• : تعریف: one whose main occupation is the care of a household.
جمله های نمونه
1. my mother was a great homemaker
مادرم خانه دار فوق العاده ای بود.
2. my mother was a real homemaker
مادرم واقعا کدبانو بود.
3. Homemakers improve their food and nutrition knowledge, food shopping and budget management skills, and dietary practices.
[ترجمه گوگل]خانهداران دانش غذا و تغذیه، خرید غذا و مهارتهای مدیریت بودجه و شیوههای رژیم غذایی خود را بهبود میبخشند [ترجمه ترگمان]آن ها غذای خود را افزایش می دهند و دانش غذایی، مهارت های مدیریت مواد غذایی، و شیوه های رژیم غذایی را بهبود می بخشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. For years she was a homemaker raising three children.
[ترجمه گوگل]او سالها خانهدار بود و سه فرزند را بزرگ کرد [ترجمه ترگمان]سال ها بود که او یک زن خانه دار بود که سه بچه را پرورش می داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Sorry frustrated homemakers - and take heart, luncheon tycoons - that's not quite true.
[ترجمه گوگل]با عرض پوزش از خانه داران ناامید - و دلتان بخواهد، سرمایه داران ناهار - این کاملاً درست نیست [ترجمه ترگمان]ببخشید خانم frustrated و دل خوش، tycoons، این خیلی درست نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Terri had become a homemaker since I last saw her.
[ترجمه گوگل]تری از آخرین باری که او را دیدم خانهدار شده بود [ترجمه ترگمان]از آخرین باری که دیدمش تری خانه دار بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. There are more business people and other professionals, homemakers and clergy in the Lone Star brigade.
[ترجمه گوگل]در تیپ ستاره تنها افراد تاجر و دیگر متخصصان، خانه داران و روحانیون بیشتر هستند [ترجمه ترگمان]افراد حرفه ای بیشتری وجود دارند و افراد حرفه ای دیگر، homemakers و روحانی در تیپ Lone استار [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. So why is homemaker Toshio Someya so happy?
[ترجمه گوگل]پس چرا توشیو سامیا خانه دار اینقدر خوشحال است؟ [ترجمه ترگمان]خوب، این زن خانه دار آیا این قدر خوشحال است؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Traders talked about tariffs and homemakers about tea.
[ترجمه گوگل]تاجران در مورد تعرفه ها و خانه داران در مورد چای صحبت کردند [ترجمه ترگمان]تاجران در مورد تعرفه ها و homemakers درباره چای صحبت کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Likewise we recognize that pre-feminist homemakers were encouraged to stand by, and lie beneath, their men.
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، میدانیم که خانهدارهای پیش از فمینیست تشویق میشدند که در کنار مردان خود بایستند و دراز بکشند [ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، ما می دانیم که homemakers از پیش فمینیستی تشویق شده اند که بایستند و زیر پا بایستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Samantha Caine, suburban homemaker, is the ideal mom to her 8 year old daughter Caitlin.
[ترجمه گوگل]سامانتا کین، خانه دار حومه شهر، مادر ایده آلی برای دختر 8 ساله اش کیتلین است [ترجمه ترگمان]سامانتا کین، خانه دار حومه شهر، مادر ایده آلی برای (Caitlin)دختر ۸ ساله خود است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The happy homemaker and the contented darky are both stereotypes produced by prejudice.
[ترجمه گوگل]خانه دار شاد و تاریکی راضی هر دو کلیشه هایی هستند که توسط تعصب ایجاد می شوند [ترجمه ترگمان]یک زن خانه دار شاد و یک سیاه راضی، هر دو stereotypes هستند که به وسیله تعصب تولید می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Mom is a fulltime homemaker, and teaches Darli and I.
[ترجمه tinabailari] مادرم یک خانه دار تمام وقت است و به من و دارلی آموزش میدهد 🔃🔃🔃
|
[ترجمه گوگل]مامان یک خانه دار تمام وقت است و به من و دارلی آموزش می دهد [ترجمه ترگمان]مادر یک زن خانه دار تمام وقت است و به من و من یاد می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. My mother is usually the homemaker.
[ترجمه گوگل]مادر من معمولا خانه دار است [ترجمه ترگمان]مادرم همیشه زن خانه دار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
a person who manages a home and often raises children instead of earning money from a job آدم خانه دار ( رسیدگی به مسائل خانه و اغلب بزرگ کردن بچه ها بجای کسب درآمد از یک شغل، فارغ از جنسیت زن یا مرد ) مقایسه کنید با این دو کلمه و عبارت؛ house husband و housewife