اسم ( noun )
• (1) تعریف: (informal) a male person; man; fellow.
• مشابه: boy, cat, stiff
• مشابه: boy, cat, stiff
- Her boyfriend is a pretty nice guy.
[ترجمه محمدی] دوست پسرش پسر خیلی خوبی است|
[ترجمه َسوسن] دوست پسرش آدم نازنینی است.|
[ترجمه مهدی] دوست پسرش خیلی قشنگ است|
[ترجمه محمدامین حسن پور] دوست پسرش یک فرد ( مذکر ) بسیار خوبی است.|
[ترجمه شما] نامزد او مردی بسیار خوب است.|
[ترجمه Gzl] دوست پسرش مرد خفنیه|
[ترجمه گوگل] دوست پسرش پسر خیلی خوبی است[ترجمه ترگمان] دوست پسرش مرد خیلی خوبیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: (pl., informal) people of either sex.
• مشابه: cat
• مشابه: cat
- Why don't you guys come with us?
[ترجمه محمد م] شما بچه ها چرا با ما نمی آیید ؟|
[ترجمه موسوی] چرا شما با ما نیستید؟ ( شما چرا ما رو همراهی نمی کنید )|
[ترجمه گوگل] بچه ها چرا با ما نمی آیید؟[ترجمه ترگمان] چرا شماها با ما نمیاین؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a rope or similar device used to guide or secure something.
- The tent was held in place by stakes at its corners and guys attached to nearby trees.
[ترجمه گوگل] چادر با چوب هایی در گوشه های آن و افراد متصل به درختان مجاور در جای خود نگه داشته شده بود
[ترجمه ترگمان] چادر با مخاطرات در گوشه و کنار افراد متصل به درختان نزدیک برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چادر با مخاطرات در گوشه و کنار افراد متصل به درختان نزدیک برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: guys, guying, guyed
حالات: guys, guying, guyed
• : تعریف: to make steady or secure using a guy.