inundate

/ˈɪnənˌdet//ˈɪnʌndeɪt/

معنی: اشباع کردن، زیر سیل پوشاندن، سیل زده کردن، از اب پوشانیدن
معانی دیگر: سیل گرفتن، زیر آب بردن، از آب پوشیده کردن، آب بستن به، (به ویژه به صورت مجهول) اشباع کردن، (در چیزی) غرقه کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: inundates, inundating, inundated
مشتقات: inundation (n.)
(1) تعریف: to cover or overspread with water, esp. a very large amount; flood.
مشابه: deluge, engulf, flood, overflow, overrun, submerge

- The floods inundated the entire coastal region.
[ترجمه شان] سراسر منطقه ساحلی را سیل فرا گرفت .
|
[ترجمه گوگل] سیل تمام مناطق ساحلی را زیر آب برد
[ترجمه ترگمان] سیل کل منطقه ساحلی را زیر آب برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to overspread or overwhelm as if with a flood of water; deluge.
مشابه: avalanche, deluge, engulf, flood, swamp

- The office was inundated with responses to the advertisement.
[ترجمه گوگل] دفتر غرق در پاسخ به تبلیغات بود
[ترجمه ترگمان] این دفتر در واکنش به این تبلیغ غرق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. rain caused the river to inundate farms
باران موجب شد که رودخانه کشتزارها را زیر آب ببرد.

2. Her office was inundated with requests for tickets.
[ترجمه میثم نبی پور] دفترش با انبوهی از تقاضا برای بلیط مواجه شد
|
[ترجمه گوگل]دفتر او با درخواست بلیط غرق شد
[ترجمه ترگمان]دفتر او پر از درخواست ها برای بلیط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. After the broadcast, we were inundated with requests for more information.
[ترجمه بدون ادعا] پس از مخابره، ما با سیلی از درخواست برای اطلاعات بیشتر مواجه شده بودیم.
|
[ترجمه شان] پس از خبر پراکنی ما با سیلی از درخواست ها برای ارایه اطلاعات بیشتر مواجه شدیم .
|
[ترجمه گوگل]پس از پخش، ما غرق در درخواست اطلاعات بیشتر شدیم
[ترجمه ترگمان]بعد از پخش، ما با درخواست ها برای کسب اطلاعات بیشتر غرق شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We have been inundated with requests for help.
[ترجمه میثم نبی پور] ما با انبوهی از درخواست برای کمک رو به رو شده ایم
|
[ترجمه شان] ما با سیلی از درخواست کمک روبه روشده ایم .
|
[ترجمه گوگل]ما غرق درخواست کمک شده ایم
[ترجمه ترگمان]ما با درخواست کمک زیر آب رفته ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fields were inundated with flood.
[ترجمه علیرضا اشرف] مزارع توسط سیل پوشانده شده بودند.
|
[ترجمه گوگل]مزارع غرق در سیل شد
[ترجمه ترگمان]سیل از سیل به زیر آب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The company office was inundated with telegrams of congratulations on the tenth anniversary of its foundation.
[ترجمه گوگل]دفتر شرکت غرق در تلگراف های تبریک دهمین سالگرد تاسیس آن شد
[ترجمه ترگمان]دفتر شرکت با تلگراف های تبریک به دهمین سالگرد بنیانگذاری خود زیر آب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was inundated by floods of fan mail.
[ترجمه شان] او با سیلی از نامه های هواداران مواجه شد .
|
[ترجمه گوگل]او توسط سیل نامه های طرفداران غرق شد
[ترجمه ترگمان]سیلی از نامه هواداران به زیر آب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We were inundated with requests for further information.
[ترجمه گوگل]ما غرق در درخواست برای اطلاعات بیشتر شدیم
[ترجمه ترگمان]ما با درخواست ها برای کسب اطلاعات بیشتر غرق شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The meadowland was inundated by heavy floods.
[ترجمه گوگل]علفزار در اثر سیلاب شدید غرق شد
[ترجمه ترگمان]در کنار چمن ها با سیل سنگینی به زیر آب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The helpline was inundated with requests for information on the crash.
[ترجمه گوگل]خط کمک با درخواست های اطلاعاتی در مورد سقوط غرق شد
[ترجمه ترگمان]این خط تلفن همراه با درخواست برای اطلاعات در مورد سقوط، زیر آب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We have been inundated with every bit of information imaginable.
[ترجمه گوگل]ما غرق هر ذره اطلاعاتی شده ایم که قابل تصور است
[ترجمه ترگمان]ما همه اطلاعات قابل تصور را زیر آب برده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They have inundated me with fan letters.
[ترجمه گوگل]آنها مرا با نامه های هواداران غرق کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها مرا با نامه های پنکه سقفی inundated
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The office was inundated with letters of complaint.
[ترجمه گوگل]دفتر مملو از شکایت نامه ها بود
[ترجمه ترگمان]دفتر با سیلی از شکایت غرق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We were inundated with applications for the job.
[ترجمه گوگل]ما غرق درخواست های شغلی شدیم
[ترجمه ترگمان]ما از درخواست ها برای این کار زیر آب رفته بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If the dam breaks it will inundate large parts of the town.
[ترجمه گوگل]اگر سد بشکند بخش‌های بزرگی از شهر را زیر آب می‌برد
[ترجمه ترگمان]اگر سد بشکند، بخش های بزرگی از شهر را پر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشباع کردن (فعل)
steep, imbibe, imbrue, glut, ingraft, impregnate, imbue, indoctrinate, saturate, inundate, suffuse

زیر سیل پوشاندن (فعل)
inundate

سیل زده کردن (فعل)
inundate

از اب پوشانیدن (فعل)
inundate

انگلیسی به انگلیسی

• flood, overflow
if you are inundated with things, you receive so many of them that you cannot deal with them all.
if an area of land is inundated, it becomes covered in water; a formal use.

پیشنهاد کاربران

بر طبق دیکشنری زیر، این کلمه که فعل متعددی است و اسم آن inundation است دارای دو تعریف ( معنا ) است:
New Oxford American Dictionary ⬇️
1. overwhelm ( someone ) with things or people to be dealt with.
...
[مشاهده متن کامل]

احاطه شدن ( با افراد یا چیزهایی که در زمینه ی کاری یک نفر است ) ؛ محاصره شدن؛ فرو رفتن در
Example 1: 👇
We've been inundated with complaints from listeners.
شکایاتِ شنوندگان ما را احاطه کرده است ( غرق در شکایت شنوندگان شده ایم ) .
Example 2: 👇
The secretary is inundated with requests.
درخواست ها منشی را محاصره کرده اند ( منشی غرق در درخواست ها شده است ) .
2. to overwhelm with a flood.
غرق شدن در سیل؛ محاصره ی سیل شدن؛ آب گرفته شدن
Example 1: 👇
The islands may be the first to be inundated as sea levels rise.
این جزایر ممکن است اولین جزایری باشند که با بالا آمدن سطحِ آبِ دریاها آبگرفته می شوند.
Example 2: 👇
Their neighborhood is being inundated by the rising waters.
با بالا آمدن آب، محله ی آنها در حال غرق شدن است.
Example 3: 👇
Gittes is inundated with a rush of water which pours over him, knocks off his hat, carries him down the channel, banging into its banks, as he desperately tries to grab some of the overgrowth to hang on and pull himself out.
* Chinatown - Screenplay: Robert Towne & Roman Polanski. Director: Roman Polanski
گیتس غرق در هجوم آبی می شود که بر روی او می ریزد، آب کلاهش را پرت می کند و در حالیکه سعی می کند دستش را به گیاهانی که رشد زیادی داشته اند بگیرد تا آویزان شده و خودش را بیرون بکشد، آبِ سیل آسا او را به کانال می کشد و به سواحل آن می کوبد.
*متن انتخابی: از فیلنامه ی فیلم #محله ی چینی ها#
فیلنامه: رابرت تاون و رومن پلانسکی
کارگردان: رومن پلانسکی

inundate
inundate ( v ) ( ɪnʌnˌdeɪt ) =to send sb so many things that they can't deal with them, We've been inundated with offers of help. =to cover an area of land with a large amount of water, inundation
inundate
۱ - فردی را غرق ( نامه ، کار، پیشنهاد و… ) کردن
۲ - زیر آب بردن ، غرق آب کردن
یک کلمه ی رسمی هست ( formal )
منبع :کتاب ۱۱۰۰کلمه
The verb “inundate” means to overwhelm someone or something with a large amount of something, such as information, requests, or water.
غرق کردن کسی یا چیزی با مقدار زیادی مواردی مانند اطلاعات، درخواست یا آب.
...
[مشاهده متن کامل]

After appearing on TV, they were inundated with telephone calls for a week.
We were inundated with complaints when the show had to be canceled.
If the dam breaks it will inundate large parts of the town.
We have been inundated with requests for help.
If it continues on this current path, our economy will be inundated with criminal money and violence will reach an all - time high.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/inundate
معنای آبادیس
✔️ ( به ویژه به صورت مجهول ) اشباع کردن، ( در چیزی ) غرقه
کردن
. e. g
It has become increasingly common in recent years for cities to be inundated with cars and, consequently, increased levels of traffic
/ˈɪnʌndeɪt/
to give someone so much work or so many things that they cannot deal with it all
به سر کسی آنقدر کار ریختن که نتواند از پس آنها بر آید
We have been inundated with requests for help
"we've been inundated with complaints from listeners"
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/inundate
غرق شدن. زیر آب رفتن
inundate ( verb ) = با سیل عظیمی مواجه شدن، مورد هجوم قرار گرفتن، مورد آماج قرار گرفتن، هجوم بردن، زیر آب بردن، سیل زده کردن، غوطه ور کردن ، غرقه کردن، مورد هجمه قرار گرفتن
Definition = به کسی آنقدر کار یا چیزهای زیادی بدهید که نتواند با همه آن کنار بیاید/آبگرفتگی یا سیل زدگی یا غوطه وری یک ناحیه یا منطقه با مقدار آب زیاد/آوردن بیش از حد از چیزی به یک مکان یا تعداد اشخاص بی شمار ، بنابراین نمی توان با آن برخورد کرد/
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف با کلمه : overwhelm ( verb )
examples:
1 - The agency was inundated with phone calls.
آژانس خبری با سیلی از تماس های تلفنی مواجه شد.
2 - We have been inundated with requests for help.
ما با سیل درخواست کمک مواجه شده ایم.
3 - If the dam breaks it will inundate large parts of the town.
در صورت شکسته شدن سد ، قسمتهای زیادی از شهر غوطه ور خواهد شد ( زیر آب خواهد رفت ) .
4 - After appearing on TV they were inundated with telephone calls for a week.
آنها پس از حضور در تلویزیون به مدت یک هفته با تماس تلفنی مورد آماج قرار گرفتند.
5 - even though his boat was almost inundated, the skipper was loath to radio for help.
حتی اگر قایق او در آستانه غرق شدن بود ، کاپیتان برای ارسال پیام کمک بیزار بود.
6 - We were inundated with complaints when the show had to be canceled.
وقتی باید نمایش لغو می شد ، مورد هجوم شکایت بودیم ( قرار داشتیم ) .
7 - the tidal wave inundated vast areas of cropland.
موج جزر و مد مناطق وسیعی از محصولات زراعی را غوطه ور کرد ( زیر آب برد ) .

آماج . . . . قرار گرفتن/
مواجه شدن
Be inundated with: Be exposed to
با سیلی/انبوهی از کمک، درخواست، تماس و غیره رو به رو و یا مواجه شدن
مثال:
We have been inundated with requests for help
ترجمه اینجانب:
ما با انبوهی از درخواست برای کمک مواجه شده ایم
مغلوب کردن
به این جمله از Soviet دقت کنید:
all the lands to be inundated for the great hydro - electric plants
زیر آب رفتن
inundate with details
غرق در جزییات
غرقاب کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس