95 1533 100 1 incur /ˌɪnˈkɜːr/ /ɪnˈkɜː/معنی: موجب شدن، وارد امدن، متحمل شدن برمعانی دیگر: (قرض یا هر چیز ناخوشایند) بالا آوردن، متحمل شدن، برسرخود آوردن، موجب خرج یا ضرر یا تنبیه و غیره شدن، خسارت دیدن بررسی کلمه incur فعل گذرا ( transitive verb )حالات: incurs, incurring, incurredمشتقات: incurrable (adj.)• : تعریف: to become liable for or bring upon oneself (usu. some unwanted or harmful consequence).• متضاد: discharge• مشابه: contract- He incurred an enormous gambling debt. [ترجمه ترگمان] اون یه بدهی بزرگ قمار داره [ترجمه گوگل] او بدهی عظیم قمار را متحمل شد [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید - The teenager incurred his mother's anger by telling her an outrageous lie. [ترجمه ترگمان] نوجوان با گفتن یک دروغ ظالمانه، خشم مادرش را برانگیخت [ترجمه گوگل] او با دروغ عجیب و غریب خود به او خشم مادرش را تحمیل کرد [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید واژه incur در جمله های نمونه 1. to incur a debtقرض بالا آوردن2. If the council loses the appeal, it will incur all the legal costs. [ترجمه ترگمان]اگر این شورا اعتراض خود را از دست بدهد، متحمل همه هزینههای قانونی خواهد شد [ترجمه گوگل]اگر شورا درخواست تجدید نظر را از دست می دهد، تمام هزینه های قانونی را متحمل خواهد شد [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 3. Any costs that you incur will be reimbursed in full. [ترجمه محمدرضا شریفی] تمام هزینه هایی که شما متحمل می شوید به طور کامل بازپرداخت خواهد شد0|0 [ترجمه ترگمان]هر هزینههایی که متحمل شود به صورت کامل بازپرداخت خواهد شد [ترجمه گوگل]هر هزینه ای که به شما تحمیل می شود، به طور کامل بازپرداخت می شود [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 4. Any expenses you may incur will be chargeable to the company. [ترجمه ترگمان]هر هزینهای که ممکن است متحمل شوید به شرکت بستگی خواهد داشت [ترجمه گوگل]ه ... مترادف incur موجب شدن (فعل)cause , inure , afford , bring , entail , evince , originate , incurوارد امدن (فعل)incurمتحمل شدن بر (فعل)incur معنی incur در دیکشنری تخصصی incur[حقوق] متحمل شدن incur damage loss[حقوق] متضرر شدن، زیان دیدن، خسارت دیدن | incur damage loss | incursion | incurvate | incurvation | incut | معنی کلمه incur به انگلیسی incur• meet with, bring upon oneself, acquire, become liable for (generally pertaining to something unpleasant or undesirable)• if you incur something, especially something unpleasant, it happens to you because of what you do; a formal word. incur liability• receive an obligation incur را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران سعید ترابی دچار شدن MS. Salimi رنج بردن {از نتایج ناخوشایندی که بر اثر اشتباهات شخص ایجاد شده اند}جورِ ... را کشیدن عاطفه موسوی برانگیختن موجب شدن ایجاد کردن معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها ملینا > هانده ناشناس > دیوسیرت محمد علی سنایی > صفار زهرا > شهرت جهانی Hamed > Toilet brush فاطمه عبدی > public address system A.C.E > get your head around نسرین رنجبر > awakening نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته FarhoodA.C.EرهگذرSuperSUپارسا حیدری علی باقریحیدریعاطفه موسوی فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته army گریسته اند ضایع مکن تفکر امیز تحسین آمیز آیلین running nose present