impenetrate


نفوذ کردن در

جمله های نمونه

1. The origin and evolvement of city public space impenetrate in human's phylogeny, and its modality, quantity and quality are changing along with the developing of community.
[ترجمه گوگل]خاستگاه و تكامل فضاي عمومي شهر در فيلوژني انسان رسوخ مي كند و شيوه، كميت و كيفيت آن همراه با توسعه اجتماع در حال تغيير است
[ترجمه ترگمان]منشا و evolvement فضای عمومی شهر impenetrate در فیلوژنی انسانی و modality آن، کمیت و کیفیت آن همراه با توسعه جامعه در حال تغییر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The feelings is an important category which impenetrate the theory of writing, the theory of style and the theory of appreciation in the book of The literary mind and the carving of dragons.
[ترجمه گوگل]احساسات مقوله مهمی است که در کتاب ذهن ادبی و حکاکی اژدها در نظریه نگارش، نظریه سبک و نظریه قدردانی نفوذ می کند
[ترجمه ترگمان]این احساسات یک مقوله مهم است که نظریه نویسندگی، نظریه سبک و تیوری قدردانی را در کتاب ذهن ادبی و حکاکی اژدها نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Reasoning of criminal law, which impenetrate the whole process of application of criminal law, is the basic method of application of criminal law.
[ترجمه گوگل]استدلال حقوق جزا که در کل فرآیند اجرای قوانین جزایی نفوذ می کند، روش اساسی اجرای حقوق جزا است
[ترجمه ترگمان]Reasoning حقوق جزا، که کل فرآیند کاربرد قانون جزایی را توجیه می کند، روش اصلی کاربرد قانون جزایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. System management may impenetrate whole application system, and supply authorization and rights for every way.
[ترجمه گوگل]مدیریت سیستم ممکن است به کل سیستم برنامه نفوذ کند و مجوز و حقوق را برای هر راهی ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]مدیریت سیستم ممکن است کل سیستم برنامه ها را از بین ببرد و به هر طریقی، مجوز و حقوق تامین را تامین نماید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These two ideas impenetrate the whole design and operating process.
[ترجمه گوگل]این دو ایده در کل فرآیند طراحی و عملیات نفوذ می کنند
[ترجمه ترگمان]این دو ایده کل طراحی و فرآیند عملیاتی را تحت تاثیر قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His thought about subjectivity impenetrate the whole process of the development of his philosophy thought. It presents different features in different periods.
[ترجمه گوگل]اندیشه او درباره سوبژکتیویته در کل روند رشد اندیشه فلسفی او نفوذ می کند در دوره های مختلف ویژگی های متفاوتی را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]فکر او در مورد فردیت، کل فرآیند توسعه فلسفه او را مورد بررسی قرار داد آن ویژگی های متفاوتی را در دوره های مختلف نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The continuous improvement philosophy and system shall impenetrate AICQ's internal organization.
[ترجمه گوگل]فلسفه و سیستم بهبود مستمر باید در سازمان داخلی AICQ نفوذ کند
[ترجمه ترگمان]فلسفه و سیستم بهبود مستمر سازمان داخلی AICQ را تشکیل خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As a main legal system, Company Law shall impenetrate the economic democracy into the foundation and action for company.
[ترجمه گوگل]قانون شرکت به عنوان یک نظام حقوقی اصلی باید دموکراسی اقتصادی را در بنیان و اقدام برای شرکت نفوذ کند
[ترجمه ترگمان]قانون شرکت به عنوان یک نظام حقوقی اصلی، دموکراسی اقتصادی را به بنیاد و اقدام برای شرکت تبدیل خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If man somehow loses true ethos of humanity, sacrifice, romance will disappear in the impenetrate darkness.
[ترجمه گوگل]اگر انسان به نحوی اخلاق واقعی انسانیت را از دست بدهد، فداکاری، عاشقانه در تاریکی غیرقابل نفوذ ناپدید می شود
[ترجمه ترگمان]اگر انسان در تاریکی عادات انسانیت را از دست بدهد، فداکاری و عشق در تاریکی شب ناپدید خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To analyze its deep connotation, it is necessary that take interest coordination as a main line to impenetrate in it.
[ترجمه گوگل]برای تحلیل مفهوم عمیق آن، لازم است که هماهنگی علاقه به عنوان خط اصلی نفوذ در آن در نظر گرفته شود
[ترجمه ترگمان]برای تجزیه و تحلیل مفهوم عمیق آن، لازم است که هماهنگی منافع به عنوان یک خط اصلی برای impenetrate در آن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Third, to provide a standing learning space for the normal students, thus it is possible to impenetrate the teacher-training education through the whole education of undergraduate course.
[ترجمه گوگل]ثالثاً، فراهم كردن فضاي پايدار يادگيري براي دانش آموزان عادي، به اين ترتيب امكان نفوذ در آموزش تربيت معلم در كل دوره كارشناسي وجود دارد
[ترجمه ترگمان]سوم، ارایه یک فضای آموزشی ایستاده برای دانش آموزان معمولی، بنابراین امکان پذیر کردن آموزش آموزش معلم از طریق آموزش کامل دوره کارشناسی امکان پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This topic that try hard to link the Architecture Language and the aesthetics is the second abstract theory bedrocks that impenetrate in the whole thesis.
[ترجمه گوگل]این موضوع که تلاش زیادی برای پیوند زبان معماری و زیبایی شناسی دارد، دومین پایه نظریه انتزاعی است که در کل پایان نامه نفوذ می کند
[ترجمه ترگمان]این موضوع که به سختی تلاش می کند تا زبان معماری و زیبایی شناسی را به هم پیوند دهد، نظریه انتزاعی دوم bedrocks است که در تمام این پایان نامه نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Placed in the market economy, private colleges could succeed only through "characteristic orientation" and impenetrate it into the process of teaching and management.
[ترجمه گوگل]کالج‌های خصوصی که در اقتصاد بازار قرار می‌گیرند، تنها از طریق «جهت‌گیری مشخصه» می‌توانند موفق شوند و آن را در فرآیند تدریس و مدیریت نفوذ دهند
[ترجمه ترگمان]در اقتصاد بازار، دانشکده های خصوصی تنها می توانند از طریق \"جهت مشخصه\" موفق شوند و آن را به فرآیند آموزش و مدیریت تبدیل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The key to control the corruption action is that we should impenetrate the restriction and supervision during the whole course of actualizing the public potency to reduce the occurrence of corruption.
[ترجمه گوگل]کلید کنترل عمل فساد این است که ما باید در تمام مسیر فعلیت بخشیدن به توان عمومی برای کاهش وقوع فساد، در محدودیت و نظارت نفوذ کنیم
[ترجمه ترگمان]کلید کنترل اقدام فساد این است که ما باید بر محدودیت و نظارت در طول کل مسیر تحقق بخشیدن به توان عمومی برای کاهش وقوع فساد تاکید کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• penetrate

پیشنهاد کاربران

بپرس