headpiece

/ˈhedpiːs//ˈhedpiːs/

معنی: سر، سرصفحه، هوش، کلاه، ادراک، سرلوحه، ادم باهوش، هر التی که روی سر قرار میگیرد
معانی دیگر: (آنچه که سر را بپوشاند) کلاهخود، کلاه ایمنی، کله، فکر، عقل، کلاه، سرصفحه درکتاب، ارایش، مج، هوش، ادراک، ادم باهوش، قسمت بالا، هر التی که روی سر قرارمیگیرد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a covering, usu. protective, for the head.
مشابه: lid

(2) تعریف: in printing, a decoration, as at the beginning of a chapter.

(3) تعریف: a set of headphones.

جمله های نمونه

1. The headpiece was gone and the bottom of the doorposts had rotted away.
[ترجمه گوگل]سربند از بین رفته بود و پایین تیرهای در پوسیده شده بود
[ترجمه ترگمان]ترکه از بین رفته بود و ته آن مرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He dons a fake goatee, headpiece, and voila, he is Don Q. . Why not?
[ترجمه گوگل]او یک بز تقلبی، هدپیشه و آواز می‌پوشد، او دان کیو است چرا که نه؟
[ترجمه ترگمان]او یک ریش بزی تقلبی، کلاه، و همه کاره است، او دن سوال است چرا نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was staring at the headpiece of my tefillin. I reached up and took off what had to be the most sickening tefillin headpiece anyone has ever seen.
[ترجمه گوگل]او به سر تیفیلین من خیره شده بود دستم را بالا بردم و آن چیزی را که می‌توانست کسالت‌بارترین سر تیفیلینی باشد که تا به حال دیده است، برداشتم
[ترجمه ترگمان]او به دسته of من خیره شده بود دستم را دراز کردم و آنچه را که در عمرم دیده بودم برداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But I am going to make a headpiece of lace.
[ترجمه گوگل]اما من قصد دارم یک سربند توری درست کنم
[ترجمه ترگمان]اما من می خواهم یک دستمال تور کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And let the girl put on the headpiece for herself.
[ترجمه گوگل]و بگذار دختر برای خودش سرش را بگذارد
[ترجمه ترگمان]و به دختر اجازه بده که آن را برای خودش بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Queen Jamilla's gown and abalone shell headpiece.
[ترجمه گوگل]لباس مجلسی ملکه جمیلا و هدست صدفی
[ترجمه ترگمان]لباس ملکه ملکه و صدف پوست صدف دار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ah, he was the man to have a headpiece, was Flint!
[ترجمه گوگل]آه، او مردی بود که سرش را داشت، فلینت بود!
[ترجمه ترگمان]فلینت گفت: آه، فلینت مردی بود که با headpiece همراه بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And headpiece represents the moon.
[ترجمه گوگل]و سرپیچ نشان دهنده ماه است
[ترجمه ترگمان]و کلاه نشان دهنده ماه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The editor removed the headpiece.
[ترجمه گوگل]ویراستار سرپیچ را حذف کرد
[ترجمه ترگمان]ویراستار کلاه را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Behind the Victorian front door frame was an earlier one, with mouldings and sockets for a carved headpiece.
[ترجمه گوگل]پشت قاب درب جلوی ویکتوریایی یک قاب قدیمی بود، با قالب‌بندی‌ها و سوکت‌هایی برای سرپیچ حک شده
[ترجمه ترگمان]پشت چارچوب در جلویی ویکتوریایی one و mouldings برای یک کلاه حکاکی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The crown consists of two circlet crowns welded together and into which has been set a cloth-covered headpiece.
[ترجمه گوگل]تاج شامل دو تاج دایره‌ای است که به هم جوش داده شده‌اند و سرپوش پارچه‌ای روی آن قرار داده شده است
[ترجمه ترگمان]تاج شامل دو سکه برنزی است که به هم متصل شده اند و در آن یک کلاه پارچه ای پوشانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So what if you can spot his acne through the ill-fitting headpiece?
[ترجمه گوگل]پس اگر بتوانید آکنه او را از طریق هدپرس نامناسب تشخیص دهید، چه؟
[ترجمه ترگمان]پس اگه جوش و جوش اون رو از داخل با این - تشخیص بدی چی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Men wear a collarless short Chinese jacket, long trousers and white or blue headpiece.
[ترجمه گوگل]مردان یک ژاکت کوتاه چینی بدون یقه، شلوار بلند و سرپوش سفید یا آبی می پوشند
[ترجمه ترگمان]مردان کت و شلوار کوتاه چینی و شلوار دراز و پوستی سفید و سفید پوستی به تن دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In fact, at Serendipity Tiaras, fascinator sales have trumped orders for tiaras, considered to be the traditional wedding headpiece, she said.
[ترجمه گوگل]او گفت در واقع، در Serendipity Tiaras، فروش مجذوب کننده‌ها، سفارش‌های تاج‌هایی را که به عنوان سرپوش سنتی عروسی در نظر گرفته می‌شوند، افزایش داده است
[ترجمه ترگمان]او گفت که در حقیقت، در Serendipity Tiaras، فروش fascinator دستورها جعلی برای tiaras، در نظر گرفته شده است که با کلاه عروسی سنتی در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سر (اسم)
slide, secret, edge, end, mystery, point, acme, top, head, tip, inception, beginning, chief, origin, apex, vertex, cover, corona, incipience, headpiece, extremity, glide, piece, flower, lid, pate, noddle, pash, plug, inchoation, lead-off, nob, noggin, sliding

سرصفحه (اسم)
head, title, heading, headline, banner, headpiece, front page

هوش (اسم)
sense, understanding, intelligence, sagacity, brain, esprit, witting, ingenuity, headpiece, intellect, wit, mother wit

کلاه (اسم)
headpiece, cap, hat, capa, chapeau

ادراک (اسم)
understanding, impression, notion, perception, realization, conception, uptake, scent, cognition, headpiece, savvy, cognizance, conceptualization, hindsight, mother wit, sentience

سرلوحه (اسم)
headpiece, front page, miniature, epigraph, frontispiece, title page

ادم باهوش (اسم)
shiner, headpiece

هر التی که روی سر قرار میگیرد (اسم)
headpiece

انگلیسی به انگلیسی

• headcovering; intelligence, brain

پیشنهاد کاربران

بپرس