insatiable

/ˌɪnˈseɪʃəbl̩//ɪnˈseɪʃəbl̩/

معنی: سیر نشدنی، سیرنشده
معانی دیگر: سیرنشدنی (یا نکردنی)، سیری ناپذیر، ناسیرا، دله، دچار جوع دایم، ارضا نشدنی (یا نکردنی)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: insatiably (adv.), insatiability (n.), insatiableness (n.)
• : تعریف: incapable of being satisfied or fulfilled; extremely greedy.
متضاد: satiable
مشابه: desperate, omnivorous, voracious

- He had an insatiable thirst for power.
[ترجمه گوگل] او عطش سیری ناپذیری برای قدرت داشت
[ترجمه ترگمان] عطش سیری ناپذیر برای قدرت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Their desire for wealth was insatiable.
[ترجمه گوگل] میل آنها به ثروت سیری ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان] اشتیاق آن ها به ثروت سیر نشدنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She had an insatiable hunger for knowledge.
[ترجمه Mohamad daichi] اون اشتیاق سیرنشدنی برای دانش داشت
|
[ترجمه گوگل] او اشتهای سیری ناپذیری برای دانش داشت
[ترجمه ترگمان] او گرسنگی سیری ناپذیر برای دانش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his insatiable appetite
اشتهای سیری ناپذیر او

2. I love reading: I have an insatiable appetite for vicarious experience.
[ترجمه گوگل]من عاشق خواندن هستم: اشتهای سیری ناپذیری برای تجربه جانشینی دارم
[ترجمه ترگمان]من عاشق مطالعه هستم: من یک اشتهای سیری ناپذیر برای تجربه جانشین دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Most children have an insatiable desire for knowledge.
[ترجمه گوگل]بیشتر کودکان میل سیری ناپذیری به دانش دارند
[ترجمه ترگمان]بیشتر کودکان یک تمایل سیری ناپذیر برای کسب دانش دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Like so many politicians, he had an insatiable appetite/desire/hunger for power.
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری از سیاستمداران، او اشتهای سیری ناپذیر / میل / گرسنگی برای قدرت داشت
[ترجمه ترگمان]مانند بسیاری از سیاستمداران، او اشتهای سیری ناپذیر \/ اشتیاق \/ گرسنگی برای قدرت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She has an insatiable hunger for knowledge.
[ترجمه گوگل]او یک تشنگی سیری ناپذیر برای دانش دارد
[ترجمه ترگمان]او یک عطش سیری ناپذیر برای دانش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There seems to be an insatiable demand for more powerful computers.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد تقاضای سیری ناپذیری برای کامپیوترهای قدرتمندتر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که تقاضای سیری ناپذیر برای کامپیوترهای قوی تر وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The public have an insatiable appetite for scandal.
[ترجمه گوگل]عموم مردم اشتهای سیری ناپذیری برای رسوایی دارند
[ترجمه ترگمان]مردم اشتهای سیری ناپذیری برای رسوایی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That politician is insatiable for power.
[ترجمه گوگل]آن سیاستمدار برای قدرت سیری ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]آن سیاست مدار برای قدرت سیری ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The public has an insatiable appetite for stories about the famous.
[ترجمه گوگل]عموم مردم اشتهای سیری ناپذیری برای داستان هایی درباره افراد مشهور دارند
[ترجمه ترگمان]مردم اشتهای سیری ناپذیری برای داستان های مشهور دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nothing, it seemed, would satisfy his insatiable curiosity.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که هیچ چیز کنجکاوی سیری ناپذیر او را ارضا نمی کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که هیچ چیز کنجکاوی سیری ناپذیر خود را ارضا نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. People seem to have an insatiable appetite for news of any kind.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد مردم اشتهای سیری ناپذیری برای اخبار از هر نوع دارند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که مردم علاقه ای سیری ناپذیر برای شنیدن خبری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She had an insatiable thirst for attention.
[ترجمه گوگل]او عطش سیری ناپذیری برای توجه داشت
[ترجمه ترگمان]عطش سیری ناپذیر برای جلب توجه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Whatever the financial climate, there still seemed an insatiable desire to build more office space, rentable or not.
[ترجمه گوگل]شرایط مالی هر چه که باشد، همچنان میل سیری ناپذیری برای ساختن فضای اداری بیشتر، چه قابل اجاره و چه غیر قابل اجاره به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]آب و هوای مالی هر چه که باشد، هنوز یک تمایل سیری ناپذیر برای ساخت فضای اداری بیشتر وجود داشت، rentable یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیر نشدنی (صفت)
insatiable, insatiate

سیرنشده (صفت)
insatiable, insatiate, unsaturated

انگلیسی به انگلیسی

• unsatisfiable, extremely greedy, cannot be satiated
an insatiable desire or greed is very great.

پیشنهاد کاربران

سیری ناپذیر
اگه با energy یک عبارت تشکیل بده، به معنای پر انرژی میشه.
از لحاظ جنسی قانع نشدنی و سیری ناپذیر
سیری ناپذیر، رفع نشدنی
Satiable : سیرشدنی - کسی یا چیزی که قابلیت سیرشدن و ارضاشدن را داشته باشه - سیری پذیر
Insatiable : کسی یا چیزی که سیرمونی نداره ( سیری ناپذیره و هیچ موقع سیر نمیشه از چیزی ) /سیری ناپذیر - ارضا ناپذیر / بسیار greedy و حریص
...
[مشاهده متن کامل]

incapable of being satisfied or fulfilled
.
مشتقات: insatiably ( adv. ) , insatiability ( n. ) , insatiableness ( n. )

حریص

بپرس