[ترجمه مصطفی امیرجانی] آنها مقدار زیادی غذا خوردن یا تا جا داشتن غذا خوردن
|
[ترجمه گوگل] با دل و جان خوردند [ترجمه ترگمان] آن ها از ته دل غذا خوردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. heartily sorry
خیلی متاءسف
2. to eat heartily
حسابی خوردن،با اشتیاق خوردن
3. pari told a tale, whereupon mina laughed heartily
پری داستانی گفت و در آن لحظه مینا از ته دل خندید.
4. 'Great to see you,' she said heartily.
[ترجمه میثم اصلانی] او از صمیم قلب گفت:عالیه که شما رو می بینم
|
[ترجمه گوگل]او از صمیم قلب گفت: "از دیدن شما خوشحالم " [ترجمه ترگمان]از ته دل گفت: از دیدنت خوشحالم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I heartily congratulate you upon your choice of your partner for life since l can't think of two people more suited to each other than you two. I wish you all the happiness in the world.
[ترجمه گوگل]من از صمیم قلب به شما برای انتخاب شریک زندگی خود تبریک می گویم زیرا نمی توانم به دو نفر مناسب تر از شما دو نفر فکر کنم برای شما آرزوی خوشبختی در جهان دارم [ترجمه ترگمان]من از صمیم قلب به شما تبریک می گویم از وقتی که شما دو نفر بیشتر از شما دو نفر را دوست ندارید آرزوی خوشبختی تو در این دنیا را دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Gill seized my hand and shook it heartily.
[ترجمه گوگل]گیل دستم را گرفت و از صمیم قلب تکان داد [ترجمه ترگمان]گیل دستم را گرفت و از ته دل آن را تکان داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I am heartily sick of the whole situation.
[ترجمه گوگل]من از کل وضعیت بدم می آید [ترجمه ترگمان]از صمیم قلب از این وضع حالم به هم می خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Hugh laughed heartily at the joke.
[ترجمه گوگل]هیو از این شوخی از ته دل خندید [ترجمه ترگمان]هیو از ته دل خندید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She told a tale,whereupon he laughed heartily.
[ترجمه گوگل]او داستانی تعریف کرد که از ته دل خندید [ترجمه ترگمان]از ته دل خندید و از ته دل خندید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. "Dear boy," she crooned, hugging him heartily.
[ترجمه گوگل]او را از صمیم قلب در آغوش گرفت: «پسر عزیزم » [ترجمه ترگمان]زیر لب زمزمه کرد: پسر عزیزم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She had grown heartily tired of his company.
[ترجمه گوگل]او از صمیم قلب از شرکت او خسته شده بود [ترجمه ترگمان]از صمیم قلب از مصاحبت او خسته شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I heartily agree with her on this.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] روی این موضوع من با او کاملا موافقم
|
[ترجمه گوگل]من صمیمانه با او در این مورد موافقم [ترجمه ترگمان]من از صمیم قلب با او موافقم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I heartily subscribe to that sentiment.
[ترجمه گوگل]من صمیمانه با آن احساس موافقم [ترجمه ترگمان]از صمیم قلب این احساس را دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. This is a book I heartily recommend to all hill walkers.
[ترجمه گوگل]این کتابی است که من صمیمانه به همه کوهنوردان توصیه می کنم [ترجمه ترگمان]این کتابی است که از صمیم قلب به همه واکر توصیه می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The school heartily approves of parental involvement.
[ترجمه گوگل]مدرسه از صمیم قلب مشارکت والدین را تایید می کند [ترجمه ترگمان]این مدرسه از صمیم قلب مشارکت والدین را تایید می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید