hierarchy

/ˈhaɪəˌrɑːrki//ˈhaɪərɑːki/

معنی: سلسله مراتب، گروه فرشتگان نه گانه، سلسله سران روحانی وشیوخ
معانی دیگر: پایگان، پایورسالاری (به ویژه در مورد رتبه بندی افراد در ارتش یا کلیسا و مذهب و ادارات بکار می رود)، عالیرتبگان، بلندپایگان، رتبه بندی (از نظر اهمیت یا قدمت و غیره)، زینه بندی، سلسله سران روحانی وشیو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: hierarchies
(1) تعریف: a body of persons or entities graded according to rank or level of authority.

- The animal groups and individual animals were listed in a hierarchy, with the largest group at the top, the smaller subgroups under that, and the individual animals at the bottom.
[ترجمه گوگل] گروه های حیوانی و تک تک حیوانات در یک سلسله مراتب فهرست شدند که بزرگترین گروه در بالا، زیر گروه های کوچکتر در زیر آن و حیوانات فردی در پایین قرار داشتند
[ترجمه ترگمان] گروه حیوانات و حیوانات فردی در یک سلسله مراتب قرار گرفتند و بزرگ ترین گروه در بالای آن، زیر گروه های کوچک تر تحت این گروه و حیوانات در پایین قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- An admiral ranks at the top of the naval hierarchy.
[ترجمه Hsam] دریا سالار در صدر سلسله مراتب نیروی دریایی قرار دارد
|
[ترجمه گوگل] یک دریاسالار در راس سلسله مراتب نیروی دریایی قرار دارد
[ترجمه ترگمان] یک دریاسالار در راس سلسله مراتب نیروی دریایی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a series that is graded or ranked.

- I listed my goals in a hierarchy from most important to least important.
[ترجمه علی جادری] من اهدافم را به ترتیب اهمیت از بالاترین به پایین ترین درجه اهمیت , لیست کردم .
|
[ترجمه گوگل] من اهدافم را در یک سلسله مراتب از مهم ترین به کم اهمیت ترین فهرست کردم
[ترجمه ترگمان] من اهداف خود را در یک سلسله مراتب از مهم ترین و مهم ترین ذکر کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: an elite group that governs.

- These decisions are made by the government hierarchy and not the people.
[ترجمه گوگل] این تصمیمات توسط سلسله مراتب حکومت گرفته می شود نه مردم
[ترجمه ترگمان] این تصمیمات توسط سلسله مراتب دولتی گرفته می شوند و نه مردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Because of the shuffle in the hierarchy, he is no longer in a position of power.
[ترجمه گوگل] به دلیل به هم ریختگی در سلسله مراتب، او دیگر در مقام قدرت نیست
[ترجمه ترگمان] به دلیل the در سلسله مراتب، او دیگر در موقعیت قدرت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a group of ecclesiastical officials in successive rank.

- A bishop is subordinate to a cardinal in the church hierarchy.
[ترجمه گوگل] یک اسقف در سلسله مراتب کلیسا تابع یک کاردینال است
[ترجمه ترگمان] اسقف در سلسله مراتب کلیسایی تابع یک کاردینال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. our hierarchy of occupation is based on education and skill
زینه بندی شغل های ما برپایه ی تحصیلات و مهارت است.

2. the hierarchy of moral values
زینه بندی ارزش های اخلاقی

3. his letter offended the country's religious hierarchy
نامه ی او موجب رنجش بلندپایگان مذهبی کشور شد.

4. the secretaries were at the bottom of our department's hierarchy
منشی ها در رده ی پایین پایورسالاری اداره ی ما بودند.

5. A new management hierarchy was created within the company.
[ترجمه گوگل]سلسله مراتب مدیریتی جدیدی در شرکت ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]یک سلسله مراتب مدیریتی جدید در شرکت ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some monkeys have a very complex social hierarchy.
[ترجمه گوگل]برخی از میمون ها سلسله مراتب اجتماعی بسیار پیچیده ای دارند
[ترجمه ترگمان]بعضی از میمون ها یک سلسله مراتب اجتماعی بسیار پیچیده دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She's high up in the management hierarchy.
[ترجمه گوگل]او در سلسله مراتب مدیریتی بالاتر است
[ترجمه ترگمان]او در سلسله مراتب مدیریتی بالا رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is a rigid hierarchy of power in that country.
[ترجمه گوگل]سلسله مراتبی سفت و سخت از قدرت در آن کشور وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در آن کشور سلسله مراتب سختگیرانه ای از قدرت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Like most other American companies with a rigid hierarchy, workers and managers had strictly defined duties.
[ترجمه گوگل]مانند اکثر شرکت های آمریکایی دیگر با سلسله مراتب سفت و سخت، کارگران و مدیران وظایف کاملاً مشخصی داشتند
[ترجمه ترگمان]مانند بسیاری از شرکت های آمریکایی با سلسله مراتب سخت، کارگران و مدیران وظایف مشخصی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She rails against patriarchy and hierarchy.
[ترجمه گوگل]او با پدرسالاری و سلسله مراتب مخالفت می کند
[ترجمه ترگمان]او بر خلاف پدرسالاری و سلسله مراتب کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is a hierarchy in the classification of all living creatures.
[ترجمه گوگل]یک سلسله مراتب در طبقه بندی همه موجودات زنده وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در طبقه بندی همه موجودات زنده یک سلسله مراتب وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was a clear hierarchy of power in the company.
[ترجمه گوگل]سلسله مراتب روشنی از قدرت در شرکت وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در این شرکت سلسله مراتب روشنی از قدرت وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They are in rebellion against the conservative hierarchy of the Church.
[ترجمه گوگل]آنها در حال شورش علیه سلسله مراتب محافظه کار کلیسا هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال شورش علیه سلسله مراتب محافظه کارانه کلیسا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The principle of hierarchy does not equate to totalitarian terror.
[ترجمه گوگل]اصل سلسله مراتب با ترور توتالیتر برابر نیست
[ترجمه ترگمان]اصل سلسله مراتب برابر با ترور totalitarian نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سلسله مراتب (اسم)
hierarchy

گروه فرشتگان نه گانه (اسم)
hierarchy

سلسله سران روحانی وشیوخ (اسم)
hierarchy

تخصصی

[کامپیوتر] سلسله مراتب .
[برق و الکترونیک] سلسله مراتب
[صنعت] سلسله مراتب
[ریاضیات] تقدم عملیات، سلسله مراتب

انگلیسی به انگلیسی

• system in which persons or things are arranged one above the other according to rank; group which governs; group of church officials ranked successively
a hierarchy is a system in which people have different ranks or positions depending on how important they are; a formal word.
the hierarchy of an organization is the group of people who manage and control it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Ranking
دستگاه روحانیت - مقامات مذهبی - مقامات کلیسا
رتبه بندی
ترتیب اهمیت
مرتبه بندی
The hierarchy of human needs
پایگان، سلسه مراتب، هر رده بندی که به شکل پلکان باشد
ساختار هرمی، هرم قدرت یا هرنوع نظام سلسله مراتبی هرم گونه.
نظام طبقاتی
رده بندی
سلسله طبقات
ترتیبات
سلسله مراتب

سلسله مراتب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس