فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: grinds, grinding, ground
حالات: grinds, grinding, ground
• (1) تعریف: to crush or make by crushing into fine particles.
• مترادف: crush, mill, pulverize, triturate
• مشابه: comminute, crumble, crunch, granulate, kibble, masticate, powder
• مترادف: crush, mill, pulverize, triturate
• مشابه: comminute, crumble, crunch, granulate, kibble, masticate, powder
- He ground the nuts according to the recipe.
[ترجمه Zari] او بر اساس دستورالعمل آجیل را آسیاب کرد.|
[ترجمه محمدسعید قائنی نجفی] او مغزها را بر اساس دستور تهیه ( یا پخت بسته به متن ) آسیاب کرد|
[ترجمه گوگل] آجیل ها را طبق دستور آسیاب کرد[ترجمه ترگمان] او مهره ها را طبق دستور پخت روی زمین می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I love the smell when I grind the coffee beans.
[ترجمه neda] وقتی دانه های قهوه رو آسیاب میکنم عاشق بوی آن هستم|
[ترجمه یه دوست] من عاشق بوی دانه های قهوه هستم وقتی که آنها را آسیاب میکنم|
[ترجمه گوگل] وقتی دانه های قهوه را آسیاب می کنم بوی آن را دوست دارم[ترجمه ترگمان] من عاشق این بو هستم وقتی قهوه می خورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to sharpen or make smooth by friction.
• مترادف: hone, sharpen, whet
• مشابه: file, sand
• مترادف: hone, sharpen, whet
• مشابه: file, sand
- He ground the edge of the knife on a stone.
[ترجمه Nsss] او لبه چاقو را روی یک سنگ تیز کرد ( گذشته )|
[ترجمه گوگل] لبه چاقو را روی سنگی آسیاب کرد[ترجمه ترگمان] لبه چاقو را روی سنگ گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to rub together in a harsh or grating manner.
• مترادف: grate
• مشابه: gnash, grit, rasp, scrape
• مترادف: grate
• مشابه: gnash, grit, rasp, scrape
- He has a bad habit of grinding his teeth.
[ترجمه Metis] او عادت بد به هم سابیدن دندانهایش را دارد|
[ترجمه Mahdi] او عادت بد دندان قروچه دارد|
[ترجمه گوگل] او عادت بدی به دندان قروچه دارد[ترجمه ترگمان] عادت بدی دارد که دندان هایش را به هم بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to cruelly oppress; crush.
• مترادف: crush, oppress
• مشابه: ill-treat, maltreat, scourge
• مترادف: crush, oppress
• مشابه: ill-treat, maltreat, scourge
- The new leaders ground the opposition.
[ترجمه گوگل] رهبران جدید مخالفان را زمینگیر می کنند
[ترجمه ترگمان] رهبران جدید اپوزیسیون را بر پا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رهبران جدید اپوزیسیون را بر پا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to operate by turning a handle or crank.
• مترادف: crank, wind
• مشابه: turn
• مترادف: crank, wind
• مشابه: turn
- You grind the peppermill clockwise.
[ترجمه شایگان] با فلفل ساب در جهت عقربه های ساعت آسیاب کن|
[ترجمه گوگل] آسیاب فلفل را در جهت عقربه های ساعت آسیاب می کنید[ترجمه ترگمان] تو جهت عقربه های ساعت را به هم می زنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to crush or reduce something to small particles.
• مترادف: crush
• مترادف: crush
• (2) تعریف: to become ground, crushed, or powdered.
• مشابه: crush, powder, pulverize
• مشابه: crush, powder, pulverize
• (3) تعریف: to be sharpened or polished by rubbing.
• مترادف: sharpen
• مشابه: polish
• مترادف: sharpen
• مشابه: polish
• (4) تعریف: to slow down or stop with much difficulty or roughness.
• مشابه: brake, halt, slow down
• مشابه: brake, halt, slow down
- The car ground to a halt.
اسم ( noun )
مشتقات: grindingly (adv.)
مشتقات: grindingly (adv.)
• (1) تعریف: the act or process of grinding.
• مترادف: crushing, trituration
• مشابه: comminution, milling, pulverization
• مترادف: crushing, trituration
• مشابه: comminution, milling, pulverization
• (2) تعریف: a harsh-sounding noise produced by friction.
• مترادف: grating, rasp, scrape
• مشابه: screech
• مترادف: grating, rasp, scrape
• مشابه: screech
• (3) تعریف: (informal) tedious or boring work.
• مترادف: chore, drudgery, moil
• مشابه: bore, groove, slavery, task, toil, treadmill
• مترادف: chore, drudgery, moil
• مشابه: bore, groove, slavery, task, toil, treadmill
- He found writing his thesis to be a real grind.
[ترجمه Mandy-red] او دریافت که نوشتن پایان نامه اش کاری فرسایشی است|
[ترجمه مهرانه] او نوشتن پایان نامه را یک خرحمالی میداند . ( کار سخت و کم اجرت )|
[ترجمه گوگل] او دریافت پایان نامه خود را به یک خرد کردن واقعی است[ترجمه ترگمان] او دریافت که پایان نامه خود را به عنوان یک آسیاب بادی واقعی می نویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید