرقابل انکار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Literacy may not be an inalienable human right.
[ترجمه گوگل]سواد ممکن است یک حق مسلم بشری نباشد [ترجمه ترگمان]سواد ممکن است یک حق مسلم انسانی نباشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
لایتجزا (صفت)
inalienable
محروم نشدنی (صفت)
inalienable
تخصصی
[عمران و معماری] غیر قابل انتقال [حقوق] غیر قابل خرید و فروش یا انتقال (از قبیل مشترکات عمومی یا بعضی حقوق فردی)، لاینفک، جدایی ناپذیر [ریاضیات] انتقال ناپذیر
انگلیسی به انگلیسی
• not alienable, non-transferable, may not be taken away or given to another an inalienable right is one that cannot be taken away; a formal word.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Incapable of being taken away or transferred ⚖️✖️ 🔍 مترادف: Nontransferable ✅ مثال: The right to free speech is considered an inalienable right
۱. لاینفک ۲. غیر قابل انتقال. غیر قابل واگذاری مثال: He maintains that Taiwan has always been an inalienable part of China. او ادعا می کند که تایوان همیشه بخش لاینفک چین بوده است.
بیگانه نشدنی
غیر قابل اسقاط
غیرتعلّقی ( در زبانشناسی: مالکیت غیر تعلقی در برابر مالکیت تعلّقی alienable )
adjective formal : 🔴impossible to take away or give up ◀️inalienable rights ◀️Nuclear energy/Power is our inalienable right : انرژی هسته ای حق مسلم ماست