in tune

جمله های نمونه

1. I just can't sing in tune!
[ترجمه گوگل]من فقط نمی توانم آهنگ بخوانم!
[ترجمه ترگمان]من فقط نمیتونم آهنگ بخونم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These proposals are perfectly in tune with our own thoughts on the subject.
[ترجمه گوگل]این پیشنهادات کاملاً با افکار ما در مورد این موضوع هماهنگ است
[ترجمه ترگمان]این پیشنهادها کاملا با افکار خودمان در مورد موضوع هماهنگ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. None of them could sing in tune.
[ترجمه گوگل]هیچ کدام از آنها نمی توانستند آهنگ بخوانند
[ترجمه ترگمان]هیچ کدام نمی توانستند آواز بخوانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I don't sing perfectly in tune, but I think I put more expression into my lyrics than a lot of other singers do.
[ترجمه گوگل]من کاملاً با آهنگ نمی خوانم، اما فکر می کنم بیشتر از بسیاری از خواننده های دیگر در اشعار خود بیان می کنم
[ترجمه ترگمان]کاملا در حال آواز خواندن بلد نیستم، اما فکر می کنم بیشتر expression را بیشتر از یک خوانندگان دیگر می خوانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Today, his change of direction seems more in tune with the times.
[ترجمه گوگل]امروزه تغییر جهت او بیشتر با زمانه به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]امروزه تغییر مسیر او بیشتر به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The violin is not quite in tune with the piano.
[ترجمه گوگل]ویولن کاملاً با پیانو هماهنگ نیست
[ترجمه ترگمان]ویولن کاملا با پیانو هماهنگ نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Much of his success comes from being in tune with what his customers want.
[ترجمه گوگل]بیشتر موفقیت او ناشی از هماهنگی با خواسته های مشتریانش است
[ترجمه ترگمان]بخش عمده ای از موفقیت او با آنچه که مشتریان می خواهند مطرح می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The industry is changing in tune with changing demand.
[ترجمه گوگل]این صنعت همگام با تغییر تقاضا در حال تغییر است
[ترجمه ترگمان]صنعت با تغییر تقاضا در حال تغییر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I've never been able to sing in tune .
[ترجمه گوگل]من هرگز نتوانسته ام با آهنگ بخوانم
[ترجمه ترگمان]تا به حال قادر به آواز خواندن نبودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They sang perfectly in tune.
[ترجمه گوگل]آنها کاملاً با آهنگ خواندند
[ترجمه ترگمان]کام لا آواز می خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Anyone who could play an instrument or sing in tune was enlisted to take part in the concert.
[ترجمه نسرین رنجبر] نام تمام کسانی که قادر به نواختن یک آلت موسیقی بودند و یا صدای خوبی برای خواندن داشتند، برای شرکت در کنسرت ثبت شد.
|
[ترجمه گوگل]هرکسی که می توانست ساز بزند یا آهنگ بخواند، برای شرکت در کنسرت دعوت شد
[ترجمه ترگمان]هر کسی که بتواند یک ساز را بازی کند یا آواز بخواند، در کنسرت شرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is a city more in tune with outdoor recreation than cultural institutions, but it rains there.
[ترجمه گوگل]این شهر بیشتر با تفریحات در فضای باز هماهنگ است تا مؤسسات فرهنگی، اما در آنجا باران می بارد
[ترجمه ترگمان]این شهر بیشتر با تفریح در فضای باز از موسسات فرهنگی هماهنگ است، اما در آنجا باران می بارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A trained singer knows when her voice is in tune.
[ترجمه گوگل]یک خواننده آموزش دیده می داند چه زمانی صدایش هماهنگ است
[ترجمه ترگمان]خواننده آموزش دیده وقتی می داند که صدای او هماهنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You're not singing in tune.
[ترجمه نسرین رنجبر] با آهنگ ( لحن صدای ) درست نمیخوانی.
|
[ترجمه گوگل]تو آهنگ نمیخونی
[ترجمه ترگمان]تو که آواز نخواهی خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Vancouver is a city more in tune with outdoor recreation than cultural institutions.
[ترجمه گوگل]ونکوور شهری است که بیشتر از موسسات فرهنگی با تفریحات در فضای باز هماهنگ است
[ترجمه ترگمان]ونکوور شهری است که بیشتر از موسسات فرهنگی به تفریحات در فضای باز می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] هم کوک، کوک، هم ساز

انگلیسی به انگلیسی

• in the proper pitch, in harmony (music); in agreement with (someone)

پیشنهاد کاربران

When someone is “in tune, ” it means they are in harmony or agreement with a particular situation or group. This term is often used to describe someone who understands and aligns with the thoughts, feelings, or actions of others.
...
[مشاهده متن کامل]

یک موقعیت یا گروه خاص هماهنگ یا موافق.
این اصطلاح اغلب برای توصیف شخصی استفاده می شود که افکار، احساسات یا اعمال دیگران را درک می کند و با آنها همسو می شود.
مثال؛
For instance, if two people have the same ideas and thoughts, you might say, “They’re in tune with each other. ”
In a band, a member might comment, “We need to be in tune with each other to create great music. ”
A friend might say, “We’re always in tune when it comes to making decisions. ”

به نوبت
in tune ( موسیقی )
واژه مصوب: کوک ۱
تعریف: ویژگی اجرایی که در آن زیروبمی نت ها درست است
کوک بودن ( در مورد ابزار موسیقی )
هماهنگ، هم سو

بپرس