grotesque

/ɡroʊˈtesk//ɡrəʊˈtesk/

معنی: چیز عجیب و غریب، چیز بی تناسب، تناقض دار، مضحک، غریب و عجیب، بی تناسب
معانی دیگر: مضحک و بی معنی، غیر عادی و تمسخر انگیز، پوچ و مسخره (معانی این واژه بیشتر تداعی منفی دارند)، (وابسته به سبک نقاشی یا مجسمه سازی و غیره که در آن انسان و حیوان با گل و شاخ و برگ و میوه به طور عجیب و غریبی در هم آمیخته شده اند) سبک شلم شوربا، سبک گروتسک، عجیب و غریب، متناقض، عجیب و باور نکردنی، تناق­ دار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: unnatural, distorted, or ugly in character or appearance.
مترادف: distorted, misshapen
مشابه: bizarre, hideous, ugly, unnatural

- The grotesque, headless monster had the body of a man covered with the hair of a tarantula.
[ترجمه محمد تبريزی] غول عجایباً مخلوقات بی سر، بدن انسانی را داشت که با موهای رطیل پوشیده بود.
|
[ترجمه گوگل] هیولای عجیب و غریب و بی سر، بدن مردی را با موهای رتیل پوشانده بود
[ترجمه ترگمان] غول بی کر جسد مردی را داشت که با موهای رطیل پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The soldier hid his burned face, believing his wife would find it grotesque.
[ترجمه گوگل] سرباز صورت سوخته خود را پنهان کرد و معتقد بود که همسرش آن را عجیب و غریب می‌داند
[ترجمه ترگمان] سرباز چهره سوخته خود را پنهان کرد و تصور کرد که همسرش آن را زشت و ناهنجار خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: fantastic or unnatural in the design or combination of forms, as in artwork combining incongruous human and animal features.
مشابه: bizarre, fantastic, outlandish, preposterous, unnatural
اسم ( noun )
مشتقات: grotesquely (adv.), grotesqueness (n.)
(1) تعریف: one that is grotesque.
مشابه: freak, gargoyle

(2) تعریف: an art style of sixteenth-century Italy that employed grotesque designs and forms.

جمله های نمونه

1. a grotesque design
طرح ناجور و مسخره

2. her behavior was pompous and grotesque
رفتار آن زن پر افاده و تمسخر انگیز بود.

3. She has become a grotesque parody of her former elegant self.
[ترجمه گوگل]او به یک تقلید وحشتناک از خود زیبای سابق خود تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]او تقلید مسخره ای از شخصیت سابق خود کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The story was too grotesque to believe.
[ترجمه منیژه اسدنژاد] باورکردن این داستان خیلی عجیب بود.
|
[ترجمه Edi.nozari] باور کردن این داستلن خیلی مسخره بود
|
[ترجمه گوگل]داستان بیش از حد ترسناک بود که نمی‌توان آن را باور کرد
[ترجمه ترگمان]باور کردن این داستان آنقدر زشت بود که نمی شد آن را باور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her account of the incident was a grotesque distortion of the truth.
[ترجمه گوگل]روایت او از این حادثه تحریف وحشتناک حقیقت بود
[ترجمه ترگمان]به خاطر این حادثه، به طور کلی تغییر عجیبی در حقیقت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's grotesque to portray peace campaigners as unpatriotic.
[ترجمه گوگل]ترسناک است که مبارزان صلح را غیر وطن پرست نشان دهیم
[ترجمه ترگمان]برای به تصویر کشیدن مبارزان صلح به عنوان یک unpatriotic مضحک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This article is a grotesque parody of the truth.
[ترجمه گوگل]این مقاله تقلید وحشتناک حقیقت است
[ترجمه ترگمان]این مقاله مسخره عجیبی از حقیقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Gothic churches are full of devils and grotesque figures.
[ترجمه گوگل]کلیساهای گوتیک مملو از شیاطین و چهره های گروتسک هستند
[ترجمه ترگمان]کلیساهای گوتیکی پر از شیاطین و چهره های عجیب و غریب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His face has a grotesque appearance.
[ترجمه گوگل]چهره او ظاهری گروتسک دارد
[ترجمه ترگمان]صورت او حالت عجیبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's grotesque to expect a person of her experience to work for such little money.
[ترجمه گوگل]توقع اینکه فردی با تجربه اش با چنین پول کمی کار کند، عجیب است
[ترجمه ترگمان]خیلی مضحک است که انتظار کسی را داشته باشد که برای چنین پولی کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They tried to avoid looking at his grotesque face and his crippled body.
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند از نگاه کردن به چهره ترسناک و بدن فلج او اجتناب کنند
[ترجمه ترگمان]می کوشیدند از قیافه مضحک خود و بدن crippled پرهیز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. By modern standards, the treatment of prisoners was grotesque.
[ترجمه گوگل]بر اساس استانداردهای مدرن، رفتار با زندانیان عجیب بود
[ترجمه ترگمان]با معیارهای جدید، رفتار زندانیان عجیب و غریب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The solution seemed so grotesque that his nerve almost failed him.
[ترجمه Edi.nozari] راه حل به نظر چنان مضحک بود که اعصابش تقریبا به هم ریخت
|
[ترجمه گوگل]راه حل آنقدر عجیب به نظر می رسید که اعصابش تقریباً از کار می افتاد
[ترجمه ترگمان]راه حل این قدر عجیب به نظر می رسید که او را تقریبا از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was a grotesque inventiveness, a deliberate eccentricity in the idea of the cuckoo clock that Melanie had never encountered.
[ترجمه گوگل]یک ابتکار عجیب، یک عجیب و غریب عمدی در ایده ساعت فاخته وجود داشت که ملانی هرگز با آن روبرو نشده بود
[ترجمه ترگمان]رفتار عجیب و غریب و غریبی در تصور ساعت فاخته که ملانی هرگز با آن مواجه نشده بود، عجیب و غریب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چیز عجیب و غریب (اسم)
grotesque, oddity, grotesquerie

چیز بی تناسب (اسم)
grotesque, grotesquerie

تناقض دار (صفت)
grotesque

مضحک (صفت)
absurd, ridiculous, funny, ludicrous, comic, hilarious, preposterous, grotesque, buffo, harlequin, burlesque, droll, farcical, laughable

غریب و عجیب (صفت)
antic, bizarre, grotesque

بی تناسب (صفت)
antic, grotesque, disproportionate, asymmetrical, asymmetric, incommensurate, baroque

انگلیسی به انگلیسی

• odd or ugly person or thing; work of art in the grotesque style
strange, weird, bizarre; distorted, deformed; ugly
something that is grotesque is exaggerated, and is ridiculous or frightening.
grotesque also means very ugly.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Comically or repulsively ugly; distorted or unnatural 😵‍💫
🔍 مترادف: Hideous
✅ مثال: The artist's grotesque sculptures were both fascinating and disturbing.
نامتناسب
۱. مضحک. مسخره. ۲. عجیب و غریب ۳. باورنکردنی. نامعقول ۴. شنیع. مشمئز کننده ۵. زشت. کریه 6. {هنر} گروتسک
در لغت هر چیز تحریف شده، زشت، غیرعادی، خیالی یا باورنکردنی را عجیب پردازی/گروتسک میگن.
عجیب و غریب
مضحک - ناجور و مسخره - تمسخرانگیز
بی تناسب
تناقض دار
⭐این کلمه اصالتاً ایتالیایی هستش
...
[مشاهده متن کامل]

[ADJECTIVE]
- You say that something is grotesque when it is so unnatural, unpleasant, and exaggerated that it upsets or shocks you.
- extremely ugly in a strange way that is often frightening or funny
- strange in a way that is unpleasant or offensive
- of, relating to, or having the characteristics of the grotesque: such as fanciful and bizarre or absurdly or departing markedly from the natural, the expected, or the typical
- unpleasant, shocking, and offensive
- extremely ugly in a strange or unnatural way
- strange and unpleasant, especially in a silly or slightly frightening way
- wrong or unfair to a shocking degree
SYNs:
ghastly UK informal
grim ( UNPLEASANT ) informal
hideous
ugly ( NOT ATTRACTIVE )
unattractive
unprepossessing
unsightly formal
💠 Sam Bankman - Fried lawyer argues long prison sentence would be grotesque
. . . Disgraced cryptocurrency mogul faces 100 years for wire fraud and conspiracy to launder money, a term his lawyer calls barbaric
. . . Sam Bankman - Fried’s lawyer said on Tuesday that a suggested 100 - year prison sentence for the FTX founder would be “grotesque” and “barbaric” and at most a term of a few years behind bars would be appropriate for crimes that the disgraced cryptocurrency mogul still disputes.
[NOUN]
- the grotesque [singular] a style of art or sculpture using grotesque figures and designs
- a style of decorative art characterized by fanciful or fantastic human and animal forms often interwoven with foliage or similar figures that may distort the natural into absurdity, ugliness, or caricature
- a piece of work in this style
- a person who is extremely ugly in a strange way, especially in a book or painting
- a picture, sculpture etc of someone who is strangely ugly
- a painting or other artistic work with an image of a person that is ugly or unpleasant as its subject

چندش ( بار معنایی منفی دارد )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : grotesque
✅️ صفت ( adjective ) : grotesque
✅️ قید ( adverb ) : grotesquely
۱. قِناس - بی قواره - بی بارت و کج و کوله
۲. بسیار متفاوت از آنچه انتظار می رود یا معمول است - وحشتناک
Statuesque یعنی رعنا و خوش هیکل و زیبا ولی Grotesque یعنی بسیار زشت، عجیب غریب، غیرعادی و متفاوت از هر آنچه که طبیعی باشه
...
[مشاهده متن کامل]

adjective
[more grotesque; most grotesque]
1 : very strange or ugly in a way that is not normal or natural
◀️animals with grotesque deformities
◀️a grotesque villain
◀️The actors wore dark capes and grotesque masks.
2 : extremely different from what is expected or usual
◀️a grotesque distortion of the facts : تحریف وحشتناک واقعیات
Her behavior was pompous and grotesque.
- رفتار آن زن پرافاده و تمسخرانگیز بود.
- a grotesque design
- طرح ناجور و مسخره
GROTESQUELY قید
◀️grotesquely deformed
GROTESQUENESS اسم غیرقابل شمارش
◀️ When did i get so grotesqe ?
You've always been that gross. We just never allowed you to see yourself. We were to busy slamming you and making you grunt and squeal for more
?And were you ever not grotesque
As soon as you were born
by the looks of it, it sure as hell didn't happen overnight
When you realised how truly worthless you are

مضحک و عجیب و غریب
عجیب و غریب و مسخره و زشت
ناخوشایند و ناراحت کننده
منزجر کننده، مشمئز کننده
. If someone or something is grotesque, they are very ugly
مثال:
. They tried to avoid looking at his grotesque face and his crippled body
زشت، عجیب و ناخوشایند
بدقواره
ناموزون
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس