1. a handful of students voted for him
شمار کمی از دانشجویان به او رای دادند.
2. she stained her honor for a handful of money
برای یک مشت پول شرف خود را لکهدار کرد.
3. the exchange of his mother's cow for a handful of beans
معاوضهی گاو مادرش با یک مشت لوبیا
4. A handful of common sense is worth a bushel of learning.
[ترجمه ترگمان]یک مشت عقل سلیم به اندازه یک سبد آموزش ارزش دارد
[ترجمه گوگل]تعداد انگشت شماری از عقل سلیم ارزش بوشل یادگیری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A handful of common sense is worth bushel of learning.
[ترجمه ترگمان]یک مشت عقل سلیم ارزش اندازهگیری کردن را دارد
[ترجمه گوگل]تعداد انگشت شماری از حس مشترک ارزش بوشل یادگیری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The boy picked up a handful of stones and started throwing them at us.
[ترجمه ترگمان]پسر یک مشت سنگ را برداشت و شروع به پرت کردن آنها کرد
[ترجمه گوگل]پسر چند شمشیر سنگ را برداشت و شروع به پرتاب آنها کرد
[ترجمه شما] ...