haul

/ˈhɒl//hɔːl/

معنی: کشش، حمل و نقل، هل دادن، کشیدن، حمل کردن
معانی دیگر: کشیدن و بردن، کشان کشان بردن، (کشتی و کامیون و غیره) به دنبال خودکشیدن، یدک کشیدن، (با کامیون یا واگن و غیره) حمل کردن، ترابری کردن، ترابردن، (باد) تغییر جهت دادن، دگرسو شدن، حمل، کشان کشان بری، (مقدار ماهی صید شده در هر بار که تور ماهیگیری را به کشتی می کشند) میزان صید در هر دفعه، کشیدن (با طناب یا تور و غیره)، کشاندن، فاصله ی ترابری، فاصله ی مسافرت، مقدار بار حمل شده در هر بار، به زور بردن، خواهی نخواهی کشاندن، (دریانوردی) مسیر عوض کردن (به منظور حرکت کردن در راستای باد)، (عامیانه - مبلغ یا میزانی از هر چیز که هر دفعه عاید می شود) دخل، دست آورد، دست برد، همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hauls, hauling, hauled
(1) تعریف: to pull or draw forcibly; drag or tug.
مترادف: drag, draw, pull
مشابه: cart, hale, heave, lug, tow, tug

- We hauled the broken washing machine down to the street.
[ترجمه افشین] مادستگاه لباس شویی خراب را به سمت خیابان کشیدیم
|
[ترجمه گوگل] ماشین لباسشویی خراب را به خیابان بردیم
[ترجمه ترگمان] ما ماشین لباسشویی را به طرف خیابان کشیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to transport in a vehicle; carry.
مترادف: ship, transport
مشابه: carry, cart, move, pack, truck

- He hauls freight for a living.
[ترجمه saadi] او برای زندگی کردن اسباب کشی می کند
|
[ترجمه Mrjn] او برای امرار معاش بار حمل می کند ( شغلش بار بری است )
|
[ترجمه گوگل] او برای امرار معاش بار حمل می کند
[ترجمه ترگمان] او را برای زندگی حمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to force by legal authority.
مشابه: drag

- The sheriff hauled the horse thieves into court.
[ترجمه گوگل] کلانتر دزدان اسب را به دادگاه کشاند
[ترجمه ترگمان] کلانتر دزد اسب رو به دادگاه کشیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: to haul off
(1) تعریف: to pull or tug with force.
مترادف: tug
مشابه: pull

(2) تعریف: to transport goods.
مشابه: carry

(3) تعریف: to reach a place, esp. with effort (usu. fol. by into).
مشابه: pull

- We hauled into port after a stormy voyage.
[ترجمه گوگل] پس از یک سفر طوفانی به بندر رفتیم
[ترجمه ترگمان] پس از یک سفر طوفانی، به بندر روان شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
عبارات: the short haul, the long haul
(1) تعریف: an act or instance of pulling or tugging.
مترادف: pull, tug

- When I give the signal, give the rope a strong haul.
[ترجمه گوگل] وقتی سیگنال می‌دهم، طناب را محکم بکشید
[ترجمه ترگمان] وقتی علامت رو میدم طناب رو محکم بکش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an act or instance of transporting in a vehicle, or the distance something is transported.
مشابه: distance, transport, trip

- We rented a truck for the haul of the furniture.
[ترجمه گوگل] ما یک کامیون برای حمل اثاثیه اجاره کردیم
[ترجمه ترگمان] ما یه کامیون اجاره کردیم که اسباب و اثاث خونه رو بکشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It's only a short haul across town, so we'll be there soon with the equipment.
[ترجمه گوگل] این فقط یک مسافت کوتاه در سراسر شهر است، بنابراین ما به زودی با تجهیزات آنجا خواهیم بود
[ترجمه ترگمان] فقط یک سفر کوتاه در سرتاسر شهر است، بنابراین به زودی با تجهیزات آنجا خواهیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (informal) a single act of acquisition, or the amount acquired in such an act.
مترادف: catch, take
مشابه: booty, loot, net, plunder, score, swag, taking, yield

- The burglars had plenty of time and they made quite a haul.
[ترجمه گوگل] سارقان زمان زیادی داشتند و حمل و نقل زیادی انجام دادند
[ترجمه ترگمان] دزدها وقت زیادی داشتند و خیلی وقت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. haul (or rake, drag, call) over the coals
شدیدا مواخذه کردن،عیب جویی کردن

2. haul off
1- (برای احتراز از چیزی) خط سیر کشتی را عوض کردن،دگرسوی کردن 2- عقب نشینی کردن،پس رفتن،پس کشیدن،واکشیدن 3- (عامیانه) به منظور ضربه زدن دست عقب بردن

3. haul up
1- (کشتی) در جهت باد حرکت کردن 2- متوقف شدن،باز ایستادن،مکث کردن

4. haul your wind (or haul to the wind)
(کشتی را) در جهت باد راندن

5. a haul of over five hundred miles
مسافت ترابری بیش از پانصد مایل

6. rail haul is cheaper than truck haul
حمل با قطار ارزانتر از حمل با کامیون است.

7. to haul a net inside a boat
تور را به داخل کشتی کشیدن

8. to haul a wagon
واگن را کشیدن

9. to haul down a flag
پرچم را پایین کشیدن

10. to haul passengers
مسافر حمل کردن

11. a five-ton haul
بار پنج تنی

12. this time our haul weighed two tons
صید ما این بار دو تن بود.

13. over (or in) the long haul
در دراز مدت

14. They managed to haul the survivors aboard the vessel.
[ترجمه گوگل]آنها توانستند بازماندگان را سوار کشتی کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها توانستند نجات یافتگان را از کشتی بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You'd better haul ass, or you'll be late.
[ترجمه امیری] بهتر است بجنبی، ورنه خواهد شد.
|
[ترجمه گوگل]شما بهتر است الاغ بکشید وگرنه دیر می کنید
[ترجمه ترگمان]بهتر است خودت را بکشی، وگرنه دیر می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The gang escaped with a haul worth hundreds of pounds.
[ترجمه گوگل]این باند با محموله ای به ارزش صدها پوند فرار کرد
[ترجمه ترگمان]این گروه با محموله ای به ارزش صدها پوند فرار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. His haul of 40 goals in a season is a record.
[ترجمه گوگل]40 گل او در یک فصل یک رکورد است
[ترجمه ترگمان]میزان ۴۰ گل در یک فصل یک رکورد محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. It's been a long haul but at last this dictionary is published.
[ترجمه گوگل]مدت زیادی گذشت اما بالاخره این فرهنگ لغت منتشر شد
[ترجمه ترگمان]این یک محموله بلند مدت بوده اما سرانجام این فرهنگ لغت منتشر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The fishermen had a good haul.
[ترجمه گوگل]ماهیگیرها حمل و نقل خوبی داشتند
[ترجمه ترگمان]ماهیگیران اوقات خوبی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کشش (اسم)
attraction, tract, reach, extension, tension, tug, magnetism, draw, haul, gravitation, traction, pull, strain, twitch, inducement, haulage, towage, twitch grass

حمل و نقل (اسم)
forwarding, transport, haul, transportation

هل دادن (فعل)
jog, hitch, hustle, shoulder, haul, poach, push, shove, poke

کشیدن (فعل)
trace, figure, heave, string, stretch, drag, pluck, draw, haul, weigh, pull, avulse, drain, strap, lave, suffer, subduct, thole, shove, chart, plot, experience, lengthen, hale, drawl, entrain, evulse, snick, magnetize, trawl

حمل کردن (فعل)
remove, bear, carry, attribute, convey, ascribe, transport, haul, portage, wage, port, freight

تخصصی

[] بالاکشی

انگلیسی به انگلیسی

• dragging, tugging, pulling; transporting; load which is transported; act of taking or acquiring; plunder, loot, objects which are taken or acquired
drag, tug, pull; transport, carry; transport goods; arrive, reach a destination (after much effort); change direction (nautical)
if you haul something heavy somewhere, you pull it there with a great effort.
if something is a long haul, it takes a long time and a lot of effort.
if someone is hauled up before a court of law, they are made to appear before the court; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

1. ( به زحمت ) کشیدن. کشاندن 2. کشان کشان بردن. به زور بردن 3. بردن . حمل کردن 4. ( کشتی ) تغییر مسیر دادن 5. ( عمل ) کشاندن 6. مسافت 7. صید 8. مال دزدی. اموال مسروقه 9. جنس قاچاق
مثال:
she hauled the basket along
...
[مشاهده متن کامل]

او به زحمت سبد را همراه خود کشید.
a contract to haul coal
یک قرارداد برای حمل کردن زغال سنگ
the thieves abandoned their haul
دزدها اموال مسروقه را رها کردند.

مسیر، مسافت
مسافت
( اسم ) سفری طولانی و سخت
( فعل ) با خود کشیدن و بردن چیزی با سختی
حمل کردن
صید ( ماهی گیری )
Hurry عجله کردن
Drag or carry حمل کردن
محموله
Haul ( سنگین و به سختی ) کشیدن/با خود کشیدن/به دنبال خود کشیدن/یدک کشیدن، محمولهٔ سنگین قاچاق/محمولهٔ سنگین سرقتی،
( ماهی های گرفته شده ) میزان صید، سفر، دوران/ایام/روزها
. They hauled the boat out of the water
...
[مشاهده متن کامل]

. They use these trucks to haul freight
. A tractor was used to haul away the fallen tree
. She hauled herself up into the tree
. A haul of arms/drugs
. Police say it is the largest cocaine haul in years
. Fishermen have been complaining of poor hauls all year
. It's a long haul to Minnesota
. From there it was a long haul/ only a short haul ( =long and difficult/short and easy journey ) back to our camp
. to the house are finished at last ( تغییرات= ) It was a long haul ( =It took a long time and was difficult ) , but the alterations
Haul sb up ( به جایی ) کشاندن
. He was hauled up in court/in front of a magistrate

کشیدن یک چیز سنگین
تَل
تغییر جهت دادن - مسیر عوض کردن
Medal haul beyond dreams
haul ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: فاصلة حمل
تعریف: مسافت حمل کالا از محل بارگیری تا تخلیه
وقتی اسم هست به معنای پول قاچاق پول مواد مخدر هم هست
It was a pretty good haul.
توقیف کردن، توقیف شدن
Haul :
🔴توضیحات فارسی :
[VERB]
۱. کشیدن چیزی یا کسی بزور - کشاندن - کشان کشان بردن ( V )
در واقع هم pull ( کشیدن ) هم drag ( کشان کشان بردن که گاهی به زمین کشیده میشه کف شی مورد نظر )
...
[مشاهده متن کامل]

۲. کسی را بزور مجبور به کاری کردن یا بزور جایی بردن ( دل طرف راضی نیست ) ( V )
۳. حمل کردن - بردن ( یک چیز یا یک فرد با وسیله نقلیه ) ( V )
[NOUN]
۱. کشیدن چیزی یا کسی به زور ( n )
۲. مقدار زیادی از چیزی که یا دزدیده شده باشه ، از جایی جمع آوری شده باشه یا در مسابقه ای برداشت شده باشه به عنوان جایزه ی برنده ( n )
۳. مسافت ( n )
۴. خرید گسترده و shopping spree و نمایش خریدها و محصولات در ویدیو هم معنا میده ( در ولاگ )
🔵توضیحات انگلیسی :
haul \ˈhɑ:l\
verb
[ obj]
1 always followed by an adverb or preposition a : to pull or drag ( something ) with effort
Haul the ropes in. = Haul in the ropes.
They hauled the boat up onto the beach.
The car was hauled away/off to the junkyard.
b : to move or carry ( something ) with effort
We used buckets to haul water up from the river.
She hauled herself to her feet and limped home.
I'm tired of hauling this heavy camera around with me.
2 always followed by an adverb or preposition : to force ( someone ) to go or come to a place
The police caught him and hauled him ( in ) to the station.
The prisoner was hauled away in handcuffs.
They hauled her off to court/jail.
3 : to carry ( someone or something ) in a vehicle
The cattle were hauled by rail.
The company has a fleet of trucks that are used to haul freight.
Other forms: hauls; hauled; haul�ing
haul ass
US informal impolite : to move quickly
You'd better haul ass or you'll miss your flight.
haul in [phrasal verb]
haul in ( something ) or haul ( something ) in US, sports : to catch ( a ball or pass )
He hauled in a long touchdown pass.
haul off and
US informal : to suddenly do ( something specified ) — followed by a verb that expresses some kind of usually violent action
She hauled off and punched him in the face.
haul on [phrasal verb]
haul on ( something ) : to forcefully pull ( something )
haul on the reins
haul over the coals — see coal
haul�er ( US ) \ˈhɑ:lɚ\ or Brit haul�i�er \ˈhɑ:lijɚ\ noun plural - ers [count]
cattle haulers
2
haul
noun
[count]
1 : the act of pulling or dragging something with effort : the act of hauling something
each haul of the rope
2 : a usually large amount of something that has been stolen, collected, or won
a burglar's haul
Authorities seized the drugs in one of the biggest drug hauls in the history of the county.
The kids always collect a substantial haul of candy on Halloween.
3 : a distance to be traveled
It's just a short haul from our cabin to the beach.
— see also long haul
Other forms: plural hauls
.
.
.
in short: a shopping spree
a vlog titled "Makeup Haul" or " ( Store Name ) Haul" is a video showing a shopping spree in that given area, showing products or clothing that will usually be featured in future How To, or tutorial videos
"Hey guys! I'm here with a back - to - school makeup haul! I should have a tutorial with these products up in a little bit"
"If you were wondering where I got these products, refer back to my Haul vlog.

در زبان رسمی مطبوعات و جراید به معنای: محموله قاچاق
با خود کشیدن
عجله کردن هم معنی میدهد.
we only have five minutes to get there. let's haul
فقط پنج دقیقه وقت داریم تا به آنجا برسیم، بیا عجله کنیم.
گاهی مجازا می توان آنرا زمان نیز ترجمه کرد
اصطلاح: a haul, quite a haul
1 - چیزهای زیادی که خریده می شوند یا بدست می آیند.
2 - کالاهای غیرقانونی
3 - برای اشاره به ویدیوی آنلاینی که خریدهای انجام شده را نشان می دهد.
https://idioms. thefreedictionary. com/a haul

به معنای رفت و برگشت هم استفاده میشود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس