icelandic

/aɪsˈlændɪk//aɪsˈləndɪk/

معنی: زبان ایسلندی
معانی دیگر: وابسته به کشور ایسلند و مردم و فرهنگ آن، ایسلندی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to Iceland or its people, culture, language, or the like.
اسم ( noun )
• : تعریف: the Germanic language of Iceland.

جمله های نمونه

1. Icelandic Volcano has not yet completed her tantrums and shall explode again.
[ترجمه گوگل]آتشفشان ایسلندی هنوز خشم خود را کامل نکرده است و دوباره منفجر خواهد شد
[ترجمه ترگمان]آتشفشان ایسلند هنوز کج خلقی او را کامل نکرده و دوباره منفجر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. What can only cause Icelandic Koruna to be strong raises its risk rate of return, but this at present not in the least sign.
[ترجمه گوگل]آنچه فقط می تواند باعث قوی شدن کرونای ایسلند شود، نرخ بازده ریسک آن را افزایش می دهد، اما این در حال حاضر کمترین نشانه ای نیست
[ترجمه ترگمان]چیزی که فقط باعث می شود ایسلند بتواند قوی باشد نرخ ریسک بازگشت خود را افزایش می دهد، اما در حال حاضر حداقل هیچ نشانه ای وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Top environmental prize goes to Icelandic Glacial Natural Spring Water at the Bottled Water World Awards in Mexico.
[ترجمه گوگل]جایزه برتر محیط زیست به آب چشمه طبیعی یخبندان ایسلند در جوایز جهانی آب بطری در مکزیک تعلق گرفت
[ترجمه ترگمان]جایزه محیط زیستی برتر به بستنی بهاری طبیعی ایسلند در مسابقات جام جهانی آب در مکزیک می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As a result, Icelandic dishes tend to be bland.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، غذاهای ایسلندی معمولاً ملایم هستند
[ترجمه ترگمان]در نتیجه غذاهای ایسلندی مطلوب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Scandinavian languages of Danish, Icelandic, Norwegian, and Swedish comprise the North Germanic grouping.
[ترجمه گوگل]زبان های اسکاندیناوی دانمارکی، ایسلندی، نروژی و سوئدی گروه ژرمنی شمالی را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]زبان های اسکاندیناوی شامل دانمارک، ایسلند، نروژی، و سویدی از گروه اروپای شمالی تشکیل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In 178 the Icelandic volcano Laki sent a sulphurous smog over Europe, plunging it into an extreme winter that killed thousands.
[ترجمه گوگل]در سال 178، آتشفشان ایسلندی لاکی، دود گوگردی را بر فراز اروپا فرستاد و آن را در زمستان شدیدی فرو برد که هزاران نفر را کشت
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۷۸، آتشفشان ایسلند laki a گوگرد را به اروپا فرستاد و آن را در زمستان بسیار شدیدی فرو برد که باعث کشته شدن هزاران نفر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their 100 krona note depicts 18th century Icelandic scholar Arni Magnusson.
[ترجمه گوگل]اسکناس 100 کرونی آنها آرنی مگنوسون محقق ایسلندی قرن 18 را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]۱۰۰ krona آن ها یک دانشمند انگلیسی قرن ۱۸ Icelandic magnusson را به تصویر می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The halving of the dollar value of the Icelandic krona at the height of the crisis pushed inflation as high as 1 6%.
[ترجمه گوگل]نصف شدن ارزش دلار کرون ایسلند در اوج بحران، تورم را به 16 درصد رساند
[ترجمه ترگمان]نصف کردن ارزش دلار of ایسلندی در اوج بحران، تورم را تا ۱ % بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Icelandic stock index dead situation, but Shanghai and Shenzhen stock index bounce 6 %.
[ترجمه گوگل]وضعیت شاخص سهام ایسلندی مرده است، اما شاخص سهام شانگهای و شنژن 6 درصد جهش کردند
[ترجمه ترگمان]شاخص سهام index ایسلند ۴ درصد افزایش یافت، اما شاخص سهام شانگهای و Shenzhen ۶ درصد افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Icelandic krona is the official currency of Iceland.
[ترجمه گوگل]کرون ایسلند واحد پول رسمی ایسلند است
[ترجمه ترگمان]krona ایسلند واحد پول رسمی ایسلند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At around three in the afternoon, an Icelandic parliamentarian named Birgitta Jonsdottir walked in.
[ترجمه گوگل]حدود ساعت سه بعد از ظهر، یک نماینده پارلمان ایسلندی به نام بیرجیتا جونسدوتیر وارد شد
[ترجمه ترگمان]در حدود ساعت سه بعد از ظهر یکی از نمایندگان مجلس ایسلند به نام Birgitta Jonsdottir وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Red Cross Society of China and its Icelandic counterpart met in Beijing yesterday.
[ترجمه گوگل]جامعه صلیب سرخ چین و همتای ایسلندی آن روز گذشته در پکن دیدار کردند
[ترجمه ترگمان]دیروز، انجمن صلیب سرخ چین و همتای ایسلندی آن، دیروز در پکن ملاقات کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Icelandic dictionary order, case - insensitive, uppercase preference, for use with 1252 Character Set.
[ترجمه گوگل]ترتیب فرهنگ لغت ایسلندی، حروف بزرگ - غیر حساس، اولویت با حروف بزرگ، برای استفاده با مجموعه کاراکتر 1252
[ترجمه ترگمان]ترتیب فرهنگ لغت ایسلند، مورد اولویت، اولویت بزرگ، برای استفاده با مجموعه تنظیمات ۱۲۵۲
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He said the cost of McDonald's ingredients, most of which are sourced from Germany, had doubled in the last 18 months as a result of severe depreciation of the Icelandic krona and high import taxes.
[ترجمه گوگل]او گفت که هزینه مواد تشکیل دهنده مک دونالد که بیشتر آنها از آلمان تامین می شود، در 18 ماه گذشته در نتیجه کاهش شدید ارزش کرون ایسلند و مالیات های بالای واردات دو برابر شده است
[ترجمه ترگمان]او گفت هزینه مواد مک دونالد که بیشتر آن ها از آلمان نشات می گیرند در ۱۸ ماه گذشته به دلیل کاهش شدید قیمت krona ایسلند و مالیات های وارداتی زیاد دو برابر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Rodgers wants to be reunited with former Swansea loanee Gylfi Sigurdsson but the Icelandic joins Tottenham instead.
[ترجمه گوگل]راجرز می خواهد دوباره با گیلفی سیگوردسون، بازیکن قرضی سابق سوانسی متحد شود، اما این بازیکن ایسلندی به جای آن به تاتنهام می پیوندد
[ترجمه ترگمان]Rodgers می خواهد عضو سابق سوانسی loanee Gylfi باشد، اما ایسلند به جای آن به تاتنهام می پیوندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زبان ایسلندی (صفت)
icelandic

انگلیسی به انگلیسی

• of iceland, of the inhabitants of iceland, of the language of iceland
germanic language spoken in iceland

پیشنهاد کاربران

بپرس