فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: grumbles, grumbling, grumbled
حالات: grumbles, grumbling, grumbled
• (1) تعریف: to mutter dissatisfaction or complaints.
• مترادف: beef, bellyache, bitch, complain, fuss, gripe, grouch, grouse, growl, moan
• مشابه: murmur, mutter, nag, sulk, whine
• مترادف: beef, bellyache, bitch, complain, fuss, gripe, grouch, grouse, growl, moan
• مشابه: murmur, mutter, nag, sulk, whine
- He grumbled at the price, but in the end he paid it.
[ترجمه گوگل] او از بهای آن غر می زد، اما در نهایت آن را پرداخت
[ترجمه ترگمان] به قیمتی که شده بود غرغر کرد، اما سرانجام آن را پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به قیمتی که شده بود غرغر کرد، اما سرانجام آن را پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Quit grumbling and get on with your work.
[ترجمه گوگل] غر زدن را کنار بگذارید و به کارتان ادامه دهید
[ترجمه ترگمان] غرغر نکن و کارت رو ادامه بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] غرغر نکن و کارت رو ادامه بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It seems like all we ever do is grumble about the weather.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد تمام کاری که ما انجام می دهیم غر زدن در مورد آب و هوا است
[ترجمه ترگمان] مثل این است که همه ما در مورد هوا غر و ناله می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مثل این است که همه ما در مورد هوا غر و ناله می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Don't grumble to me about the cold: I told you to bring your jacket!
[ترجمه گوگل] از سرما با من غر نزن: گفتم کاپشنت را بیاور!
[ترجمه ترگمان] به من درباره سرما غرغر نکن: بهت گفتم کتت رو بیار!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به من درباره سرما غرغر نکن: بهت گفتم کتت رو بیار!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to make deep, muffled sounds; rumble.
• مترادف: growl, rumble
• مشابه: murmur, roar, thunder
• مترادف: growl, rumble
• مشابه: murmur, roar, thunder
- My stomach grumbled all through the meeting.
[ترجمه فاطمه عبدی] کل جلسه شکمم داشت قار و قور می کرد.|
[ترجمه گوگل] در تمام طول جلسه شکمم غرغر می کرد[ترجمه ترگمان] در تمام این جلسه، شکمم غر می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to express in a muttering, complaining tone.
• مترادف: growl, moan
• مشابه: murmur, mutter, whine
• مترادف: growl, moan
• مشابه: murmur, mutter, whine
- She grumbled some kind of answer.
[ترجمه گوگل] او غرغر به نوعی پاسخ داد
[ترجمه ترگمان] یه جور جواب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یه جور جواب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: grumbly (adj.), grumblingly (adv.), grumbler (n.)
مشتقات: grumbly (adj.), grumblingly (adv.), grumbler (n.)
• (1) تعریف: a complaint, esp. a muttered or muffled complaint.
• مترادف: beef, bellyache, complaint, fuss, gripe, grouse, growl
• مشابه: grouch, moan, murmur, mutter, whine
• مترادف: beef, bellyache, complaint, fuss, gripe, grouse, growl
• مشابه: grouch, moan, murmur, mutter, whine
- There were grumbles from the parents about the changes in the school curriculum.
[ترجمه گوگل] گلایه های والدین در مورد تغییرات در برنامه درسی مدرسه شنیده می شد
[ترجمه ترگمان] در مورد تغییراتی که در برنامه درسی مدارس وجود دارد توسط والدین وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در مورد تغییراتی که در برنامه درسی مدارس وجود دارد توسط والدین وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a series of deep, indistinct sounds; rumble.
• مترادف: murmur, roar, rumble
• مشابه: mutter
• مترادف: murmur, roar, rumble
• مشابه: mutter
- We heard the grumble of thunder before the storm hit.
[ترجمه گوگل] قبل از وقوع طوفان صدای رعد و برق را شنیدیم
[ترجمه ترگمان] ما صدای غرش رعد را قبل از اینکه طوفان به گوش برسد شنیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما صدای غرش رعد را قبل از اینکه طوفان به گوش برسد شنیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید