• : تعریف: an injustice considered a cause for complaint, or the complaint resulting from such an injustice. • مترادف: beef, complaint, gripe, injustice, wrong • مشابه: affront, bellyache, cavil, grouse, grudge, grumble, injury, kick, objection, offense, peeve, protest
- He could bear these grievances no longer.
[ترجمه گوگل] او دیگر نمی توانست این نارضایتی ها را تحمل کند [ترجمه ترگمان] دیگر نمی توانست این grievances را تحمل کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They went before the town council to air their grievances.
[ترجمه گوگل] آنها به شورای شهر رفتند تا شکایت خود را بیان کنند [ترجمه ترگمان] آن ها پیش از شورای شهر پیش رفتند تا grievances کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. grievance procedure
ترتیب و نحوه ی رسیدگی به شکایات
2. i vented my grievance before the commission
شکایت خود را جلو کمیسیون عرضه کردم.
3. He'd been harbouring / nursing a grievance against his boss.
[ترجمه مریم] او مدت هاست که نسبت به رئیس خود در دل گله و شکایت دارد.
|
[ترجمه گوگل]او شکایتی از رئیسش در سر داشت [ترجمه ترگمان]او همیشه با رئیسش حرف می زد و او را اذیت می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Does the company have a formal grievance procedure ?
[ترجمه گوگل]او هنوز از شکایت قدیمی خود مراقبت می کرد [ترجمه ترگمان]او هنوز از رنج و رنج دیرین خود پرستاری می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. For years he had nursed a grievance against his former employer.
[ترجمه گوگل]او سال ها از کارفرمای سابق خود شکایت می کرد [ترجمه ترگمان]سال ها بود که او از کارفرمای سابقش شکایت کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He will not easily forget his grievance.
[ترجمه گوگل]او به راحتی ناراحتی خود را فراموش نمی کند [ترجمه ترگمان]او به آسانی grievance را فراموش نخواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They had a legitimate grievance.
[ترجمه گوگل]آنها یک شکایت مشروع داشتند [ترجمه ترگمان] اونا یه شکایت قانونی داشتن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The main grievance of the drivers is the imposition of higher fees for driving licences.
[ترجمه گوگل]گلایه اصلی رانندگان اعمال هزینه های بیشتر برای گواهینامه رانندگی است [ترجمه ترگمان]شکایت اصلی رانندگان تحمیل هزینه های بالاتر برای مجوزهای رانندگی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Bill still harbours/nurses a grievance against his employers for not promoting him.
[ترجمه گوگل]بیل همچنان از کارفرمایان خود به خاطر عدم ارتقاء او شکایت می کند/پرستار است [ترجمه ترگمان](بیل)هنوز به خاطر عدم ترویج او از کارفرمایان خود شکایت دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Their main grievance was that they had not received their pitiably low pay.
[ترجمه گوگل]گلایه اصلی آنها این بود که حقوق بسیار اندک خود را دریافت نکرده بودند [ترجمه ترگمان]ناراحتی عمده آن ها این بود که they pitiably را دریافت نکرده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Love with no need to preempt grievance.
[ترجمه گوگل]بدون نیاز به پیشی گرفتن از شکایت، عشق بورزید [ترجمه ترگمان] عشق بدون نیازی نیست که ازش استفاده کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. They will help members arrange to have a grievance against an employer mediated.
[ترجمه گوگل]آنها به اعضا کمک خواهند کرد تا شکایتی علیه یک کارفرما با میانجیگری ترتیب دهند [ترجمه ترگمان]آن ها به اعضا کمک خواهند کرد تا شکایت خود را نسبت به میانجی گری کارفرما ایجاد کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• complaint; resentment; wrong; injustice a grievance is a complaint that you make about something which you feel is unfair. a grievance is also a feeling that something that has been done is unfair.
Grievance ( n ) 1. احساس دلخوری نسبت به چیزی که باور داشتی اشتباه یا ناحق بوده. 2. یک شکایت رسمی نسبت به چیزی که باور داشتی اشتباه یا ناحق بوده. 3. دلیل واقعی یا خیالی شکایت، به ویژه رفتار ناعادلانه
1. خطای واقعی یا خیالی که باعث رنجش شده و دلیل شکایت محسوب می شود 2. احساس رنجش یا بی عدالتی در مورد رفتار ناعادلانه 3. منسوخ شده مصیبت یا سختی 3. وارد آوردن جراحت یا مشقت
دادخواهی
دلخوری
مترادف از دیکشنری معتبر انگلیسی کینه شکایت کردن درد ناله کردن اصطلاح پر سر و صداشکایت کردن افشا کردن بهم سائیدن خود دندان اصطلاح دندان قروچه اصطلاح غرغرو غرغر کردن اعتراض غریدن
شکایت A complaint which may or may not be justified