invade

/ˌɪnˈveɪd//ɪnˈveɪd/

معنی: حمله کردن بر، تجاوز کردن، تهاجم کردن، هجوم کردن، تاخت و تاز کردن در
معانی دیگر: مورد تاخت و تاز قرار دادن، (با جنگ و قشون) گرفتن، تجاوز (نظامی) کردن، برتاختن، تاخت و تاز کردن، دست یازی کردن، هجوم بردن، مخل شدن، مختل کردن، نقض کردن، بی اجازه داخل شدن، (وارد چیزی شدن و در آن پراکنده شدن معمولا با اثر بد) فرا گرفتن، درونگیر شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: invades, invading, invaded
(1) تعریف: to enter as an enemy, by force, in order to conquer or plunder.
مترادف: assault, foray, raid, storm, strike
مشابه: attack, overrun, overwhelm

- The Mongols invaded Europe in the thirteenth century.
[ترجمه ب گنج جو] قوم وحشی مغول در سده ی سیزده میلادی خاک اروپا را مورد تاخت و تاز قرار دادند.
|
[ترجمه گوگل] مغولان در قرن سیزدهم به اروپا حمله کردند
[ترجمه ترگمان] مغول ها در قرن سیزدهم به اروپا حمله کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to intrude, encroach, or infringe upon; disturb or violate.
مترادف: encroach upon, entrench upon, infringe upon, intrude on
مشابه: breach, disturb, trespass upon, violate

- The noisy newcomers have invaded our once peaceful neighborhood.
[ترجمه گوگل] تازه واردان پر سر و صدا به محله زمانی آرام ما حمله کرده اند
[ترجمه ترگمان] تازه واردان پر سر و صدا به همسایگی ما که زمانی آرام و آرام بود حمله کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- By reading that letter, you have invaded my privacy.
[ترجمه گوگل] با خواندن آن نامه به حریم خصوصی من نفوذ کرده اید
[ترجمه ترگمان] با خواندن این نامه، شما به حریم خصوصی من تجاوز کردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to overrun, overspread, or penetrate, esp. harmfully.
مترادف: descend upon, infest, overrun, overwhelm, swarm
مشابه: engulf, flood, overspread, penetrate, permeate, pervade, swamp

- Mosquitos have invaded the camp.
[ترجمه گوگل] پشه ها به کمپ حمله کرده اند
[ترجمه ترگمان] Mosquitos به اردوگاه حمله کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: invadable (adj.), invader (n.)
• : تعریف: to enter a place as an invader or invaders.
مترادف: attack, intrude
مشابه: aggress, trespass

- Soon after the enemy invaded, the central government fell.
[ترجمه گوگل] بلافاصله پس از حمله دشمن، دولت مرکزی سقوط کرد
[ترجمه ترگمان] اندکی پس از حمله دشمن، دولت مرکزی سقوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to invade someone's privacy
خلوت کسی را به هم زدن

2. He ordered the army to invade at dawn.
[ترجمه گوگل]به لشکریان دستور داد تا سحرگاه هجوم آورند
[ترجمه ترگمان]به ارتش دستور داد که سپیده دم حمله کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When did the Romans invade Britain?
[ترجمه گوگل]چه زمانی رومیان به بریتانیا حمله کردند؟
[ترجمه ترگمان]رومی ها در چه زمانی به بریتانیا حمله کردند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I don't want to invade your private life unnecessarily.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم بی جهت به زندگی خصوصی شما حمله کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم بی دلیل به زندگی خصوصی شما تجاوز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I don't want to invade your private life.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم به زندگی خصوصی شما نفوذ کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم به زندگی خصوصی شما تجاوز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Maria looks set to invade the music scene with her style and image.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد ماریا با سبک و شمایل خود به صحنه موسیقی حمله کند
[ترجمه ترگمان]ماریا به نظر می رسد که با سبک و تصویر او به صحنه موسیقی وارد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The cancer cells may invade other parts of the body.
[ترجمه گوگل]سلول های سرطانی ممکن است به سایر قسمت های بدن حمله کنند
[ترجمه ترگمان]سلول های سرطانی ممکن است به قسمت های دیگر بدن حمله کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The press invade people's privacy unjustifiably every day.
[ترجمه گوگل]مطبوعات هر روز به طور غیرقابل توجیهی به حریم خصوصی مردم حمله می کنند
[ترجمه ترگمان]مطبوعات هر روز به طور غیرقابل توجیهی به حریم خصوصی مردم هجوم می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The press invade people's privacy unfairly and unjustifiably every day.
[ترجمه گوگل]مطبوعات هر روز به طور غیرمنصفانه و غیرقابل توجیه به حریم خصوصی مردم حمله می کنند
[ترجمه ترگمان]مطبوعات به حریم خصوصی مردم هجوم می آورند و هر روز نامعقول و نامعقول به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What right does he have to invade my privacy?
[ترجمه گوگل]او چه حقی دارد که به حریم خصوصی من نفوذ کند؟
[ترجمه ترگمان]چه حقی میخواد به حریم خصوصی من تجاوز کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The decision to invade provoked storms of protest.
[ترجمه گوگل]تصمیم برای تهاجم طوفانی از اعتراض را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]تصمیم به حمله، طوفان های اعتراضی را برانگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Then, take care that the photography does not invade the privacy of the neighbourhood.
[ترجمه گوگل]سپس مراقب باشید که عکاسی به حریم خصوصی محله تجاوز نکند
[ترجمه ترگمان]سپس، توجه داشته باشید که عکاسی به حریم خصوصی منطقه تجاوز نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Much more rarely, Candida can invade the eye, kidney, liver or brain, doing serious damage.
[ترجمه گوگل]خیلی به ندرت، کاندیدا می تواند به چشم، کلیه، کبد یا مغز حمله کند و آسیب جدی وارد کند
[ترجمه ترگمان]به ندرت، کاندیدا می تواند به چشم، کلیه، کبد یا مغز حمله کند و آسیب های جدی انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It can be autocratic and invade our privacy in ways that earlier generations could not have envisioned.
[ترجمه گوگل]این می تواند خودکامه باشد و به حریم خصوصی ما به گونه ای تجاوز کند که نسل های قبلی نمی توانستند تصور کنند
[ترجمه ترگمان]این می تواند استبدادی باشد و به گونه ای به حریم خصوصی ما تجاوز کند که نسل های پیشین قادر به پیش بینی آن نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حمله کردن بر (فعل)
attack, beset, invade

تجاوز کردن (فعل)
impinge, molest, invade, encroach, trespass, exceed, overstep, supercharge

تهاجم کردن (فعل)
invade, foray

هجوم کردن (فعل)
invade

تاخت و تاز کردن در (فعل)
invade

انگلیسی به انگلیسی

• enter for conquest or plunder, occupy; penetrate; intrude; infringe, encroach
to invade a country means to enter it by force with an army.
when people or animals invade a place, they enter it in large numbers.
if someone or something invades your privacy, they disturb you when you want to be left alone.

پیشنهاد کاربران

invade on three
با شماره 3 حمله.
invade: هجوم بردن
حمله کردن
Break into one's house
To combat and dominate an area
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : invade
✅️ اسم ( noun ) : invasion
✅️ صفت ( adjective ) : invasive
✅️ قید ( adverb ) : _
تجاوز به خاک کشوری دیگر
تصاحب کردن
اشغال کردن
حمله کردن , هجوم بردن ؛ تجاوز کردن ( به حریم شخصی )
# They have invaded the camp
# He ordered the army to invade at dawn
# Hundreds of squatters invaded the land
# You have invaded my privacy by reading that letter
حمله کردن، یورش بردن، هجوم بردن. .
دخالت کردن در زندگی دیگران بدون اجازه
اشغال نظامی کردن
تحت سیطره خود درآوردن
اشغال کرده
violate
break
هجوم، حمله, اشغال کردن، ( نظامی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس