hand on

/ˈhændˈɑːn//hændɒn/

معنی: تسلیم کردن، پی درپی وبتواتر چیزی را رساندن
معانی دیگر: (به دیگری) رد کردن، پاس دادن، رساندن

جمله های نمونه

1. He laid a hand on my arm.
[ترجمه گوگل]دستی روی بازوم گذاشت
[ترجمه ترگمان]دستش را روی بازویم گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He put his hand on the dog's flank.
[ترجمه گوگل]دستش را روی پهلوی سگ گذاشت
[ترجمه ترگمان]دستش را به پهلوی سگ گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ian placed a hand on her shoulder.
[ترجمه گوگل]ایان دستی روی شانه اش گذاشت
[ترجمه ترگمان]و دستش را روی شانه او گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Would you please hand on the letter to Mary for me?
[ترجمه گوگل]لطفا نامه را برای من به مریم تحویل دهید؟
[ترجمه ترگمان]میشه لطفا نامه رو به \"مری\" بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Morse placed a restraining hand on Lewis's arm.
[ترجمه گوگل]مورس دستی مهارکننده روی بازوی لوئیس گذاشت
[ترجمه ترگمان]آقای مورس دستش را روی بازوی لوئیس گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He put his hand on her shoulder,but she threw it off angrily.
[ترجمه گوگل]دستش را روی شانه اش گذاشت، اما او با عصبانیت آن را از روی شانه اش انداخت
[ترجمه ترگمان]دستش را روی شانه او گذاشت، اما با عصبانیت آن را دور انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Will you hand on this telegram to your friend?
[ترجمه گوگل]آیا این تلگرام را به دوست خود می دهید؟
[ترجمه ترگمان]این تلگرام را به دوست خود می دهی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I cut my hand on some broken glass.
[ترجمه گوگل]دستم را روی چند شیشه شکسته بریدم
[ترجمه ترگمان]دستم را روی یک لیوان شکسته بریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I've cut myself/my hand on that glass/with that knife.
[ترجمه گوگل]من خودم/دستم را بر آن شیشه/با آن چاقو بریده ام
[ترجمه ترگمان]با آن چاقو دستم را بریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He kept his hand on the rail as he climbed the steps.
[ترجمه گوگل]وقتی از پله ها بالا می رفت دستش را روی ریل نگه داشت
[ترجمه ترگمان]همچنان که از پله ها بالا می رفت دستش را روی نرده نگه داشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I want to hold your hand on Valentine's Day. Happy Valentine's Day(Sentence dictionary),sweetie.
[ترجمه گوگل]می خوام روز ولنتاین دستت رو بگیرم روز ولنتاین مبارک (فرهنگ جملات)، عزیزم
[ترجمه ترگمان] میخوام دستت رو توی روز ولنتاین نگه دارم روز ولنتاین مبارک، عزیزم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He laid his hand on my shoulder.
[ترجمه گوگل]دستش را روی شانه ام گذاشت
[ترجمه ترگمان]دستش را روی شانه ام گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He had his hand on Maria's shoulder.
[ترجمه گوگل]دستش را روی شانه ماریا گذاشته بود
[ترجمه ترگمان]دستش را روی شانه ماریا گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If you lay one hand on me, I'll scream.
[ترجمه گوگل]اگر یک دست را روی من بگذاری، فریاد می زنم
[ترجمه ترگمان]اگر یک دستت را روی من بگذاری، جیغ می کشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She struck a pose, one hand on her hip and the other waving an imaginary cigarette.
[ترجمه گوگل]او یک ژست گرفت، یک دستش روی باسنش و با دست دیگر سیگار خیالی را تکان داد
[ترجمه ترگمان]یک دستش را روی رانش گذاشت و دست دیگرش سیگار خیالی را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تسلیم کردن (فعل)
submit, cede, give up, lodge, consign, subjugate, subdue, hand over, conquer, hand on

پی درپی وبتواتر چیزی را رساندن (فعل)
hand on

تخصصی

[کامپیوتر] عملی

پیشنهاد کاربران

✅ ( به دیگری ) پاس دادن، رساندن
✅دست به دست کردن
?What is special about this subject
I enjoy learning new things in every semester. The project works in each semester is the part I enjoy most. These projects enable me to work in a group and 💥hands on the theories 💥 I learn throughout the semester
...
[مشاهده متن کامل]

hand - on experience
تجربه عملی و از نزدیک
( نه تجربه از طریق خواندن )
دست به دست کردن
دست به کاری زدن، مرتکب ( خلاف ) شدن، اقدام به کاری کردن
مستقیم

بپرس