illusion

/ˌɪˈluːʒn̩//ɪˈluːʒn̩/

معنی: غلط، خیال، گول، خیال باطل، خیال واهی، خیال خام، حیله، وهم
معانی دیگر: تصور باطل، هرز پنداره، پوچ اندیشه، هرز انگاشت، پندار پوچ، ظاهر گول زننده، خطای باصره، دید اشکوخ، (اشتباه وابسته به زمان و مکان و موقعیت شخص) وهم، توهم، نهازش، کژ انگاشت، کژ پنداره، (تصویر یا نقش ناشی از توهم) شبح، هرز دیسه، رجوع شود به: hallucination، پارچه ی نازک توری (برای پوشاندن صورت عروس و غیره)، فریب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: illusionary (adj.)
(1) تعریف: a fantasy or mistaken belief.
مترادف: fantasy, phantasm, pipe dream
مشابه: delusion, fancy, mirage, misconception

- He operated under the illusion that the city was a safe place until that day he was attacked.
[ترجمه گوگل] او با این توهم عمل می کرد که شهر مکانی امن است تا آن روز که مورد حمله قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] او زیر این پندار عمل می کرد که شهر تا آن روز مورد حمله قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Your notion that you will make it big in the music industry is just an illusion.
[ترجمه گوگل] تصور شما از اینکه در صنعت موسیقی موفق خواهید شد، فقط یک توهم است
[ترجمه ترگمان] این تصور شما که آن را در صنعت موسیقی بزرگ خواهید کرد فقط یک توهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a false perception of what one sees, hears, or otherwise senses.
مترادف: delusion
مشابه: deception, hallucination, phantom, trick

- The magician created the illusion in the mind of the audience that the bird had disappeared.
[ترجمه گوگل] شعبده باز این توهم را در ذهن مخاطب ایجاد کرد که پرنده ناپدید شده است
[ترجمه ترگمان] جادوگر آن توهم را در ذهن مخاطب ایجاد کرد که پرنده ناپدید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The white walls give an illusion of greater light and space in the small room.
[ترجمه گوگل] دیوارهای سفید توهم نور و فضای بیشتری را در اتاق کوچک ایجاد می کنند
[ترجمه ترگمان] دیواره ای سفید تصویری از نور و فضای بیشتر در اتاق کوچک ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The government took steps to create an illusion of reform, but little real progress was made.
[ترجمه گوگل] دولت اقداماتی را برای ایجاد توهم اصلاحات انجام داد، اما پیشرفت واقعی کمی حاصل شد
[ترجمه ترگمان] دولت گام هایی را برای ایجاد توهم اصلاحات برداشته بود، اما پیشرفت واقعی اندکی صورت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the condition of embracing a false thought or idea.
مترادف: conceit, delusion, dream, misbelief, will-o'-the-wisp
متضاد: fact
مشابه: hallucination

- They worked hard, in the illusion that it would bring them their freedom.
[ترجمه گوگل] آنها سخت کار کردند، در این توهم که آزادی آنها را به ارمغان می آورد
[ترجمه ترگمان] آن ها سخت کار می کردند، به این پندار که آزادی آن ها را به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: something that is mistakenly perceived or thought to exist.
مترادف: figment, mirage, phantasm, phantasmagoria
مشابه: nonentity

- The pool of water shimmering in the distance turned out to be an illusion.
[ترجمه گوگل] حوض آبی که در دوردست می‌درخشید، یک توهم بود
[ترجمه ترگمان] برکه آب که در دوردست سوسو می زد تبدیل به یک توهم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. illusion of grandeur
خیال باطل در مورد عظمت مقام،وهم گندگی

2. an illusion that he was flying like a bird
این توهم که داشت همچون پرنده پرواز می کرد

3. an optical illusion
خطای بینایی (باصره)

4. the amputee's illusion of a phantom organ
تصور وجود اندام بریده شده توسط فردی که اندام او را بریده اند

5. be under the illusion that
به غلط تصور کردن،هرز پنداشتن

6. i was under the illusion that he was telling the truth
به غلط چنین می پنداشتم که راست می گوید.

7. a mirage results from visual illusion
سراب نتیجه ی خطای باصره است.

8. a large mirror which gives an illusion of space in a small room
آئینه ی بزرگی که در یک اتاق کوچک تصور غیر واقعی از فضا ایجاد می کند

9. He could no longer distinguish between illusion and reality.
[ترجمه گوگل]او دیگر نمی توانست بین توهم و واقعیت تمایز قائل شود
[ترجمه ترگمان]دیگر نمی توانست بین وهم و واقعیت تمایز قائل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They suffer from the illusion that they cannot solve their problems.
[ترجمه زباری] آنها این توهم را داشتند که دیگر نتوانند مشکلات خودشان را حل کنند.
|
[ترجمه گوگل]آنها از این توهم رنج می برند که نمی توانند مشکلات خود را حل کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها از این توهم رنج می برند که نمی توانند مشکلاتشان را حل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is an illusion that the Arctic is dark in winter.
[ترجمه گوگل]این یک توهم است که قطب شمال در زمستان تاریک است
[ترجمه ترگمان]این توهمی است که قطب شمال در زمستان تیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was under no illusion that he loved her.
[ترجمه گوگل]او هیچ توهمی نداشت که او را دوست دارد
[ترجمه ترگمان]هیچ خیال نداشت که او را دوست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Credit creates the illusion that you can own things without paying for them.
[ترجمه گوگل]اعتبار این توهم را ایجاد می کند که شما می توانید چیزهایی را بدون پرداخت هزینه در اختیار داشته باشید
[ترجمه ترگمان]بستانکار این توهم را ایجاد می کند که شما می توانید همه چیز را بدون پرداخت به آن ها انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The mirrors in the room gave an illusion of greater space.
[ترجمه گوگل]آینه های اتاق توهم فضای بزرگ تری را ایجاد می کردند
[ترجمه ترگمان]آینه ها در اتاق یک توهم فضای بیشتر را نشان می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The mirrors all round the walls give an illusion of greater space.
[ترجمه زباری] آیینه های چیده شده در سرتاسر دیوارها، توهمِ فضایی بزرگ تر را القا می کرد.
|
[ترجمه گوگل]آینه های دور تا دور دیوارها توهم فضای بیشتری را به وجود می آورند
[ترجمه ترگمان]در اطراف دیوارها آینه روی دیوارها یک رویا دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Floor-to-ceiling windows can give the illusion of extra height.
[ترجمه گوگل]پنجره های از کف تا سقف می توانند توهم ارتفاع اضافی را ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]پنجره های کف به سقف می توانند این توهم را از ارتفاع بیشتر به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She laboured under the illusion that I knew what I was doing.
[ترجمه گوگل]او با این توهم کار می کرد که من می دانم دارم چه کار می کنم
[ترجمه ترگمان]با این پندار به کار افتاد که من می دانستم دارم چه کار می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He was unlikely to be satisfied with the illusion of power.
[ترجمه گوگل]بعید بود که او به توهم قدرت راضی باشد
[ترجمه ترگمان]بعید بود از این توهم قدرت راضی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غلط (اسم)
aberration, error, mistake, fallacy, illusion, errancy, delusion, inaccuracy, vagrancy, misbelief

خیال (اسم)
illusion, fiction, impression, vision, apparition, deliberation, intention, guess, thought, design, fancy, idea, notion, imagination, phantom, ghost, mind, meditation, plan, whim, whim-wham, reverie, cogitation, hallucination, figment, dream, simulacrum, spectrum, fantom, speculation, phantasma, wraith

گول (اسم)
illusion, cheat, deception, jape, bilk, gull, cajolement, cajolery, humbug, crimp

خیال باطل (اسم)
illusion, castle building

خیال واهی (اسم)
illusion, castle building, chimera

خیال خام (اسم)
illusion, castle building

حیله (اسم)
illusion, foul, craft, cunning, deftness, wile, deception, deceit, fraud, evasion, trick, ruse, humbug, gaff, imposture, gimmick, guile, monkeyshine, slyness

وهم (اسم)
illusion, fiction, delusion, fancy, specter, whim, fantasy, hallucination, figment, whigmaleerie, mirage

تخصصی

[روانپزشکی] خطاهای ادراکی - خطای حسی، ایلوزیون. یکی از اختلالات درک است که در آن اشیاء یا پدیده های واقعی بصورت متفاوت و تغییر یافته درک می شوند. ایلیوزین لزوماً دلیل پسیکوپاتولوژی نیست و در افراد بهنجار که نقصی در اعضاء حسی دارند، همچنین بر طبق قوانین فیزیکی (مثل شکست نور) نیز دیده می شود. مثال کلاسیکی از خطای حسی بصری شکسته و خمیده به نظر رسیدن قاشق در لیوان پر از آب است. دکارت در این مورد گفته است "چشم من آن را شکست و عقل من آن را ساخت".

انگلیسی به انگلیسی

• delusion, false impression of reality; misconception, false idea
an illusion is a false idea or belief.
an optical illusion is something that looks like one thing but is really something else or is not there at all.

پیشنهاد کاربران

1. تصور غلط. خیال باطل 2. خطای حسی. خطای ادراک 3. توهم
مثال:
they must shed their illusions
آنها باید تصورات غلطشان را دور بیندازند.
خطای حسی؛ خطای ادراکی؛ تصور باطل؛ خیال واهی؛ وهم؛ توهم؛ درک حسی اشتباه
توهم که در مقابل truth یعنی حقیقت قراره داره.
درک غلط
سهت تا واژه در پزشکی گاها اشتباه به جای یکدیگر استفاده می شوند، لطفا دقت بفرمایید:
illusion خطای حسی ( اسم ) : حالتی که در آن شخص درک نادرستی از اشیاء خارجی دارد
hallucination توهم ( اسم ) : تجربه دیدن واضح یک صحنه خیالی یا شنیدن صدایی خیالی که انگار واقعا آنجاست.
...
[مشاهده متن کامل]

delusion هذیان ( اسم ) : باور نادرستی که شخص دارد و با دلیل قابل تغییر نیست.

موهومات
بعضی جاها میشه "سراب" ترجمش کرد
کلمه ایلیوژن به معنای توهم می باشد و ایلیوژنیست یعنی کسی که توهم ایجاد می کند.
به شعبده بازی مربوطه مثلا غیب کردن یه فرد روی صحنه.
ویکی پدیا
توهم چیزی است که واقعی نیست. ممکن است واقعی به نظر برسد، اما در واقع جعلی است - فقط یک ساخت و ساز یا فانتزی حیله گر. مانند ترفند قدیمی خرگوش خارج از کلاه که توسط شعبده بازان در سراسر جهان انجام می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

خطای حسی
Illusion : وهم ( توهم انگیزی )
Delusion : هذیان
Hallucination : توهم ( پریشان پنداری )
Psychosis : روان پریشی ( جنون )
Sense : حس
خیال بد
هذیان=illusion
توهم=hallucinating
خطای ادراکی
⁦✔️⁩تصور اشتباه ( باطل ) ، خیال واهی،
پندار پوچ، ظاهر گول زننده
👈A large mirror in a room can create the illusion of space
👈Things are not good between my wife and myself. Just so you don't get any illusions
Crimes and Misdemeanors 1989🎥
phantom
تصور غلط. . .
معنی حقه شعبده بازی هم میده
غلط ، خیال ، گول
هو
هذیان.
خطای شناختی
خیالی
توهم
گمان انگاری ، وهم انگاری ، وهم پنداری
پندار
پندار پوچ
خطای ادراک
پندار فریب آمیز
فرانموده
خیال باطل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس