humming

/ˈhʌmɪŋ//ˈhʌmɪŋ/

زمزمه کننده، فرفر کننده، وزوزو، وزوزکننده، سخت، جدی، کاری، سنگین، تند

جمله های نمونه

1. a bee was humming around my head
زنبوری دور سرم وز وز می کرد.

2. my head is humming
سرم صدا می کند.

3. once again,our economy is humming
اقتصاد ما دوباره به جنبش در آمده است.

4. He was humming a familiar tune.
[ترجمه Nazanin💯] اوداشت اهنگ آشنایی را زمزمه میکرد
|
[ترجمه گوگل]آهنگی آشنا را زمزمه می کرد
[ترجمه ترگمان]آهنگ آشنایی را زمزمه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The garden was humming with the sound of bees.
[ترجمه گوگل]باغ با صدای زنبورها زمزمه می کرد
[ترجمه ترگمان]باغ با صدای زنبوره ای عسل وزوز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was humming a tune as he dried the dishes.
[ترجمه گوگل]در حالی که ظرف ها را خشک می کرد آهنگی را زمزمه می کرد
[ترجمه ترگمان]همچنان که ظرف ها را خشک می کرد آهنگی را زمزمه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was humming softly to herself.
[ترجمه گوگل]به آرامی برای خودش زمزمه می کرد
[ترجمه ترگمان]آهسته زمزمه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sam was humming a little tune .
[ترجمه گوگل]سام داشت یه آهنگ کوچولو زمزمه میکرد
[ترجمه ترگمان]سام داشت کمی زمزمه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The bees were humming in the garden.
[ترجمه گوگل]زنبورها در باغ زمزمه می کردند
[ترجمه ترگمان]زنبوره ای عسل در باغ وزوز می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The pub was really humming last night.
[ترجمه گوگل]میخانه دیشب واقعاً زمزمه می کرد
[ترجمه ترگمان]این کافه دیشب حسابی وزوز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The whole place was humming when we arrived.
[ترجمه گوگل]وقتی رسیدیم همه جا زمزمه می کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی رسیدیم همه جا وزوز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The office was really humming with activity.
[ترجمه گوگل]دفتر واقعاً پر از فعالیت بود
[ترجمه ترگمان]دفتر واقعا در حال وزوز با فعالیت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The whole room was humming now.
[ترجمه گوگل]حالا تمام اتاق زمزمه می کرد
[ترجمه ترگمان]تمام اتاق زیر لب زمزمه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was humming a snatch of a song from "Cabaret".
[ترجمه گوگل]او داشت زمزمه ای از ترانه ای از «کاباره» را زمزمه می کرد
[ترجمه ترگمان]او در حال زمزمه یک ترانه از \"Cabaret\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The bees were humming around the hive.
[ترجمه گوگل]زنبورها در اطراف کندو زمزمه می کردند
[ترجمه ترگمان]زنبوره ای در اطراف کندو وزوز می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• making a droning sound; buzzing; energetically active; extremely busy

پیشنهاد کاربران

ارام و ممتد
همهمه کردن
( نقل ازفرهنگ هزاره ) : 1 ) وز وز کردن ( حشره و غیره ) 2 ) پرجنب و جوش ، پرفعالیت ( جا، اداره وغیره )
در جمله پایین ، اقتصاد پرجنب و جوش
The Federal Reserve’s mission is to keep the U. S. economy humming—not too hot, not too cold, but just right.
زمزمه کننده

بپرس