in passing

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: briefly; incidentally.
مترادف: incidentally
مشابه: adventitiously, briefly

- The professor mentioned in passing that she would be absent next week.
[ترجمه گوگل] استاد گذرا اشاره کرد که هفته آینده غیبت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] پروفسور اشاره کرد که هفته آینده غایب خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He referred to the report in passing.
[ترجمه مستانه] اشاره ای به گزارش کرد.
|
[ترجمه گوگل]وی به صورت گذرا به این گزارش اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]او به گزارش در حال گذر اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. People in passing cars tried waving him down.
[ترجمه گوگل]مردم در اتومبیل های عبوری سعی کردند او را با دست پایین بیاورند
[ترجمه ترگمان]افرادی که در حال عبور بودند سعی می کردند او را از زمین بلند کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He noted in passing that the government's record on unemployment was not very good.
[ترجمه گوگل]وی به طور گذرا خاطرنشان کرد: کارنامه دولت در زمینه بیکاری چندان خوب نیست
[ترجمه ترگمان]وی خاطر نشان ساخت که سابقه کار دولت در زمینه بیکاری چندان خوب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Could I just say in passing that . . . ?
[ترجمه گوگل]فقط میتونم گذرا بگم که ?
[ترجمه ترگمان]میشه فقط اینو رد کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is no use merely mentioning the fact in passing; it needs to be driven home by emphasis and repetition.
[ترجمه گوگل]صرفاً ذکر گذرا فایده ای ندارد باید با تاکید و تکرار به خانه هدایت شود
[ترجمه ترگمان]استفاده از آن صرفا اشاره به این واقعیت است که در حال عبور است؛ باید با تاکید و تکرار به خانه رانده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He only mentioned his work in passing.
[ترجمه گوگل]او فقط به صورت گذرا به کار خود اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]فقط به کارش در حین عبور اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She mentioned in passing that you had just been to Rome.
[ترجمه گوگل]او گذراً اشاره کرد که شما به تازگی به رم رفته بودید
[ترجمه ترگمان]او گفت که شما به رم رفته اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There's little merit in passing the driving test if you don't have a car of your own.
[ترجمه گوگل]اگر ماشین شخصی نداشته باشید، قبولی در آزمون رانندگی ارزش کمی دارد
[ترجمه ترگمان]اگر شما ماشین نداشته باشید، استعداد کمی برای رد شدن از تست رانندگی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The army is only mentioned in passing.
[ترجمه گوگل]ارتش فقط به صورت گذرا ذکر شده است
[ترجمه ترگمان]ارتش فقط در حال عبور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I invested all my efforts in passing an exam.
[ترجمه گوگل]تمام تلاشم را صرف قبولی در یک امتحان کردم
[ترجمه ترگمان]من تمام تلاش های خود را برای گذراندن یک امتحان به کار بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The chairman accused the committee for the delay in passing his program.
[ترجمه گوگل]رئیس کمیته را به تاخیر در تصویب برنامه خود متهم کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس کمیته را به دلیل تاخیر در تصویب این برنامه متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They are not found in other contexts except in passing modulation.
[ترجمه گوگل]آنها در زمینه های دیگر به جز در مدولاسیون گذرا یافت نمی شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها در زمینه های دیگر به جز مدولاسیون گذر پیدا نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Who, in passing, it might be noted, wore not boots nor shoes but canvas sneakers.
[ترجمه گوگل]چه کسی، در گذر، ممکن است اشاره شود، نه چکمه و نه کفش، بلکه کفش های کتانی بوم پوشیده است
[ترجمه ترگمان]که با گذشتن از آنجا ممکن بود متوجه شود که کفش و کفش و کفش کتانی به چشم نمی خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He noted, in passing, that he had lasted longer than Texas Sen.
[ترجمه گوگل]او به طور گذرا خاطرنشان کرد که بیشتر از سن تگزاس دوام آورده است
[ترجمه ترگمان]او به این نکته اشاره کرد که بیش از سناتور تگزاس به طول انجامیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] به مسأله، به موضوع

پیشنهاد کاربران

عبورا
در خلال دربین، در ضمن، وسط یک موضوع دیگر
در خلال
به طور کلی
در ضمن
گریزی زدن به موضوعی
در حاشیه - به طور اتفاقی
توی پرانتز، در کنار موضوعات دیگر به صورت لحظه ای اشاره شده
مطلبی را بین موضوع اصلی یهو گفتن اصطلاحا پرانتز باز کردن برا یک چیزی گفتن که از موضوع اصلی خارج است
به طور اتفاقی
به طور گذرا
اتفاقا، از قضا، بر حسب تصادف
mention sth in passing
بصورت گذرا و حین صحبت در مورد موضوع دیگر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس