hitch up

/ˈhɪt͡ʃˈəp//hɪt͡ʃʌp/

اسب را یراق کردن، خفت زدن به حیوان

جمله های نمونه

1. She hitched up her long dress so it wouldn't drag in the mud.
[ترجمه گوگل]او لباس بلندش را به هم چسباند تا در گل و لای کشیده نشود
[ترجمه ترگمان]لباس بلندش را بالا کشید تا در گل فرو نرود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It is a shame to hitch up your trousers before the public.
[ترجمه گوگل]شرم آور است که شلوار خود را جلوی مردم بپوشید
[ترجمه ترگمان]حیف است که شلوارت را در مقابل مردم جمع و جور کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She hitched up her skirt so as not to get it wet.
[ترجمه گوگل]دامنش را بالا کشید تا خیس نشود
[ترجمه ترگمان]دامنش را بالا کشید تا خیس نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I hitched up the horses to the cart.
[ترجمه گوگل]اسب ها را به گاری سوار کردم
[ترجمه ترگمان]اسب ها را به ارابه بستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He hitched up his trousers before sitting down.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه بنشیند شلوارش را بالا زد
[ترجمه ترگمان]پیش از آنکه بنشیند، شلوارش را بالا کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Hitch up my carriage, let me ask him for longer time to pay back the loan.
[ترجمه گوگل]کالسکه ام را بلند کنید، اجازه دهید از او زمان بیشتری برای بازپرداخت وام بخواهم
[ترجمه ترگمان]می توانند کالسکه من را بالا بکشند، اجازه بدهید دیگر وقت بیشتری برای وام گرفتن وام از او بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We watched as the farmer hitched up a team of oxen.
[ترجمه گوگل]ما دیدیم که کشاورز تیمی از گاوها را جمع کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی کشاورز گروهی از گاوها را بالا کشید ما تماشا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I hitched up the horse and drove out into the fields.
[ترجمه گوگل]اسب را گرفتم و به داخل مزرعه راندم
[ترجمه ترگمان]اسب را رها کردم و به صحرا رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Genuine pre-fab log cabins hitched up to the mains.
[ترجمه گوگل]کابین های چوبی پیش ساخته اصلی که به برق متصل شده اند
[ترجمه ترگمان] کابین اصلی محشری بود که به the وصل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was unsteady, but he managed to hitch up his jeans and zip them.
[ترجمه گوگل]او بی ثبات بود، اما توانست شلوار جین خود را ببندد و زیپ آن را ببندد
[ترجمه ترگمان]او تعادلش را از دست داد، اما موفق شد شلوار جینش را بالا برد و زیپ شلوارش را بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. John hitched up his trousers.
[ترجمه گوگل]جان شلوارش را بالا کشید
[ترجمه ترگمان]جان شلوارش را بالا کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A servant hitched up a wagon and drove her the short distance to Mount Pitt.
[ترجمه گوگل]خدمتکار یک واگن را سوار کرد و او را در مسافت کوتاهی تا کوه پیت راند
[ترجمه ترگمان]پیشخدمتی ارابه را بالا گرفت و مسافت کوتاهی را تا کوه پیت بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hitch up my carriage, let me ask him for longer to pay back the loan.
[ترجمه گوگل]کالسکه ام را ببندید، اجازه دهید برای بازپرداخت وام مدت بیشتری از او بخواهم
[ترجمه ترگمان]Hitch را بالا ببرید، اجازه بدهید بیشتر از او وام بگیرم تا وام را پس بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Let's hitch up and get out of here.
[ترجمه گوگل]بیا بلند بشیم و از اینجا برویم
[ترجمه ترگمان]بیا بریم بیرون و از اینجا بریم بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

در مورد شلوار: بالا کشیدن
Hitch up your pants: شلوارتو بکش بالا
در عامیانه، بدون up هم استفاده می شه
Hitch your pants
زناشویی کردن، زن و شوهر شدن، وصلت کردن
بالا زدن لباس

بپرس