hairsplitting

/ˈheəsplɪtɪŋ//ˈheəsplɪtɪŋ/

مته به خشخاش گذاری، موشکافی زیاد از حد، بی اهمیت، ناچیز، موشکافی، باریک بینی، موشکافانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: hairsplitter (n.)
• : تعریف: the act of making excessively or unnecessarily fine distinctions.

جمله های نمونه

1. It is this kind of hair-splitting that gives politics a bad name.
[ترجمه مریم سالک زمانی] این گونه مته به خشخاش گذاشتن هاست که سبب بدنامی سیاست می شود.
|
[ترجمه گوگل]این نوع مو شکافتن است که نام بدی به سیاست می دهد
[ترجمه ترگمان]این نوع از تقسیم مو است که به سیاست یک نام بد می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This, to those interested in the purpose of the insider-trading law, is lawyers' hair-splitting.
[ترجمه گوگل]از نظر کسانی که به هدف قانون تجارت خودی علاقه مند هستند، این شکاف موی وکلا است
[ترجمه ترگمان]این موضوع به افرادی که به هدف قانون تجارت داخلی علاقمند هستند، تقسیم موی وکیل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But this is hair-splitting as an art form.
[ترجمه گوگل]اما این به‌عنوان یک شکل هنری، شکافتن مو است
[ترجمه ترگمان]اما این به عنوان یک شکل هنری از هم جدا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This is the kind of disingenuous hair-splitting that gives politics a bad name.
[ترجمه گوگل]این همان نوع مو شکافی است که نام بدی به سیاست می دهد
[ترجمه ترگمان]این نوعی شوخی ریاکارانه است که به سیاست یک نام بد می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But the arid legal hairsplitting that dominates that chamber poses fewer policy problems than the messier lower courts do.
[ترجمه گوگل]اما شکاف قانونی خشکی که بر آن اتاق حاکم است، نسبت به دادگاه‌های پایین‌تر کثیف‌تر، مشکلات سیاسی کمتری ایجاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]اما the قانونی که بر آن حاکم است مشکلات کمتری نسبت به دادگاه های بدوی دارا می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They didn't take his hairsplitting seriously.
[ترجمه مریم سالک زمانی] از دید آنها ملانقطی شدن او، فاقد هر گونه اهمیت بود.
|
[ترجمه گوگل]موهاش را جدی نگرفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها hairsplitting را جدی نمی گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• making unnecessarily fine distinctions in reasoning; quibbling
hairsplitting is the act of making distinctions between things or ideas when the differences between them are very small and not at all important or useful.
make very fine distinctions

پیشنهاد کاربران

مو از ماست بیرون کشیدن
( هزاره ) ملانقطی شدن
حساسیت به خرج دادن ، موشکافی کردن،
اهمیت دادن بیش از حد، مته به خشخاش گذاشتن و. . .

بپرس