inane

/ˌɪˈneɪn//ɪˈneɪn/

معنی: پوچ، چرند، تهی، احمق، بی مغز
معانی دیگر: بی معنی، بی چم، احمقانه، خالی، فضای نامحدود

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inanely (adv.)
• : تعریف: devoid of meaning or substance; nonsensical.
مترادف: absurd, nonsensical, pointless, preposterous, senseless, silly, stupid, vacuous
متضاد: deep, meaningful, profound
مشابه: asinine, cockamamie, crazy, dumb, empty, foolish, idiotic, irrational, laughable, ludicrous, meaningless, ridiculous, shallow, unintelligent

- We stayed up all night laughing and engaging in inane conversation.
[ترجمه بهنام] ما همی شب بیدار ماندیم وخندیدیم وبه کفتکوی پوچ و بی معنی مشغول شدیم
|
[ترجمه فاطمه] ما تمام شب را به خنده و چرت و پرت گفتن گذراندیم
|
[ترجمه شان] ما تمام شب بیدار ماندیم و خندیدیم و درگیر گفتگو های پوچ احمقانه شدیم.
|
[ترجمه گوگل] ما تمام شب را بیدار ماندیم و می خندیدیم و در حال گفتگوی احمقانه بودیم
[ترجمه ترگمان] تمام شب را بیدار ماندیم و شروع به صحبت و گپ زدن کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an inane remark
گفته ی احمقانه

2. He always had this inane grin.
[ترجمه شان] او همیشه این پوز خند احمقانه را بر لب داشت.
|
[ترجمه گوگل]او همیشه این پوزخند بیهوده را داشت
[ترجمه ترگمان]همیشه این پوزخند پوچ و پوچ می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There are so many inane television quiz shows.
[ترجمه گوگل]برنامه‌های مسابقه تلویزیونی بی‌نظیر زیادی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از برنامه های آزمون و آزمون تلویزیونی خالی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There are too many inane quiz shows on television these days.
[ترجمه شان] این روز ها ، در تلویزیون مسابقه های احمقانه ( بی هوده ) بسیار زیادی، وجود دارد.
|
[ترجمه گوگل]این روزها برنامه‌های مسابقه‌ای احمقانه در تلویزیون بسیار زیاد است
[ترجمه ترگمان]این روزها آزمون بی ثمر بسیاری در مورد تلویزیون وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Such comments are inane because they don't help us solve our problem.
[ترجمه گوگل]چنین نظراتی بیهوده است زیرا به ما کمک نمی کند مشکلمان را حل کنیم
[ترجمه ترگمان]چنین نظراتی پوچ و بی ثمر هستند، زیرا به ما در حل مشکل کمک نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Most pop lyrics are pretty inane.
[ترجمه گوگل]بیشتر اشعار پاپ بسیار احمقانه هستند
[ترجمه ترگمان]بیشتر اشعار پاپ بی ثمر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bad acting, weak script and inane dialogue -- this movie is truly awful.
[ترجمه گوگل]بازی بد، فیلمنامه ضعیف و دیالوگ های احمقانه - این فیلم واقعا افتضاح است
[ترجمه ترگمان]بد بازیگری، فیلمنامه ضعیف و مکالمات بی هوده - - این فیلم واقعا وحشتناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In spite of his inane malapropisms, he can talk circles around everyone else in the book.
[ترجمه گوگل]علیرغم بدرفتاری‌های احمقانه‌اش، او می‌تواند در اطراف هر کس دیگری در کتاب صحبت کند
[ترجمه ترگمان]به رغم حرف های پوچ و پوچ بودنش، اون می تونه دور و بر هر کس دیگه ای که تو این کتاب هست حرف بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Penny began an inane conversation about the book she was reading to fill the silence.
[ترجمه گوگل]پنی گفتگوی احمقانه ای را درباره کتابی که در حال خواندنش بود آغاز کرد تا سکوت را پر کند
[ترجمه ترگمان]پنی درباره کتابی که می خواند شروع به خواندن سکوت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I muted the TV sound to avoid the inane commentary.
[ترجمه گوگل]من صدای تلویزیون را خاموش کردم تا از تفسیرهای نابخردانه جلوگیری کنم
[ترجمه ترگمان]من صدای تلویزیون را خاموش کردم تا از تفسیر پوچ و پوچ خودداری کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Penelope began an inane conversation about a recent best seller she had read.
[ترجمه گوگل]پنه لوپه گفتگوی احمقانه ای را درباره کتاب پرفروش اخیری که خوانده بود آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]پنه لوپه گفتگو را درباره بهترین فروشنده دوره گرد که در آن خوانده بود آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I quickly switch the subject, asking him something inane about eighteenth-century poetics.
[ترجمه گوگل]به سرعت موضوع را عوض می‌کنم و از او چیزی احمقانه درباره شعرهای قرن هجدهم می‌پرسم
[ترجمه ترگمان]به سرعت موضوع را عوض می کنم، و از او چیزی در مورد این نظم قرن هجدهم می پرسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The evening was conducted according to the inane form of a quiz show.
[ترجمه گوگل]این شب بر اساس فرم احمقانه نمایش مسابقه برگزار شد
[ترجمه ترگمان]عصر با توجه به شکل inane یک مسابقه پرسش و پاسخ برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She started asking me inane questions.
[ترجمه گوگل]شروع کرد به پرسیدن سوالات احمقانه از من
[ترجمه ترگمان]شروع کرد به پرسیدن سوالای احمقانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The inane promise of consummation cannot attract people to around the Wheel of Law any longer.
[ترجمه گوگل]وعده نابخردانه به کمال رسیدن دیگر نمی تواند مردم را به اطراف چرخ قانون جذب کند
[ترجمه ترگمان]وعده هایی که به اوج خود می رسند نمی توانند مردم را به دور چرخ قانون جذب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پوچ (صفت)
absurd, futile, void, inoperative, null, empty, hollow, vain, trifling, vacuous, airy, aeriform, invalid, vaporous, frivolous, blank, inane, chaffy, unmeaning, nugatory

چرند (صفت)
absurd, ridiculous, ludicrous, corny, silly, nonsensical, windy, inept, odd, trashy, inane, unmeaning

تهی (صفت)
basic, barren, void, null, empty, hollow, vain, vacuous, jejune, devoid, inane, deadhead, indigent

احمق (صفت)
dotty, senseless, silly, dense, cockscomb, foolish, dull, batty, stupid, frivolous, dopey, thickheaded, inane, fatuous, cockeyed, unmeaning, daffy, daft, fat-headed, feeble-minded, gawky, loony, spooney, spoony

بی مغز (صفت)
brainless, inane

انگلیسی به انگلیسی

• something which is empty, something which is void
silly, foolish, lacking sense; empty, void
inane remarks or actions are silly or meaningless.

پیشنهاد کاربران

adjective
extremely silly or with no real meaning or importance
صفت/ خیلی احمقانه یا بدون معنای واقعی و اهمیت
He's always making inane remarks
There are too many inane quizzes shows on television these days
...
[مشاهده متن کامل]

; Synonyms
asinine, formal/ fatuous, formal/ mindless, disapproving/ vacuous, formal

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/inane
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : inanity
✅️ صفت ( adjective ) : inane
✅️ قید ( adverb ) : inanely
دور از واقعیت و معنا وبسیار احمقانه
یعنی احمقانه، چرند for example: an inane question. یک سوال احمقانه

بپرس