hinge

/ˈhɪndʒ//hɪndʒ/

معنی: بند، لولا، مدار، مفصل، وابسته بودن، لولا زدن، منوط بودنبر
معانی دیگر: (در و پنجره و غیره) لولا، لولادار کردن، لولا زدن به، با لولا وصل کردن، (مثلا در بندپایان و سخت پوستان دوکفه ای) بند، (مجازی - هر چیزی که چیز دیگر روی آن بچرخد یا منوط به آن باشد) اصل، پایه، محور، نقطه ی عطف، پاشنه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a device, as on a door or lid, usu. consisting of two pieces connected at a joint so that one piece can open, close, or swing upon the other, stationary piece.
مشابه: joint, pivot

- The hinges allow the door to open and close.
[ترجمه سامان جوادی نژاد] لولاها اجازه میدهند در باز و بسته شود.
|
[ترجمه گوگل] لولاها به درب اجازه باز و بسته شدن می دهند
[ترجمه ترگمان] The اجازه میده که در باز و بسته بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a part of a living organism that functions similarly, such as an elbow or the part that connects the two halves of a clam shell.
مترادف: joint
مشابه: ankle, articulation, elbow, knee

(3) تعریف: a crucial part or principle, as of an argument.
مترادف: basis, foundation
مشابه: care, center, premise

- This was the hinge of his defense.
[ترجمه Edi.nozari] این نقطه عطف دفاع او بود
|
[ترجمه گوگل] این لولای دفاع او بود
[ترجمه ترگمان] این لولا of بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: hinges, hinging, hinged
• : تعریف: to depend (usu. fol. by on or upon).
مترادف: depend, hang
مشابه: pivot, rest, ride

- Success hinges upon her cooperation.
[ترجمه حسین ربیعی] موفقیت به همکاری او بستگی دارد.
|
[ترجمه گوگل] موفقیت به همکاری او بستگی دارد
[ترجمه ترگمان] موفقیت روی هم کاری اون به حساب میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: hingelike (adj.)
• : تعریف: to supply or connect with or as if with a hinge or hinges.
مشابه: articulate, joint, pivot

- The door was hinged on the left side.
[ترجمه گوگل] در از سمت چپ لولا شده بود
[ترجمه ترگمان] در سمت چپ بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. hinge on
وابسته بودن به،منوط بودن به،بستگی داشتن به،چرخیدن روی

2. the door hinge is squeaking
لولای در جیرجیر می کند.

3. the door's hinge has become insecure
لولای در شل شده است.

4. The lid of the suitcase had a broken hinge, so it wouldn't open easily.
[ترجمه گوگل]درب چمدان یک لولا شکسته بود که به راحتی باز نمی شد
[ترجمه ترگمان]در صندوق یک لولای شکسته بود، بنابراین به راحتی باز نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Fit hinge bolts to give extra support to the door lock.
[ترجمه گوگل]برای پشتیبانی بیشتر از قفل در، پیچ‌های لولا را نصب کنید
[ترجمه ترگمان]پیچ ها را برای پشتیبانی بیشتر در قفل در نصب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The home is the hinge on which family life turns.
[ترجمه Edi.nozari] خانه پایه ای هست که زندگی خانوهدگی به آن میچرخد.
|
[ترجمه گوگل]خانه لولای است که زندگی خانوادگی به آن می چرخد
[ترجمه ترگمان]خانه لولا است که زندگی خانوادگی روی آن می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My decision will hinge on your views.
[ترجمه گوگل]تصمیم من به دیدگاه شما بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]تصمیم من به نظرات شما بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Increases beyond that will hinge on negotiations over replenishing the soft-loan fund, he said.
[ترجمه گوگل]او گفت که افزایش های فراتر از آن به مذاکرات بر سر تکمیل صندوق وام های نرم بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]او گفت که افزایش آن فراتر از آن بستگی به مذاکرات برای پر کردن صندوق وام کم بهره خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The hinge itself must also be horizontal, using a spirit level.
[ترجمه گوگل]خود لولا نیز باید افقی باشد و از تراز استفاده شود
[ترجمه ترگمان]خود لولا نیز باید افقی باشد، با استفاده از سطح روح
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These help to reinforce the hinge side of your doors against the use of force.
[ترجمه گوگل]اینها به تقویت قسمت لولای درهای شما در برابر استفاده از زور کمک می کنند
[ترجمه ترگمان]این ها به تقویت طرف لولا در مقابل استفاده از زور کمک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The hinge connecting the front and rear pieces sits under the instep and lessens the chance of failure due to the metal flexing.
[ترجمه گوگل]لولای که قطعات جلو و عقب را به هم وصل می‌کند در زیر پایه قرار می‌گیرد و احتمال خرابی ناشی از خم شدن فلز را کاهش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این لولا که قسمت جلو و عقب را به هم متصل می کند، در زیر ساق پا می نشیند و شانس شکست ناشی از حرکت فلز را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Unfortunately, there is no word for hinge in Sesotho and Father George had a tough time trying to translate.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، هیچ کلمه ای برای لولا در زبان سسوتو وجود ندارد و پدر جورج در تلاش برای ترجمه زمان سختی داشت
[ترجمه ترگمان]متاسفانه هیچ لغتی برای لولا به زبان سسوتو و پدر جورج وجود ندارد که سعی در ترجمه آن داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You look through the crack at the door hinge.
[ترجمه گوگل]از شکاف لولای در نگاه می کنید
[ترجمه ترگمان]از شکاف در لولای در نگاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A jammed hinge or latch can be freed with a penetrating oil such as Plus Gas.
[ترجمه گوگل]لولا یا چفت گیر کرده را می توان با روغن نفوذی مانند پلاس گاز آزاد کرد
[ترجمه ترگمان]یک لولا یا لچ فشرده را می توان با یک روغن نافذ از قبیل گاز اضافه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. As promised, none of our recommendations hinge on huge capital investments.
[ترجمه گوگل]همانطور که وعده داده شده بود، هیچ یک از توصیه های ما وابسته به سرمایه گذاری های عظیم نیست
[ترجمه ترگمان]همانطور که وعده داده شد، هیچ کدام از توصیه های ما به سرمایه گذاری عظیم سرمایه تبدیل نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بند (اسم)
fit, article, articulation, joint, link, bind, bond, clause, provision, snare, segment, levee, facet, hinge, line, dyke, dike, paragraph, dam, wristband, tie, frenum, clamp, binder, sling, fastening, manacle, weir, canto, ligation, commissure, ligature, noose, facia, fascia, funiculus, joggle, holdback, holdfast, internode, ligament, proviso, stanza, trawl

لولا (اسم)
joint, hinge, pivot, band

مدار (اسم)
seat, circle, hinge, pivot, parallel, center, orbit, tropic

مفصل (اسم)
articulation, joint, juncture, hinge

وابسته بودن (فعل)
appertain, depend, hinge, belong, pertain

لولا زدن (فعل)
hinge

منوط بودنبر (فعل)
hinge

تخصصی

[عمران و معماری] لولا - مفصل - گره
[مهندسی گاز] لولا، مفصل
[زمین شناسی] لولا،مفصل،بند، در براکیوپود (بازوپایان) و دو کفه اى ها، ناحیه اى که دو کفه از صدف دو کفه اى به هم متصل مى شوند و نسبت به همدیگر مى چرخند

انگلیسی به انگلیسی

• movable joint on which a door or other part turns
attach with a hinge; depend on, pivot; make dependant on
a hinge is a moveable joint made of metal, wood, or plastic that joins two things so that one of them can swing freely.
if something hinges on or hinges upon a fact or event, it depends on it.

پیشنهاد کاربران

1. لولا 2. محور. مدار. اصل. 3. لولا انداختن 4. بستگی داشتن به. مربوط بودن به
مثال:
the squeak of the hinge
جیر جیرِ لولای در
the hinges of the gate squeaked
لولاهای دروازه جیر جیر کردند.
بستگی داشتن
در گرو چیزی بودن
گره خوردن
Success hinges upon you
Success depends on you
hinges=depends
( زیست ) مفصل لولایی=hinge joint
یعنی پاشنه در
مهندسی عمران - مفصل - hinge
مفصل پلاستیک - plastic hinge
به جلو خم شدن ( از ناحیه کمر ) مانند لولا

⁦✔️⁩لولا
A little bit of oil works wonders on squeaky hinges
یه خورده روغن تاثیر خیلی خوبی ایجاد می کنه روی جیغ جیغ/جیرجیر لولاها
pivot
( مهندسی عمران ) مفصل
تحت تاثیر مستقیم چیز دیگری بودن
بستگی داشتن به . . .
وابسته/منوط به چیز دیگری بودن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس