اسم ( noun )
مشتقات: illusionary (adj.)
مشتقات: illusionary (adj.)
• (1) تعریف: a fantasy or mistaken belief.
• مترادف: fantasy, phantasm, pipe dream
• مشابه: delusion, fancy, mirage, misconception
• مترادف: fantasy, phantasm, pipe dream
• مشابه: delusion, fancy, mirage, misconception
- He operated under the illusion that the city was a safe place until that day he was attacked.
[ترجمه گوگل] او با این توهم عمل می کرد که شهر مکانی امن است تا آن روز که مورد حمله قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] او زیر این پندار عمل می کرد که شهر تا آن روز مورد حمله قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او زیر این پندار عمل می کرد که شهر تا آن روز مورد حمله قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Your notion that you will make it big in the music industry is just an illusion.
[ترجمه گوگل] تصور شما از اینکه در صنعت موسیقی موفق خواهید شد، فقط یک توهم است
[ترجمه ترگمان] این تصور شما که آن را در صنعت موسیقی بزرگ خواهید کرد فقط یک توهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این تصور شما که آن را در صنعت موسیقی بزرگ خواهید کرد فقط یک توهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a false perception of what one sees, hears, or otherwise senses.
• مترادف: delusion
• مشابه: deception, hallucination, phantom, trick
• مترادف: delusion
• مشابه: deception, hallucination, phantom, trick
- The magician created the illusion in the mind of the audience that the bird had disappeared.
[ترجمه گوگل] شعبده باز این توهم را در ذهن مخاطب ایجاد کرد که پرنده ناپدید شده است
[ترجمه ترگمان] جادوگر آن توهم را در ذهن مخاطب ایجاد کرد که پرنده ناپدید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جادوگر آن توهم را در ذهن مخاطب ایجاد کرد که پرنده ناپدید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The white walls give an illusion of greater light and space in the small room.
[ترجمه گوگل] دیوارهای سفید توهم نور و فضای بیشتری را در اتاق کوچک ایجاد می کنند
[ترجمه ترگمان] دیواره ای سفید تصویری از نور و فضای بیشتر در اتاق کوچک ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دیواره ای سفید تصویری از نور و فضای بیشتر در اتاق کوچک ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The government took steps to create an illusion of reform, but little real progress was made.
[ترجمه گوگل] دولت اقداماتی را برای ایجاد توهم اصلاحات انجام داد، اما پیشرفت واقعی کمی حاصل شد
[ترجمه ترگمان] دولت گام هایی را برای ایجاد توهم اصلاحات برداشته بود، اما پیشرفت واقعی اندکی صورت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دولت گام هایی را برای ایجاد توهم اصلاحات برداشته بود، اما پیشرفت واقعی اندکی صورت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the condition of embracing a false thought or idea.
• مترادف: conceit, delusion, dream, misbelief, will-o'-the-wisp
• متضاد: fact
• مشابه: hallucination
• مترادف: conceit, delusion, dream, misbelief, will-o'-the-wisp
• متضاد: fact
• مشابه: hallucination
- They worked hard, in the illusion that it would bring them their freedom.
[ترجمه گوگل] آنها سخت کار کردند، در این توهم که آزادی آنها را به ارمغان می آورد
[ترجمه ترگمان] آن ها سخت کار می کردند، به این پندار که آزادی آن ها را به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها سخت کار می کردند، به این پندار که آزادی آن ها را به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: something that is mistakenly perceived or thought to exist.
• مترادف: figment, mirage, phantasm, phantasmagoria
• مشابه: nonentity
• مترادف: figment, mirage, phantasm, phantasmagoria
• مشابه: nonentity
- The pool of water shimmering in the distance turned out to be an illusion.
[ترجمه گوگل] حوض آبی که در دوردست میدرخشید، یک توهم بود
[ترجمه ترگمان] برکه آب که در دوردست سوسو می زد تبدیل به یک توهم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برکه آب که در دوردست سوسو می زد تبدیل به یک توهم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید