impolite

/ˌɪmpəˌlaɪt//ˌɪmpəˈlaɪt/

معنی: بی ادب، بی تربیت، خشن، زمخت، غیر متمدن
معانی دیگر: بی نزاکت، گستاخ، بی ادبانه، گستاخانه، خام

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: impolitely (adv.), impoliteness (n.)
• : تعریف: not polite; rude.
مترادف: discourteous, ill-mannered, impertinent, rude, uncivil, unmannerly
متضاد: polite, well-mannered
مشابه: bold, brash, disrespectful, ill-bred, impudent, indecorous, insolent, tactless, ungracious, wise

جمله های نمونه

1. an impolite and good-for-nothing boy
. . . پسر بی ادب و بی هنری

2. his impolite behavior
رفتار بی ادبانه ی او

3. it is impolite to stare at people
خیره شدن به مردم بی ادبی است.

4. to be impolite toward someone
نسبت به کسی بی ادبی کردن

5. a pervese and impolite boy
یک پسر لجباز و بی تربیت

6. poking your finger into your nose is impolite
انگشت کردن توی دماغ بی ادبی است.

7. It's impolite to gibe at a foreign student's English.
[ترجمه Zahra] متلک گفتن دانشجو به زبان انگلیسی بی ادبی است
|
[ترجمه گوگل]بی ادبی است که در مورد زبان انگلیسی یک دانشجوی خارجی حرف بزنیم
[ترجمه ترگمان]از متلک گفتن به زبان انگلیسی دانشجوی خارجی بی نزاکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's impolite to stare at a girl.
[ترجمه Zahra] نگاه به یه دختر بی ادبی است
|
[ترجمه گوگل]خیره شدن به یک دختر بی ادبی است
[ترجمه ترگمان]بی ادبیه که به یه دختر زل بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His impolite words angered his teacher.
[ترجمه گوگل]سخنان بی ادبانه او باعث عصبانیت معلمش شد
[ترجمه ترگمان]سخنان بی نزاکت او معلم او را خشمگین ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Would it be impolite of me to ask exactly where you've been?
[ترجمه Mozhde] بی ادبی کردم اگر بپرسم دقیقا کجا بودی؟
|
[ترجمه گوگل]آیا این بی ادبی است که بپرسم دقیقا کجا بوده اید؟
[ترجمه ترگمان]بی ادبی می کنی که بپرسم دقیقا از کجا بودی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She sounded impolite, not to say rude.
[ترجمه گوگل]او بی ادب به نظر می رسید، نه اینکه بگویم بی ادبانه
[ترجمه ترگمان]به نظر بی ادبی میومد، نه اینکه بی ادبی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I was impolite and I do beg your pardon.
[ترجمه گوگل]من بی ادب بودم و از شما ببخشید
[ترجمه ترگمان]بی ادبی کردم و معذرت می خوام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's impolite to make a tardy appearance.
[ترجمه گوگل]این بی ادبی است که دیر ظاهر شوید
[ترجمه ترگمان]بی ادبی است که سر و کله اش پیدا بشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some people still think it is impolite for men not to stand up when a woman comes into the room.
[ترجمه Mozhde] هنوز بعضی از مردم فکر میکنند مرد ها بی ادبی کرده اند اگر هنگام ورود یک زن به اتاق ناییستند.
|
[ترجمه گوگل]برخی از مردم هنوز فکر می کنند که برای مردان بی ادبانه است که وقتی زنی وارد اتاق می شود، بلند نشوند
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم هنوز فکر می کنند که وقتی زنی وارد اتاق می شود برای مردها بی نزاکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He wasn't just impolite — he was downright rude.
[ترجمه گوگل]او فقط بی ادب نبود - او کاملاً بی ادب بود
[ترجمه ترگمان]او فقط بی ادبی نشان نداده بود - او کاملا گستاخ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It is impolite to point at people.
[ترجمه گوگل]اشاره کردن به مردم بی ادبی است
[ترجمه ترگمان]تذکر دادن به مردم بی نزاکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. It is impolite to get a word in.
[ترجمه گوگل]وارد کردن یک کلمه بی ادبانه است
[ترجمه ترگمان]یک کلمه حرف زدن بی نزاکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی ادب (صفت)
lowly, coarse, rude, lowbrow, barbaric, impolite, irreverent, uncivil, indecorous, discourteous, brusque, plebeian, ill-bred, uncivilized, ill-mannered, irrespective, unmannered

بی تربیت (صفت)
gross, randy, barbarous, impolite, uncivil, bearish, churlish, caddish, chuffy, half-bred, underbred, ill-bred, ill-mannered, lowbred

خشن (صفت)
raucous, rough, harsh, coarse, randy, rude, sore, tough, high, brutish, brute, wooden, blatant, stark, impolite, bearish, churlish, caddish, unkempt, blowsy, blowzy, boorish, indelicate, ragged, brusque, stocky, gruff, hoarse, plebeian, offish, crusty, scabrous, woolly, ungracious, iron-bound, rough-and-ready, rowdy, scraggy, truculent, unmannered

زمخت (صفت)
hard, raucous, rough, coarse, gross, rude, tough, incult, rugged, impolite, churlish, blowsy, blowzy, crude, clumsy, heavyset, hoarse, crass

غیر متمدن (صفت)
rude, impolite, ill-bred, uncivilized

انگلیسی به انگلیسی

• rude, discourteous, bad-mannered
impolite behaviour is rude and offends people.

پیشنهاد کاربران

Prefix ( im ) polite
به معنی بی ادب .
impolite: بی ادب
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : impoliteness
✅️ صفت ( adjective ) : impolite
✅️ قید ( adverb ) : impolitely
بی ادب
بی نزاکت
rude
Not polite , rude ، offensive
بی ادب

بپرس