فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hunts, hunting, hunted
حالات: hunts, hunting, hunted
• (1) تعریف: to pursue (game animals) for food or sport.
• مترادف: chase
• مشابه: ferret, pursue, stalk, track, trail
• مترادف: chase
• مشابه: ferret, pursue, stalk, track, trail
• (2) تعریف: to search (often fol. by for, up, or down).
• مترادف: search for, seek
• مشابه: explore, look for, rummage
• مترادف: search for, seek
• مشابه: explore, look for, rummage
- He hunted for the lost gloves.
[ترجمه سمانه] او برای دستکش های گمشده جستجو کرد|
[ترجمه Sina] او به دنبال دستکش های گمشده گشت .|
[ترجمه mahdis] آن مرد به دنبال دستکش های گمشده گشت.|
[ترجمه گوگل] او به دنبال دستکش های گم شده بود[ترجمه ترگمان] اون دنبال دستکش های گم شده می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to chase or pursue with hostile intention (often fol. by down).
• مترادف: chase, pursue, run down
• مشابه: course, hound, stalk, track, trail
• مترادف: chase, pursue, run down
• مشابه: course, hound, stalk, track, trail
- The police hunted down the killer.
[ترجمه Sina] پلیس بعد از جستجوی فراوان، قاتل را پیدا کرد.|
[ترجمه md] پلیس قاتل را گیر انداخت.|
[ترجمه گوگل] پلیس قاتل را تعقیب کرد[ترجمه ترگمان] پلیس قاتل رو پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to thoroughly search (a place or region).
• مترادف: rake, scour, search
• مشابه: ransack, seek
• مترادف: rake, scour, search
• مشابه: ransack, seek
- I hunted the house for my keys.
[ترجمه Sina] خانه را برای کلیدهایم جستجو کردم|
[ترجمه گوگل] خانه را برای کلیدهایم شکار کردم[ترجمه ترگمان] خونه رو دنبال کلیدها گشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They hunted the forest for wild boar.
[ترجمه Soraya] آنها جنگل را برای پیدا کردن گراز وحشی جستجو کردند|
[ترجمه گوگل] آنها جنگل را برای گراز وحشی شکار کردند[ترجمه ترگمان] اونا جنگل رو برای یه گراز وحشی شکار کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to enter into a pursuit for animals with the intent of killing them for food or sport.
• مشابه: hawk
• مشابه: hawk
• (2) تعریف: to engage in a search.
• مترادف: search
• مشابه: look
• مترادف: search
• مشابه: look
اسم ( noun )
• (1) تعریف: an act or instance of pursuing and killing wild animals.
• مترادف: hunting
• مشابه: the chase
• مترادف: hunting
• مشابه: the chase
• (2) تعریف: a thorough search.
• مترادف: search
• مشابه: ferret, forage, pursuit, quest
• مترادف: search
• مشابه: ferret, forage, pursuit, quest