insolence

/ˈɪnsələns//ˈɪnsələns/

معنی: توهین، تکبر، غرور، جسارت، گستاخی، خود بینی، اهانت، بی احترامی، ادعای بیخود
معانی دیگر: گستاخی، بی احترامی، جسارت، اهانت، توهین، غرور، خود بینی، ادعای بیخود، تکبر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: rude or impudent behavior or speech.
مترادف: back talk, effrontery, guff, impertinence, impudence, lip, sass
متضاد: respectfulness
مشابه: audacity, contumely

- The insolence with which he answered the police officer's questions only made the officer more suspicious of him.
[ترجمه سعید مجیدی] پاسخ گستاخانۀ او به افسر پلیس، فقط بدگمانی افسر را به خود بیشتر کرد.
|
[ترجمه گوگل] وقاحتی که او به سوالات افسر پلیس پاسخ می داد فقط باعث شد افسر بیشتر به او مشکوک شود
[ترجمه ترگمان] این گستاخی که او با آن پاسخ می داد سوالات افسر پلیس را بیش از پیش بدگمان می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the quality or an act of being insolent.
مترادف: discourtesy, effrontery, impertinence, impoliteness, impudence, incivility, pertness, rudeness, unmannerliness
متضاد: courtesy, respectfulness
مشابه: audacity, brazenness, cheek, contumely, disrespect, forwardness, gall, presumption

جمله های نمونه

1. I'll make you suffer for this insolence.
[ترجمه گوگل]من تو را برای این وقاحت عذاب می دهم
[ترجمه ترگمان]من کاری می کنم که تو به خاطر این گستاخی رنج بکشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His insolence is more than I can stand.
[ترجمه گوگل]وقاحت او بیش از آن است که بتوانم تحمل کنم
[ترجمه ترگمان]گستاخی او بیشتر از چیزی است که من بتوانم تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'll make him pay for his insolence!
[ترجمه گوگل]من او را مجبور می کنم تاوان وقاحتش را بدهد!
[ترجمه ترگمان]من کاری می کنم که او تاوان این گستاخی را بدهد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was out of patience with his insolence.
[ترجمه گوگل]حوصله ی وقاحتش تمام شده بود
[ترجمه ترگمان]من صبر و شکیبایی او را از دست دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her insolence cost her her job.
[ترجمه گوگل]وقاحت او به قیمت کارش تمام شد
[ترجمه ترگمان]این جسارت او به قیمت شغلش تمام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pupils could be excluded from school for insolence.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان را می توان به دلیل وقاحت از مدرسه اخراج کرد
[ترجمه ترگمان] Pupils از مدرسه برای گستاخی محروم میشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I can't do with his insolence.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم با وقاحت او کار کنم
[ترجمه ترگمان]با گستاخی او نمی توانم این کار را بکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Peter swept in, with his dignity and insolence.
[ترجمه گوگل]پیتر با وقار و گستاخی خود را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان]پیتر با وقار و تکبر وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The surly insolence of the waiters drove him into a rage, and he flung his serviette to the floor and stalked out of the restaurant.
[ترجمه گوگل]گستاخی وحشیانه پیشخدمت ها او را به خشم کشید و سروش را روی زمین پرت کرد و از رستوران بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]این جسارت و گستاخی پیشخدمت ها او را به خشم آورد و خود را روی زمین انداخت و با قدم های بلند از رستوران بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The surely insolence of the waiters drove him into a rage, and he flung his serviette to the floor and stalked out of the restaurant.
[ترجمه گوگل]مطمئناً گستاخی پیشخدمت‌ها او را به عصبانیت کشاند و سروش را روی زمین پرت کرد و از رستوران بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]The از این که پیشخدمت ها او را عصبانی کردند، او را به زمین انداخت و با قدم های بلند از رستوران بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I won't stand for this insolence.
[ترجمه گوگل]من برای این وقاحت نمی ایستم
[ترجمه ترگمان]من این گستاخی رو تحمل نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Teachers don't like insolence from pupils.
[ترجمه گوگل]معلمان وقاحت دانش آموزان را دوست ندارند
[ترجمه ترگمان]معلم ها از گستاخی بچه ها خوششان نمی آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her insolence greatly displeased the judge.
[ترجمه گوگل]وقاحت او قاضی را به شدت ناراضی کرد
[ترجمه ترگمان]این گستاخی نسبت به قاضی بسیار ناراضی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. How can you stand such insolence?
[ترجمه گوگل]چگونه می توانید چنین وقاحتی را تحمل کنید؟
[ترجمه ترگمان]چطور می تونی چنین گستاخی رو تحمل کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توهین (اسم)
abuse, contumely, insult, offense, libel, disparagement, flout, vituperation, insolence, aspersion

تکبر (اسم)
ruff, arrogance, affectation, pride, insolence, height, ruffle, turgescence

غرور (اسم)
vain, vanity, arrogance, assumption, pride, insolence, hauteur, amour-propre, conceit, hubris, tympany, proudness, insolency, self-conceit, self-pride, vainglory

جسارت (اسم)
impertinence, venture, insolence, animosity, audacity, temerity, effrontery, presumption, hardihood, spleen

گستاخی (اسم)
impertinence, arrogance, insolence, assurance, hubris, audacity, effrontery, presumption, impudence, cheekiness, petulance, gall, indecency, bronze, flippancy, cockiness, petulancy

خود بینی (اسم)
vanity, arrogance, assumption, insolence, conceit, egoism, egotism, egocentrism, self-importance, self-conceit

اهانت (اسم)
contumely, baffle, impertinence, offense, insolence, disrespect, contempt, disdain

بی احترامی (اسم)
disparagement, insolence, disrespect, disrepute

ادعای بیخود (اسم)
insolence

انگلیسی به انگلیسی

• contemptuousness; rudeness; arrogance
insolence is behaviour which is very rude or impolite.

پیشنهاد کاربران

وقاحت
این معنی insolent هست :
adjective
[more insolent; most insolent] somewhat formal : rude or impolite : having or showing a lack of respect for other people
◀️an insolent [=impudent, disrespectful] child
◀️Insolent behavior will not be tolerated.
Insolence اسم Insolent هستش
گستاخی، طغیان
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : insolence
✅️ صفت ( adjective ) : insolent
✅️ قید ( adverb ) : insolently
گستاخی، توهین، اهانت، بی احترامی
Rude or impertinent behavior/speech
She'll be punished for her insolence

بپرس