hover

/ˈhəvər//ˈhɒvə/

معنی: منتظر شدن، پلکیدن، شناور و آویزان بودن، در تردید بودن، در حال توقف پر زدن
معانی دیگر: (در هوا معلق ماندن به ویژه نزدیک به محل بخصوصی) نگونسار بودن، دلنگان بودن، (درجا) بال زدن، (با بال های گسترده برفراز چیزی) چرخ زدن (و مترصد بودن)، (با دلواپسی یا اصرار و غیره) پرسه زدن، (در نزدیکی کسی یا چیزی) منتظر ماندن، (معمولا با : between) دودل بودن، اندروا بودن، شناور واویزان بودن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: hovers, hovering, hovered
(1) تعریف: to stay suspended in the air, often by rapid fluttering, spinning, or the like.
مشابه: drift, float, flutter, hang, waft

- The clouds hovered overhead.
[ترجمه گوگل] ابرها بالای سرشان می چرخیدند
[ترجمه ترگمان] ابرها بالای سرشان پرواز می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to stay very near, often so as to watch closely or protectively.
مشابه: baby, hang around, mollycoddle, overprotect, protect

- He hovers over his children.
[ترجمه فرزاد زارع] او بر روی فرزندانش خیلی حساس و یا نگران و دلواپسشان است ( در کل گویی از نزدیک انها را میپاید و از انها نگهداری و محافظت مینماید. )
|
[ترجمه گوگل] او روی فرزندانش شناور می شود
[ترجمه ترگمان] بالای بچه اش پرواز می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to be in an undecided or uncertain position.
مترادف: waver
مشابه: falter, oscillate, seesaw, totter, vacillate

- She was hovering between life and death.
[ترجمه فرزاد زارع] او در بین زندگی و مرگ، در حالت منتظر ( دلواپس ) و سرگردان بود. ( به قول خودمون یه پاش این دنیا بود یه پاشم اونیکی دنیا. )
|
[ترجمه گوگل] او بین مرگ و زندگی معلق بود
[ترجمه ترگمان] او بین زندگی و زندگی معلق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: hoveringly (adv.), hoverer (n.)
• : تعریف: an act, instance, or process of hovering.
مشابه: drift, floating, fluttering, waft

جمله های نمونه

1. Two hawks were hover ing overhead.
[ترجمه ارغوان امیرشیبانی] دوتا شاهین در هوا معلق بودند.
|
[ترجمه گوگل]دو شاهین بالای سر شناور بودند
[ترجمه ترگمان]دو باز در هوا شناور بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Seagulls hover over the surging waves.
[ترجمه گوگل]مرغان دریایی بر فراز امواج مواج شناورند
[ترجمه ترگمان]مرغ های دریایی روی امواج خروشان شناور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some birds hover when they look for animals to kill on the ground.
[ترجمه گوگل]برخی از پرندگان وقتی به دنبال حیواناتی برای کشتن روی زمین می گردند شناور می شوند
[ترجمه ترگمان]بعضی از پرندگان هنگامی که به دنبال حیوانات برای کشتن بر روی زمین هستند در هوا معلق هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You don't hover round the table.
[ترجمه parmida] شما در اطراف میز نمی چرخید
|
[ترجمه گوگل]دور میز نمی چرخید
[ترجمه ترگمان]تو دور میز پرواز نمی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A student helicopter pilot wallowing around in a hover in a tight clearing is an accident waiting to happen.
[ترجمه گوگل]یک دانش آموز خلبان هلیکوپتر در حال غوطه ور شدن در یک شناور در فضایی تنگ، حادثه ای است که منتظر وقوع است
[ترجمه ترگمان]یک خلبان هلیکوپتر دانش آموزی که در حال شناور ماندن در یک فضای خالی شناور است، تصادفی است که انتظار وقوع آن را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pre-flights complete, Ian lifts crosswind into the hover.
[ترجمه گوگل]قبل از پرواز کامل شد، ایان باد مخالف را به شناور می برد
[ترجمه ترگمان]Ian flights را به هوا بلند می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Just at first he seemed able to hover on the up draft, like a dry leaf.
[ترجمه گوگل]در ابتدا به نظر می رسید که او می تواند مانند یک برگ خشک روی پیش نویس بالا شناور بماند
[ترجمه ترگمان]درست در ابتدا به نظر می رسید که مثل یک برگ خشک در هوا شناور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Millions of dollars hover between your moist fingertips and the keys you punch to articulate a message.
[ترجمه گوگل]میلیون‌ها دلار بین نوک انگشتان مرطوب شما و کلیدهایی که برای بیان یک پیام مشت می‌کنید شناور می‌شوند
[ترجمه ترگمان]میلیون ها دلار بین انگشتان مرطوب شما و کلیدهای شما برای بیان یک پیغام، شناور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Rotting guavas and fruit flies that hover around them are also prevalent on the ridge route.
[ترجمه گوگل]گواواهای پوسیده و مگس های میوه که در اطراف آنها شناور هستند نیز در مسیر خط الراس شایع هستند
[ترجمه ترگمان]Rotting guavas و مگس های میوه ها که در اطراف آن ها شناور هستند نیز در مسیر تپه شایع هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In bourgeois society, the professions hover on the margin between tradesmen and gentlemen.
[ترجمه گوگل]در جامعه بورژوایی، حرفه ها در حاشیه بین تاجران و آقایان معلق هستند
[ترجمه ترگمان]در اجتماع اشراف، the در میان کسبه و آقایان در اهتزاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With white plumage gleaming, terns hover, tails fanned, slim red beaks pointing down towards the water.
[ترجمه گوگل]با پرهای سفید درخشنده، درناها معلق، دم های پنکه دار، منقارهای قرمز باریکی که به سمت آب می رود
[ترجمه ترگمان]با پره ای سفید و دم های آویخته و دم های آویخته و دم های آویخته و نوک تیزش به طرف آب اشاره می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Did Brampton's soul hover here, as he would for eternity, between heaven and hell?
[ترجمه گوگل]آیا روح برامپتون در اینجا معلق بود، همانطور که برای ابد، بین بهشت ​​و جهنم؟
[ترجمه ترگمان]روح s اینجا شناور بود، همان طور که برای ابدیت، میان بهشت و جهنم زندگی می کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The pilot stationed the Lynx in a controlled hover above a dell a hundred yards away from the target.
[ترجمه گوگل]خلبان سیاهگوش را در یک شناور کنترل شده در بالای یک دل در صد یارد دورتر از هدف مستقر کرد
[ترجمه ترگمان]خلبان کشتی lynx را در حالی که در فاصله صد متری هدف قرار داشت، در هوا شناور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You don't hover over him.
[ترجمه گوگل]شما روی او شناور نمی شوید
[ترجمه ترگمان]تو روی اون شناور نیستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. True, synagogue membership and religious school enrollment both hover around 50 percent.
[ترجمه گوگل]درست است، عضویت در کنیسه و ثبت نام در مدارس مذهبی هر دو حدود 50 درصد هستند
[ترجمه ترگمان]صحیح، عضویت در کنیسه و نام نویسی در مدارس مذهبی حدود ۵۰ درصد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منتظر شدن (فعل)
abide, wait, await, hover

پلکیدن (فعل)
hover, hop, hang around, scratch along

شناور و آویزان بودن (فعل)
hover

در تردید بودن (فعل)
hover

در حال توقف پر زدن (فعل)
hover

تخصصی

[برق و الکترونیک] پرواز نزدیک به زمین

انگلیسی به انگلیسی

• hang suspended in the air, float on air; linger in an area; waver, vacillate
when a bird, insect, or aircraft hovers, it stays in the same position in the air.
if someone is hovering, they are hesitating about doing something because they cannot make a decision.

پیشنهاد کاربران

با کلمه hoover به معنای جاروبرقی کشیدن اشتباه نگیرید تلفظشون هم متنفاوته
hoover/[هووِر]/جاروکشیدن با جاروبرقی
hover/[هاوِر]/معلق بودن
1. ( پرنده ) بال زدن. ( در جا ) پر زدن. پرواز کردن 2. دست و پا زدن. پر پر زدن 3. پلکیدن 4. معطل ماندن. ماندن. بودن.
مثال:
hundreds of birds hovered in the sky.
صدها پرنده در آسمان پرواز کردند.
صدها پرنده در آسمان ( در جا ) پر زدند.
نوسان داشتن
مثال:
Recall that nominal human reliability tends to hover between 99 and 99. 9 percent.
پرواز نزدیک زمین، درحال توقف پر زدن، پلکیدن، شناور واویزان بودن، در تردید بودن، منتظرشدن، علوم هوایی: شناوری، علوم نظامی: پرواز ثابت در سطح زمین
اگر با at بیاد به معنای ' نزدیک به یک حد'
مثلا تورم به حد ۳ درصد نزدیک شده است
to stay at or near a particular level:
hover at Inflation is hovering at three percent.
منبع : دیکشنری کمبریج
https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/hover
دست وپا زدن ( مثلاً بین مرگ و زندگی )
منتظر ماندن
پلکیدن
پرسه زدن
درجا بال زدن
hover
هَواوَر ، هَواوَر بودن ، هَواوَریدَن
( ساختارِ هَواوَر : هَوا - وَر مانند شِناوَر : شِنا - وَر )
در بریتانیایی معنی جارو برقی کشیدن هم میده
When you 'hover' around something, you stay very close, sometimes too close.
کلیک کردن
این کلمه بمعنی در هوا یا در یک مکان معلق ماندنه. . . و فقط هم برای حشرات و پرنده ها بکار نمیره. . .
مثل این جمله. . . , breath hovering upon Tom's neak. . . اینو توی یه رمان زبان اصل خوندم. . . حالا ممکنه اینجا معنیه معلق ماندن نده. . . مولا معنی نگهداشتن با همچین چیزی بده
در هوا معلق ماندن ؛ منتظر ایستادن
# a hawk hovered over the hill
# I saw a helicopter hovering overhead
# He was hovering anxiously outside
# She hovered uncertainly near the door
تو هوا تو یه محل مشخص معلق موندن
بردن نشانگر موس روی یک اِلِمان
در جا ماندن
قرار دادن مکان نمای موس بر روی چیزی
پرسه زدن
در هوا ثابت ماندن ( مختص پرندگان و حشرات )
متغیر ( در یک بازه زمانی )
stay in the air in one place
در هوا معلق ماندن ( مختص حشرات و پرندگان )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس