فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hires, hiring, hired
عبارات: hire out
حالات: hires, hiring, hired
عبارات: hire out
• (1) تعریف: to take on as an employee for money or other reward.
• مترادف: employ, engage
• متضاد: discharge, dismiss, fire, lay off, terminate
• مشابه: apprentice, enlist, indenture, retain
• مترادف: employ, engage
• متضاد: discharge, dismiss, fire, lay off, terminate
• مشابه: apprentice, enlist, indenture, retain
- The company is hiring workers for its new plant.
[ترجمه شکیبا] این شرکت درحال استخدام ( کردن ) کارگران برای کارخانه جدید خود است.|
[ترجمه محدثه] این شرکت در حال استخدام کردن کارگر برای کارخانه جدید است|
[ترجمه گوگل] این شرکت در حال استخدام کارگران برای کارخانه جدید خود است[ترجمه ترگمان] این شرکت کارگران را برای کارخانه جدید استخدام می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was hired as a writer, but she's now working as an editor.
[ترجمه سارا کاووسی] او به عنوانِ یک نویسنده استخدام شده بود اما حالا به عنوانِ یک سردبیر، درحالِ کار کردن است.|
[ترجمه Hassan vy] او به عنوان یک نویسنده استخدام شده بود ولی اکنون به عنوان ویرایشگر مشغول کار است.|
[ترجمه گوگل] او به عنوان نویسنده استخدام شد، اما اکنون به عنوان ویراستار کار می کند[ترجمه ترگمان] او به عنوان یک نویسنده استخدام شده بود، اما حالا به عنوان یک سردبیر کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They hired a caterer for the anniversary party.
[ترجمه آیلین] آنها یک مهماندار برای جشن سالگرد استخدام کردند|
[ترجمه گوگل] آنها برای جشن سالگرد غذاخوری استخدام کردند[ترجمه ترگمان] اونا یه caterer برای جشن سالگرد ازدواجمون استخدام کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He hired someone to walk his dog in the afternoons.
[ترجمه گنج جو] کسی رو اجیر کرده تا سگشو بعداز ظهرا ببره گردش.|
[ترجمه پارسا خرمی] او برای پیاده روی سگش در بعد از ظهر ها کسی را استخدام کرد.|
[ترجمه گوگل] او کسی را استخدام کرد که بعدازظهرها سگش را پیاده کند[ترجمه ترگمان] اون یکی رو استخدام کرده که سگش رو بعدازظهرها راه بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to engage the use of in return for a fee; rent.
• مترادف: charter, engage, lease, retain
• مشابه: rent, reserve, secure
• مترادف: charter, engage, lease, retain
• مشابه: rent, reserve, secure
- They hired a large hall for the wedding reception.
[ترجمه سارا کاووسی] آن ها یک تالار بزرگ برای عروسی شان اجاره کردند.|
[ترجمه پارسا خرمی] آنها یک سالن بزرگ برای پذیرایی {مهمانی ) عروسی اجاره کردند.|
[ترجمه گوگل] آنها یک سالن بزرگ برای پذیرایی عروسی استخدام کردند[ترجمه ترگمان] اونا یه سالن بزرگ برای پذیرایی عروسی استخدام کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: hirable (hireable) (adj.), hirer (n.)
عبارات: for hire
مشتقات: hirable (hireable) (adj.), hirer (n.)
عبارات: for hire
• (1) تعریف: the amount paid for temporary work, service, or use.
• مترادف: pay, remuneration, salary, wage
• مشابه: allowance, compensation, fee, honorarium, toll
• مترادف: pay, remuneration, salary, wage
• مشابه: allowance, compensation, fee, honorarium, toll
- His hire for the job was less than he had anticipated.
[ترجمه گوگل] استخدام او برای این کار کمتر از آن چیزی بود که او پیش بینی می کرد
[ترجمه ترگمان] استخدام او برای این کار کم تر از آنچه پیش بینی کرده بود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] استخدام او برای این کار کم تر از آنچه پیش بینی کرده بود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the fact or condition of being hired.
• مترادف: employment
• مشابه: pay
• مترادف: employment
• مشابه: pay