معنی: توقیف کردن، نگه داشتنمعانی دیگر: (حیوانی را) در حصار کردن، در محوطه (یا پناهگاه) نگهداری کردن (به ویژه سگ و دام گمشده و ولگرد را)، (وسیله ی نقلیه یا وجوه یا مدارک و غیره را) ضبط کردن، ضبط کردن
• (1)تعریف: to shut up or confine (an animal) in a pound.
- The dog was dangerous and had to be impounded.
[ترجمه منصوره] آن سگ خطرناک بود و می بایست در پناهگاه نگهداری شود.
|
[ترجمه گوگل] سگ خطرناک بود و باید توقیف می شد [ترجمه ترگمان] سگ خطرناک بود و مجبور بود توقیف شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to confiscate and retain (property or documentary evidence) in legal custody. • مشابه: confiscate
- The police impounded the vehicle that had been used as the getaway car.
[ترجمه گوگل] پلیس خودرویی را که به عنوان خودروی فرار از آن استفاده می شد توقیف کرد [ترجمه ترگمان] پلیس این وسیله نقلیه را توقیف کرد که به عنوان خودروی فراری استفاده می شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3)تعریف: to confine or secure (water) in a reservoir.
- Bagnell Dam impounds the Osage River in the U.S. state of Missouri, creating the Lake of the Ozarks.
[ترجمه گوگل] سد باگنل رودخانه اوسیج را در ایالت میسوری ایالات متحده مسدود می کند و دریاچه اوزارکس را ایجاد می کند [ترجمه ترگمان] سد Bagnell رودخانه Osage در ایالت میسوری آمریکا است که دریاچه the را ایجاد می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. The police are under instructions to impound such machines wherever they find them.
[ترجمه نسرین رنجبر] بهنیروهای پلیس دستور داده شده است هرکجا چنین ماشینهایی دیدند، آنها را توقیف کنند.
|
[ترجمه گوگل]پلیس تحت دستور قرار دارد تا چنین ماشین هایی را در هر کجا که آنها را پیدا کند توقیف کند [ترجمه ترگمان]پلیس دستور داده است تا هر جا که آن ها را پیدا می کنند، این ماشین ها را توقیف کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The president might also impound funds of his choosing, including Social Security.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور همچنین ممکن است وجوه مورد نظر خود از جمله تامین اجتماعی را توقیف کند [ترجمه ترگمان]رئیس جمهور همچنین ممکن است بودجه انتخاب خود، از جمله تامین اجتماعی را متوقف کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The coast guard impound boats if they find anything.
[ترجمه گوگل]گارد ساحلی اگر چیزی پیدا کند قایق ها را توقیف می کند [ترجمه ترگمان]اگر چیزی پیدا کردند، گارد ساحلی را توقیف می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I'll need to write you a ticket and impound your vehicle.
[ترجمه نسرین رنجبر] باید شما را جریمه کنم و وسیله نقلیه تان را هم توقیف کنم.
|
[ترجمه گوگل]من باید برای شما بلیط بنویسم و وسیله نقلیه شما را توقیف کنم [ترجمه ترگمان]باید یه بلیط برات بنویسم و ماشینت رو توقیف کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The custom impound the whole cargo.
[ترجمه گوگل]سفارشی کل محموله را توقیف می کند [ترجمه ترگمان]گمرک تمام محموله رو توقیف کردن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We'll need to impound your car.
[ترجمه گوگل]ما باید ماشین شما را توقیف کنیم [ترجمه ترگمان] باید ماشینتون رو توقیف کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The act will give the government new rights to impound untaxed cars and crush them.
[ترجمه گوگل]این قانون به دولت حقوق جدیدی برای توقیف خودروهای بدون مالیات و له کردن آنها می دهد [ترجمه ترگمان]این اقدام به دولت حقوق تازه ای می دهد تا ماشین ها را متوقف کند و آن ها را درهم بشکند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Instead of arresting a man caught with a hooker in his car, the police in Florence impound the motor.
[ترجمه گوگل]پلیس فلورانس به جای دستگیری مردی که با قلاب در ماشینش گرفتار شده بود، موتور را توقیف کرد [ترجمه ترگمان]به جای دستگیری مردی که با یک ماشین hooker در خودرویش گیر کرده بود، پلیس در فلورانس موتور را متوقف کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. If the water amount exceeds the limit, we can then adjust the discharging strategy by two ways (pre discharge or impound), to attain the aim of avoiding or decreasing diffluence water amount.
[ترجمه گوگل]اگر مقدار آب از حد مجاز فراتر رفت، سپس میتوانیم استراتژی تخلیه را به دو روش (پیش تخلیه یا آبگیری) تنظیم کنیم تا به هدف اجتناب یا کاهش مقدار آب افتی دست یابیم [ترجمه ترگمان]اگر مقدار آب از حد مجاز تجاوز کند، آنگاه می توانیم استراتژی تخلیه را با دو روش (قبل از تخلیه یا جمع آوری)تنظیم کنیم تا به هدف اجتناب یا کاهش مقدار آب diffluence دست یابیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. If you leave your car beside the town hall, the police will impound it.
[ترجمه گوگل]اگر ماشین خود را کنار شهرداری رها کنید، پلیس آن را توقیف خواهد کرد [ترجمه ترگمان]اگه ماشینت رو بذاری کنار سالن شهر، پلیس توقیف می کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. If you leave your car there, the police will impound it.
[ترجمه گوگل]اگر ماشین خود را آنجا بگذارید، پلیس آن را توقیف می کند [ترجمه ترگمان]اگه ماشینت رو اونجا بذاری، پلیس توقیف می کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[زمین شناسی] جمع آوری آب در مخزن، آبگیری در مخزن [حقوق] توقیف یا ضبط کردن مدارک یا اموال، مسدود کردن حساب
انگلیسی به انگلیسی
• shut up, enclose, confine; seize, confiscate; dam up water, confine water in a reservoir if policemen or other officials impound something that you own, they legally take possession of it; a formal word.
پیشنهاد کاربران
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید: 📋 در زبان انگلیسی یک prefix داریم به اسم im 📌 این پیشوند، معادل "in" و "on" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این پیشوند را در خود داشته باشند، به "in" یا "on" مربوط هستند. ... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال: 🔘 superimpose: to place one thing on top of another 🔘 impute: to place blame or responsibility on someone, often unfairly 🔘 imbibe: to take ideas or qualities into one's mind 🔘 impinge: to have a negative effect on something 🔘 imbroglio: a confusing or difficult situation 🔘 impugn: to call into question or attack someone's trustworthiness 🔘 immanent: existing inherently within something 🔘 imprimatur: official approval placed on something 🔘 imminent: about to happen very soon 🔘 impassioned: highly charged with emotion or passion on a subject 🔘 impediment: a block or hindrance placed on progress 🔘 impending: about to happen soon, usually negatively 🔘 imposition: an unwelcome duty placed on someone 🔘 implicit: understood without being directly stated 🔘 impoverished: in a state of being poor or in poverty 🔘 impulsive: acting on sudden desires without planning 🔘 reimburse: to pay back money given or lost 🔘 immerse: to fully involve or occupy oneself in something 🔘 impact: to have an effect or influence on something 🔘 implement: to put a plan or decision into action 🔘 immolate: to sacrifice or destroy, often by fire 🔘 immure: to enclose or confine within walls 🔘 impress: to do something that gains admiration from others 🔘 import: to bring goods into a country for sale 🔘 immigrate: to move into a new place or country to live 🔘 implant: to set something deeply into another 🔘 impound: to take possession of something by legal authority 🔘 imprison: to lock someone in a confined space, like jail
Grant Shapps impounds private jet linked to Roman Abramovich's oligarch friend