halibut

/ˈhæləbət//ˈhælɪbət/

معنی: نوعی ماهی پهن بزرگ، هالیبوت
معانی دیگر: (جانور شناسی) ماهی هالیبوت (جنس hippoglossus از تیره ی pleuronectidae - بومی آبهای شمالی به ویژه شمال اقیانوس اطلس)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: halibut, halibuts
• : تعریف: any of several large, edible flatfishes found in the northern Atlantic or Pacific.

جمله های نمونه

1. You know we could always have halibut or something, if it looks better or something.
[ترجمه گوگل]شما می دانید که ما همیشه می توانیم هالیبوت یا چیز دیگری داشته باشیم، اگر ظاهر بهتری داشته باشد یا چیزی مشابه
[ترجمه ترگمان]می دونی که ما همیشه می تونیم ماهی یا یه همچین چیزی رو داشته باشیم، اگه بهتر به نظر بیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Plaice, sole, halibut and their relatives have become flat in a different way.
[ترجمه گوگل]صخره، کف پا، هالیبوت و خویشاوندان آنها به شکل دیگری مسطح شده اند
[ترجمه ترگمان]plaice، sole، halibut و بستگان آن ها به شیوه ای متفاوت مسطح شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Add halibut fillets, skin side up, and cook to 4 minutes or until lightly browned.
[ترجمه گوگل]فیله هالیبات را به سمت بالا اضافه کنید و به مدت 4 دقیقه یا تا زمانی که کمی قهوه ای شود بپزید
[ترجمه ترگمان]fillets halibut، رنگ پوست را اضافه کنید و ۴ دقیقه بپزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Also try Pinot Noir with swordfish steaks or halibut with a black butter sauce.
[ترجمه گوگل]همچنین پینو نوآر را با استیک اره ماهی یا هالیبوت با سس کره سیاه امتحان کنید
[ترجمه ترگمان]همچنین شراب قرمز رو با ماهی دودی یا ماهی با سس کره سیاه امتحان کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An indignity for the noble halibut and a waste of natural resources.
[ترجمه گوگل]هتک حرمت برای هالیبوت نجیب و هدر دادن منابع طبیعی
[ترجمه ترگمان]بی حرمتی برای the شریف و هدر دادن منابع طبیعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We need Pacific Halibut, one side black and one side white. The weight must above 2 KG.
[ترجمه گوگل]ما به هالیبوت اقیانوس آرام نیاز داریم، یک طرف سیاه و یک طرف سفید وزن باید بالای 2 کیلوگرم باشد
[ترجمه ترگمان]ما به اقیانوس آرام، یک طرف سیاه و یک طرف سفید نیاز داریم وزن آن ها باید بیشتر از ۲ کیلوگرم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The livers of the cod and the halibut, two kinds of fish, yield nourishing oil.
[ترجمه گوگل]جگر ماهی کاد و ماهی حلزون، دو نوع ماهی، روغن مغذی تولید می کنند
[ترجمه ترگمان]جگر ماهی و ماهی ماهی، دو نوع ماهی، روغن زیتون تولید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Norwegian fisherman use nets to capture halibut, red perch, cod and king crab.
[ترجمه گوگل]ماهیگیر نروژی از تور برای شکار ماهی هالیبوت، سوف قرمز، ماهی کاد و شاه خرچنگ استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]ماهیگیر نروژی برای صید ماهی ماهی، ماهی قرمز، ماهی ماهی و خرچنگ دریایی از تورها استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I do love some halibut sashimi with truffle, I like me some blue crab hand roll.
[ترجمه گوگل]من مقداری ساشیمی هالیبوت با ترافل را دوست دارم، من یک رول دستی خرچنگ آبی را دوست دارم
[ترجمه ترگمان]من چند تا ماهی halibut رو دوست دارم، برام یه مقدار قارچ آبی رو دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Experience salmon and halibut fishing in beautiful Prince Rupert, BC.
[ترجمه گوگل]ماهیگیری ماهی قزل آلا و هالیبوت را در شاهزاده روپرت زیبا، بریتیش کلمبیا، تجربه کنید
[ترجمه ترگمان]سالمون، ماهی سالمون و ماهی halibut در زیبایی شاهزاده روپرت، (پیش از میلاد)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Today we have very good halibut steaks and prawns.
[ترجمه گوگل]امروز ما استیک هالیبوت و میگوهای بسیار خوبی داریم
[ترجمه ترگمان]امروز ما استیک ماهی و میگو داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There's fine dining - you can get smoked halibut and quails'eggs with caviar in the Gallery.
[ترجمه گوگل]غذاخوری خوبی وجود دارد - در گالری می توانید هالیبات دودی و تخم بلدرچین با خاویار تهیه کنید
[ترجمه ترگمان]غذای خوبی هم هست شما می توانید ماهی halibut و تخم بلدرچین را با خاویار آماده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Atlantic halibut is a no-go for most but Monterey Bay recommends it as a sustainable choice.
[ترجمه گوگل]هالیبوت اقیانوس اطلس برای بیشتر افراد ممنوع است، اما خلیج مونتری آن را به عنوان یک انتخاب پایدار توصیه می کند
[ترجمه ترگمان]\"هالی بات\" کسی نیست که بیشتر از بقیه به آنجا برود، اما خلیج مونتری آن را به عنوان یک انتخاب پایدار توصیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ha! Missed again, you hammerhead halibut. Here boy, here, go get it.
[ترجمه گوگل]ها! دوباره از دست رفته، ای هالیبات سر چکشی اینجا پسر، اینجا، برو آن را بگیر
[ترجمه ترگمان]ها! دوباره دست از دست دادن، hammerhead بیا پسر، بیا بگیرش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Other fish commonly eaten by respondents included halibut, ahi, sea bass and sushi.
[ترجمه گوگل]ماهی های دیگری که معمولاً توسط پاسخ دهندگان خورده می شوند عبارتند از: هالیبوت، آهی، باس دریایی و سوشی
[ترجمه ترگمان]ماهی دیگری که معمولا توسط پاسخ دهندگان خورده می شد شامل ماهی halibut، ahi، بیس بال و سوشی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوعی ماهی پهن بزرگ (اسم)
halibut

هالیبوت (اسم)
halibut

انگلیسی به انگلیسی

• large edible flatfish
a halibut is a large flat fish that you can eat.

پیشنهاد کاربران

بپرس