معنی: نوع دوستی، مروت، مردمی، انسانگرایی، علوم انسانی، ادبیات و فرهنگ، فلسفه همنوع دوستیمعانی دیگر: انسانیت، نهاد بشری، ویژگی های انسانی، مردم خویی، مردم نهاد، (این اندیشه: بشر بدون اتکا به ماوراالطبیعه هم می تواند به سعادت واقعی برسد) انسان گرایی، اصالت بشر، انسان مداری، (آموزش)مطالعه ی علوم انسانی، دلبستگی به مسائل مربوط بنوع بشر
• (1)تعریف: a doctrine or mode of thought that gives highest importance to human dignity, values, potentials, and achievements.
- Since the beginning of the Renaissance, western society's focus has shifted toward humanism and away from the concerns of theology.
[ترجمه گوگل] از آغاز رنسانس، تمرکز جامعه غربی به سمت اومانیسم تغییر کرده و از دغدغه های الهیات دور شده است [ترجمه ترگمان] از ابتدای دوره رنسانس، تمرکز جامعه غربی به سمت انسان گرایی و دور از نگرانی های الاهیات تغییر کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: devotion to the study of the humanities.
جمله های نمونه
1. Her book captures the quintessence of Renaissance humanism.
[ترجمه مریم سالک زمانی] لب لباب کتابش، انسان گرایی دورۀ رنسانس است.
|
[ترجمه گوگل]کتاب او ماهیت اومانیسم رنسانس را به تصویر می کشد [ترجمه ترگمان]کتاب او عصاره انسان گرایی رنسانس را در برگرفته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Humanism had flourished in last century.
[ترجمه مریم سالک زمانی] اوج شکوفایی پندار انسان گرایانه در قرن گذشته بود.
|
[ترجمه گوگل]اومانیسم در قرن گذشته شکوفا شده بود [ترجمه ترگمان]- انسان گرایی در قرن گذشته شکوفا شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. As a religion humanism affirms some important absolutes.
[ترجمه گوگل]اومانیسم به عنوان یک دین، برخی مطلق های مهم را تأیید می کند [ترجمه ترگمان]از آنجا که انسان گرایی مذهبی اصول اساسی مهمی را تایید می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. This context is essential to the understanding of humanism, one of the fundamental aspects of Western thought.
[ترجمه گوگل]این زمینه برای درک انسان گرایی، یکی از جنبه های اساسی تفکر غربی، ضروری است [ترجمه ترگمان]این زمینه برای درک انسان گرایی، یکی از جنبه های بنیادین تفکر غربی، ضروری است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It is nothing less than the crisis of humanism as a religion being played out in economic life.
[ترجمه گوگل]این چیزی کمتر از بحران اومانیسم به عنوان یک دین در حال اجرا در زندگی اقتصادی نیست [ترجمه ترگمان]این چیزی کم تر از بحران انسان گرایی به عنوان یک دین است که در زندگی اقتصادی ایفا می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It is the irreconcilable contradiction inevitable in humanism because of its false assumptions in constructing a world-view.
[ترجمه گوگل]این تضاد آشتی ناپذیری است که در اومانیسم به دلیل پیش فرض های نادرست آن در ساختن جهان بینی اجتناب ناپذیر است [ترجمه ترگمان]این تناقض irreconcilable اجتناب ناپذیر در انسان گرایی به دلیل فرضیات غلط آن در ایجاد یک دیدگاه جهانی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. By this I mean the secular humanism that has allowed the flowering of civil society in the West.
[ترجمه گوگل]منظور من از این اومانیسم سکولار است که به شکوفایی جامعه مدنی در غرب اجازه داده است [ترجمه ترگمان]منظور من انسان گرایی سکولار است که اجازه شکوفایی جامعه مدنی در غرب را داده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Modigliani's profound humanism and pessimism made him distrust political systems.
[ترجمه گوگل]انسان گرایی و بدبینی عمیق مودیلیانی او را به سیستم های سیاسی بی اعتماد کرد [ترجمه ترگمان]انسان گرایی بسیار عمیق او و بدبینی او را به عدم اعتماد به سیستم های سیاسی سوق داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Protestant humanism was the source from which the great flood of the Reformation flowed between the fifteenth and the sixteenth centuries.
[ترجمه گوگل]اومانیسم پروتستانی سرچشمه ای بود که سیل عظیم اصلاحات بین قرن پانزدهم و شانزدهم از آن سرازیر شد [ترجمه ترگمان]اومانیسم پروتستان منبع این نهضت اصلاح دینی قرن پانزدهم و شانزدهم بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The rationalist past and the luminaries of Western humanism have been reclaimed, Marx among them.
[ترجمه گوگل]گذشته عقل گرایانه و مشاهیر اومانیسم غربی باز پس گرفته شده اند که مارکس در میان آنهاست [ترجمه ترگمان]گذشته rationalist و the انسان گرایی غربی مرمت شده اند، مارکس در بین آن ها [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Renaissance humanism preached respect for the greatness of the human being as an individual: it stressed personal intelligence and ability.
[ترجمه گوگل]اومانیسم رنسانس موعظه احترام به عظمت انسان به عنوان یک فرد بود: بر هوش و توانایی شخصی تأکید داشت [ترجمه ترگمان]انسان گرایی رنسانس به عظمت انسانی که به عنوان یک فرد شناخته می شود، احترام گذاشت: آن بر هوش و توانایی شخصی تاکید کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I would regard Fanon's humanism otherwise.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، من انسانگرایی فانون را در نظر میگیرم [ترجمه ترگمان]در غیر این صورت من humanism را به غیر از این دوست خواهم داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Humanists, deceived by cognates, can flatter humanism in disastrous ways.
[ترجمه گوگل]اومانیست ها که فریب همنوعان را خورده اند، می توانند به شیوه های فاجعه آمیزی اومانیسم را چاپلوسی کنند [ترجمه ترگمان]انسان گرایان که فریب cognates را فریب می دهند، می توانند انسان گرایی را به روش های disastrous تشویق کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I suggest that it is humanism - both religious and secular - that is the dominant philosophical adversary.
[ترجمه گوگل]من پیشنهاد می کنم که این اومانیسم - چه مذهبی و چه سکولار - دشمن فلسفی غالب است [ترجمه ترگمان]من پیشنهاد می کنم که آن انسان گرایی است - هم مذهبی و هم سکولار - که رقیب فلسفی غالب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Avignon was undoubtedly the starting-point of humanism and, with it, the Renaissance.
[ترجمه گوگل]آوینیون بدون شک نقطه آغاز اومانیسم و به همراه آن رنسانس بود [ترجمه ترگمان]آوینیون بدون شک نقطه شروع اومانیسم و با آن، رنسانس بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• system of thought which values human dignity and achievements; study of the humanities humanism is the belief that people can achieve happiness and fulfilment without having a religion.
پیشنهاد کاربران
انسان گرایی، انسان باوری یا اومانیسم ( به فرانسوی: Humanism ) ، جهان بینی فلسفی و اخلاقی است که بر ارزش و عاملیت انسان ها به صورت فردی یا جمعی تأکید دارد و عموماً تفکر نقادانه و شواهد ( عقلانیت و تجربه گرایی ) را بر پذیرش دگم اندیشی و خرافات ترجیح می دهد. در انتقاد از برخی مضامین انسان گرایی فراانسان گرایی مطرح شده است. ... [مشاهده متن کامل]
اومانیسم شالوده فرهنگ و فلسفه بعد از رنسانس در غرب است که بر اساس آن، انسان میزان کلیه ارزش ها و فضایل از جمله حق و حق گرایی است. اومانیسم جنبشی فلسفی و ادبی است که زیربنای رنسانس می باشد و فرهنگ دوره مدرنیته را تشکیل می دهد.
humanism ( جامعه شناسی ) واژه مصوب: انسان گرایی تعریف: نظامی در اندیشه و رویکردی در کنش اجتماعی که انسان را محور دغدغه های خویش در برابر جهان هستی قرار می دهد