معنی: نوش، بسلامتی کسی نوشیدن، صحبت دوستانه کردن، دوستانه، خودمانی، بسلامتیمعانی دیگر: (با : with) خوش و بش کردن با، معاشرت کردن با، خودمانی بودن با، (نادر) الله بختی، شانسی، (نادر) با هم مشروب خوردن، هم پیاله بودن
فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: hobnobs, hobnobbing, hobnobbed
• : تعریف: to keep company socially; associate on friendly and familiar terms, esp. with one's superiors.
- He hobnobs with famous actors.
[ترجمه علی کولیوندی] او با بازیگران مشهور خوش و بشمیکند
|
[ترجمه گوگل] او با هنرپیشه های معروف سرگرم است [ترجمه ترگمان] او با هنرپیشگان مشهور بازی می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. High officials have long enjoyed the practice of hobnobbing with newspapermen.
[ترجمه ترگمان] مقامات بلند پایه مدت طولانی است که با روزنامه نگاران خودمانی هستند
|
[ترجمه گوگل]مقامات بلندپایه مدتهاست که با روزنامهنگاران علاقهمند بودهاند [ترجمه ترگمان]مقامات عالیرتبه مدت ها است که از تمرین of با newspapermen لذت برده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Tony hobnobbed with an attractive widow when he lived in Metz.
[ترجمه گوگل] تونی معاشرت میکرد با یک بیوه جزا وقتی که درمتز بود
|
[ترجمه گوگل]تونی زمانی که در متز زندگی می کرد با یک بیوه جذاب دوست داشت [ترجمه ترگمان]تونی با یه بیوه جذاب که توی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She often has her picture in the papers, hobnobbing with the rich and famous.
[ترجمه ترگمان] اواغلب در روزنامه ها عکس دارد که با مشاهیر و ثروتمندان معاشرت میکند
|
[ترجمه گوگل]او اغلب عکس خود را در روزنامه ها دارد و با افراد ثروتمند و مشهور سرگرم است [ترجمه ترگمان]او اغلب در روزنامه ها عکس می گیرد و با ثروتمندان و مشاهیر صحبت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Do you like to hobnob with me?
[ترجمه علی کولیوندی] دوست داری با من هم پیاله شوی
|
[ترجمه گوگل]دوست داری با من سرگرمی کنی؟ [ترجمه ترگمان]دوست داری با من جشن بگیری؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He spent the first day hobnobbing with the management.
[ترجمه علی کولیوندی] او اولی روز آشنایی را با مدیریت گذراند
|
[ترجمه گوگل]او روز اول را به سرگرمی با مدیریت گذراند [ترجمه ترگمان]او اولین روز hobnobbing را با مدیریت گذراند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. This gave Bill an opportunity to hobnob with the company'spresident, board chairman, and leading executives.
[ترجمه علی کولیوندی] این موضوع به بیل یک فرصت داد که بارییس هیئت مدیره ، رئیس شرکت و مدیران اجرایی آشنا شود
|
[ترجمه گوگل]این به بیل فرصتی داد تا با رئیس شرکت، رئیس هیئت مدیره و مدیران ارشد شرکت آشنا شود [ترجمه ترگمان]این موضوع به بیل فرصت داد تا با شرکت spresident، رئیس هیات مدیره و مدیران اجرایی شرکت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I've been hobnobbing with the directors at the office party.
[ترجمه علی کولیوندی] من با مدیران در دفتر جذب آشنا شدم
|
[ترجمه گوگل]من در مهمانی دفتر با کارگردان ها سرگرم بودم [ترجمه ترگمان]من با مدیران در مهمانی شرکت کار می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He was often seen hobnobbing with influential business people.
[ترجمه علی کولیوندی] او اغلب با افرادبا افرادبا نفوذ تجاری دیده میشود
|
[ترجمه گوگل]او اغلب در حال معاشقه با افراد صاحب نفوذ تجاری دیده می شد [ترجمه ترگمان]او اغلب با افراد بانفوذ تجاری برخورد می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I've seen you two hob-nobbing a lot recently.
[ترجمه گوگل]من اخیراً شما دو نفر را زیاد دیده ام [ترجمه ترگمان]من شما را این اواخر دیده ام که شما دو اتاق دارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It seemed a good sign that they're cordially hobnobbing at the first time meeting.
[ترجمه علی کولیوندی] به نظر می رسد این نشانه خوبیست که در اولین دیدار آشتی میکنند
|
[ترجمه گوگل]این نشانه خوبی به نظر می رسید که آنها در اولین ملاقات صمیمانه مشغول سرگرمی هستند [ترجمه ترگمان]این نشانه خوبی بود که در نخستین دیدار با یکدیگر آشتی کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Winning meant post-race parties[sentence dictionary], hobnobbing with well-meaning sponsors.
[ترجمه گوگل]برنده شدن به معنای مهمانیهای پس از مسابقه [فرهنگ جملات]، علاقهمندی با حامیان مالی خوب بود [ترجمه ترگمان]بردن به معنای دو طرف پس از مسابقه [ فرهنگ لغت [ جمله ]، hobnobbing با حامیان با معنای خوب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He also hob-nobs with the great and the good.
[ترجمه علی کولیوندی] او همچنین میکوشد با عظمت شکوه
[ترجمه گوگل]او همچنین با خوب و عالی کار می کند [ترجمه ترگمان]او همچنین nobs با شکوه و خوبی داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. In Lisbon hobnobbing with Liam Devlin.
[ترجمه علی کولیوندی] در لیسبون با لیام دولین آشنا می شود
|
[ترجمه گوگل]در لیسبون سرگرمی با لیام دولین [ترجمه ترگمان]\"در لیسبون\" با \"لیام دولین\" صحبت کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Benech liked to hobnob with local politicians.
[ترجمه علی کولیوندی] بانک دوست داشت با سیاستمداران محلی آشنا شود
|
[ترجمه گوگل]بنچ دوست داشت با سیاستمداران محلی سرگرم شود [ترجمه ترگمان]Benech دوست داشت با سیاستمداران محلی رقابت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. She used to hobnob with the rich.
[ترجمه علی کولیوندی] او از آشنایی با پولدارها استفاده میکند