immoral

/ˌɪˈmɔːrəl//ɪˈmɒrəl/

معنی: بد اخلاق، فاسد، بدون احساس مسئولیت اخلاقی، هرزه، فاسد الاخلاق، بد سیرت، زشت رفتار، نا پارسا
معانی دیگر: بدجنس، بدسرشت، اهریمنی، رذل، بی عفت، منافی عفت، غیراخلاقی، خلاف اخلاق، نافرخوی، بدمنش، بدمنشانه، دژخوی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: immorally (adv.)
• : تعریف: not in accordance with established or accepted rules and standards of right and wrong conduct, esp. those deriving from religious teachings.
مترادف: bad, corrupt, degenerate, depraved, dissolute, evil, foul, iniquitous, nefarious, peccant, reprobate, sinful, unprincipled, vicious, vile, wicked, wrong
متضاد: ethical, just, moral
مشابه: base, indecent, irredeemable, obscene, profligate, shameless, unscrupulous

جمله های نمونه

1. immoral acts
اعمال اهریمنی،کارهای پلید

2. an immoral film
یک فیلم منافی عفت

3. an immoral person
آدم رذل

4. that violent and immoral movie filled us with repugnance
آن فیلم پرخشونت و غیراخلاقی ما را مملو از انزجار کرد.

5. Deliberately making people suffer is immoral.
[ترجمه گوگل]رنج بردن عمدی مردم غیراخلاقی است
[ترجمه ترگمان]از روی عمد مردم را وادار به رنج کشیدن می کند، غیراخلاقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Capital punishment was regarded as inhuman and immoral.
[ترجمه گوگل]مجازات اعدام غیرانسانی و غیراخلاقی تلقی شد
[ترجمه ترگمان]مجازات اعدام، غیر انسانی و غیراخلاقی محسوب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He condemned the government's action as immoral.
[ترجمه گوگل]وی این اقدام دولت را غیراخلاقی خواند
[ترجمه ترگمان]او اقدام دولت را غیراخلاقی دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is my belief that nuclear weapons are immoral.
[ترجمه گوگل]اعتقاد من این است که سلاح های هسته ای غیراخلاقی هستند
[ترجمه ترگمان]این اعتقاد من است که سلاح های هسته ای غیراخلاقی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There's nothing immoral about wanting to earn more money.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز غیراخلاقی در مورد اینکه بخواهید پول بیشتری کسب کنید وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ کار خلافی در کار نیست که پول بیشتری بدست بیاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's immoral to be rich while people are starving and homeless.
[ترجمه گوگل]ثروتمند بودن در حالی که مردم گرسنه و بی خانمان هستند غیر اخلاقی است
[ترجمه ترگمان]ثروتمند بودن در حالی که مردم گرسنه و بی خانمان هستند، غیراخلاقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were charged with living off immoral earnings .
[ترجمه گوگل]آنها متهم به زندگی با درآمدهای غیراخلاقی شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها به زندگی با درآمده ای غیر اخلاقی متهم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's immoral to sleep with someone of you're not in love.
[ترجمه tinabailari] این غیر اخلاقی است که با کسی که دوستش ندارید بخوابید
|
[ترجمه گوگل]این غیر اخلاقی است که با کسی از شما که عاشق نیستید بخوابید
[ترجمه ترگمان]این کار خلافی نیست که با کسی که عاشقش نیستی بخوابی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's an immoral tax, because the poor will pay relatively more.
[ترجمه گوگل]این یک مالیات غیراخلاقی است، زیرا فقرا نسبتاً بیشتر پرداخت خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]این یک مالیات غیر اخلاقی است، زیرا فقرا پول نسبتا بیشتری پرداخت خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's immoral to steal.
[ترجمه tinabailari] دزدیدن کار غیر اخلاقی است
|
[ترجمه گوگل]دزدی غیر اخلاقی است
[ترجمه ترگمان]دزدی کار زشتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I rejected the teaching that premarital sex was immoral.
[ترجمه گوگل]من این آموزش که رابطه جنسی قبل از ازدواج غیراخلاقی است را رد کردم
[ترجمه ترگمان]من این درس را رد کردم که رابطه جنسی پیش از ازدواج غیراخلاقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She was questioned about his immoral conduct toward her.
[ترجمه محمد جواد] درباره رفتار غیر اخلاقیش از او سوال شد
|
[ترجمه گوگل]او در مورد رفتار غیر اخلاقی او با او مورد بازجویی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]از رفتار immoral نسبت به او پرسش هایی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بد اخلاق (صفت)
bad, vile, acid, moody, impatient, reprobate, orgiastic, immoral, ill-humored, licentious, dissolute, rabid, pettish, ill-humoured, ill-natured, uncurbed

فاسد (صفت)
perverse, bad, vile, evil, naught, reprobate, addle, decayed, rotten, corrupt, vicious, immoral, wicked, villainous, peccant, dissolute, rancid, gamy, sinister, depraved, rakish, putrid, jadish, virtueless

بدون احساس مسئولیت اخلاقی (صفت)
amoral, immoral

هرزه (صفت)
perverse, bawdy, ribald, reprobate, immoral, loose, licentious, lewd, dissolute, harlot, lascivious, lubricious, libertine, profligate, sordid, rakish, scabrous, sloven, prurient, salacious, rakehelly, sluttish

فاسد الاخلاق (صفت)
immoral, dissolute, harlot, depraved, profligate

بد سیرت (صفت)
immoral

زشت رفتار (صفت)
immoral

نا پارسا (صفت)
immoral

تخصصی

[حقوق] خلاف اخلاق

انگلیسی به انگلیسی

• against moral principles, unethical, wrong; corrupt, unprincipled, depraved
if you describe someone or their behaviour as immoral, you mean that they are morally wrong.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : immorality
✅️ صفت ( adjective ) : immoral
✅️ قید ( adverb ) : immorally
immoral ( فلسفه )
واژه مصوب: اخلاق ستیز
تعریف: 1. کسی که با نهاد اخلاق و ارزش ها و هنجارهای اخلاقی مقبول و تثبیت شده ستیز دارد 2. ویژگی چیزی که مغایر با اخلاق و هنجارهای مقبول و تثبیت شده است
You are immoral
Your own culprit
Your son is scared
Looking at your second son, he says that this man does not deserve my mother
I said what does it mean
You told me you did well, do not be afraid at all
...
[مشاهده متن کامل]

تو بد اخلاقی میکنه
مقصر خودتی
پسرت ترسیده
پسر دومت رو نگاه کردنی گفتن میگه این مرد لیاقت مادر من رو نداره
گفتم یعنی چه
به منم گفتن خوب کردی اصلا نترس

I had provoked you to get nervous so that I could push you away more easily
Not that it is an awakening conscience but immoral
It's not a sensory particle to you
تو اونقد بدبختی که تو امتحان دانشگاه چون نتونستم جواب ٥ رو بهت برسونم همون روز رفتن یک زن رو هم با خودت بردی تا جایی که تو اون ترم رابطت را محدود کرده بودی با اون زن
...
[مشاهده متن کامل]

تو همون حسودی هستی
که من لحظه ی ناراحت نشدم و حتی علیه تو بودم خیالتو بیین تو با اومدنت آرامش بودی ابله تو کابوس خودت هستی

غیر اخلاقی ♠️♠️
plagiarism is an immoral act
سرقت ادبی عملی غیر اخلاقی است
1. غیر اخلاقی
2. بی عفت، دارای انحراف جنسی

* اگر قید باشد: از روی انحراف اخلاقی/جنسی
غیر اخلاقی
Moral هم یعنی اخلاقی
فاسد اخلاقی. . . . . . . نه بداخلاق . تند خو
Immoral = نامتعارف

بپرس